اشغال آرام (2)
1-2-5- مشكلات ناشي از خريد اراضي توسط يهوديان:
متأسفانه زمين هاي خريداري شده توسط صهيونيست ها بدون سكنه نبود و تشديد فرآيند خريداري زمين توسط صهيونيست ها، اعتراض اعراب محلي به آواره شدن روستائيان عرب را برانگيخت. يكي از بزرگترين معاملاتي كه اين اعتراضات را شدت بخشيد در اوايل دهه 1920 اتفاق افتاد زماني كه يك ملك به وسعت 240000 دونام در جليله توسط ملاكان ساكن در خارج از فلسطين به سازمان صهيونيست فروخته شد. اين يكي از بزرگترين املاك فلسطين بود ولي نه فروشندگان و نه صهيونيست هاي خريداري هيچ تدبيري براي روستائيان كشاورزي كه روي اين زمين ها كار مي كردند نيانديشيده بودند و نتيجه آن شد كه هزاران روستايي كه خانواده برخي از آنها نسل اندر نسل روي اين زمين ها زندگي كرده بودند از اين اراضي خلع يد و اخراج شدند (Sykes, 1965: 89). بدون در نظر گرفتن افراط منابع عربي و تفريط منابع صهيونيست بايد اذعان نمود كه اين تنها بخشي از آوارگي روستائيان عرب فلسطيني در نتيجه خريد اراضي توسط صهيونيست ها بوده است. بعنوان شاهدي بر اين مدعا مي توان به نامه نماينده عالي بريتانيا اشاره كرد كه به وزارت مستعمرات بريتانيا نوشت: "حدود يك پنجم روستائيان عرب هم اكنون فاقد زمين هستند" (Lesch, 1979: 70)بايد توجه داشت كه در سال 1920 و قبل از معامله اخيرالذكر، انگليسي ها به مشكل بي خانمان شدن روستائيان پي برده و قانوني تحت عنوان آيين نامه نقل و انتقال املاك(1) را به تصويب رسانده بودند كه طي آن هر گونه فروش اموال غير منقول بايستي به تاييد دولت مي رسيد و چنين موافقتي صادر نمي شد مگر اينكه مالك به متصرف ملك خود يعني همان روستايي و كشاورز در همان منطقه يا در جايي ديگر زمين مناسبي مي داد كه وي بتواند زندگي خود و خانواده اش را تامين كند. اما اين معامله نشان داد كه چگونه مي توان جلوي چشم مقامات محلي اين قوانين را دور زد و حقوق روستائيان را پايمال كرد (Shafir, 1989: 42). با توجه به اشتياق ملاكان و هم صهيونيست ها براي اين معاملات راهكار دور زدن قوانين براحتي پيدا مي شد؛ صهيونيست ها مبالغ بالاتر از نرخ بازار را پيشنهاد كرده و در عوض خواستار تحويل گرفتن املاك خالي مي شدند و ملاكان هم در برخي مواقع با پرداخت بخش اندكي از عوايد حاصله از اين معاملات به روستائيان آنها را ترغيب به ترك خانه هايشان مي كردند و در مواقعي كه اين روش مسالمت آميز جوابگو نبود از نزول دهندگان محلي كه روستائيان بشدت به ايشان بدهكار بودند استفاده مي كردند و از طريق اين افراد به كشاورزان فشار مي آوردند تا حاضر به ترك منازل خود شوند (Sykes, 1965: 92)
1-3- انحصار نيروي كار
علاوه بر عقبه ايدئولوژيك، عامل ديگر براي تمايل به استخدام يهوديان اين بود كه براي مهاجران تازه وارد شغل ايجاد شود و ديگران نيز ترغيب به مهاجرت به فلسطين گردند. اين مسئله آنجايي بيشتر نمودار مي گردد كه كارگران يهودي نسبت به كارگران عرب دست مزدهاي بالاتر و ساعات كاري كمتري را مطالبه مي كردند و از سوي ديگر مهارتشان نيز در حد زارعين عرب نبود و لذا شايد بلحاظ اقتصادي و در ميان مدت استخدام كارگران يهودي توجيه پذير نبود. روي هم رفته كارگران عرب اين اقدامات و بويژه تلاش هاي صهيونيسم كارگري را اقدامي خصمانه عليه خود ديده و آن را نوعي از تحريم اقتصادي مي دانستند. در نتيجه اين اقدامات با فرا رسيدن سال 1936 مجموع سهم كارگران عرب در بخش يهودي تنها 14/6 درصد بود (Kimmerling, 1983: 49-51)
2- فرآيند تثبيت و توسعه ياشو
2-1- توسعه نهادي
در اين سالها نهادهاي مهمي نظير نيروي دفاعي يهود(2) (هاگانا)(3) در پي درگيري ها با اعراب تشكيل شد و ماموريت اصلي آن حفاظت از ياشو در برابر حملات اعراب بود اما بطور همزمان ماموريت هاي فرعي را نيز انجام مي داد بعنوان مثال به مهاجران يهودي كه مجوز قانوني براي ورود به فلسطين نداشتند كمك مي كرد كه قاچاق وارد فلسطين شوند. اين نيرو همان تشكلي است كه امروزه به ارتش مدرن اسرائيل مبدل شده است. نهاد بسيار مهم ديگر كه در سال 1920 بنيان گذاشته شد اتحاديه كارگران يهودي (هيستادروت)(4) بود و هدف اصلي آن تشكيل جمعيت هاي كارگري يهودي، آموزش، بهداشت و مديريت منابع انساني يهود در فلسطين بود (Laqueur, 1976: 325). در اين دوره زماني عرصه ديگر توسعه نهادي در جامعه يهودي فلسطين همانا آموزش و پرورش بود. تا سال 1934 حدود 300 مدرسه يهودي در فلسطين تشكيل شد كه تقريباً تمامي كودكان ياشو را مطابق نظام آموزشي صهيونيستي تحت پوشش داشت. دانشگاه فني(5) در سال 1924 در حيفا گشايش يافت و در سال 1925 نيز دانشگاه عبراني(6) در اورشليم با حضور لرد بالفور(7) افتتاح گرديد. بانكداري عرصه ديگر توسعه در ياشو بود كه خود در توسعه بخش صنعت و كشاورزي مستقل ياشو نقش بسيار مهمي ايفا نمود. در سال 1906 بانك انگلستان و فلسطين توسط صهيونيست ها تشكيل شد كه در سال 1930 به دومين بانك بزرگ فلسطين تبديل شده بود و هم اكنون نيز تحت عنوان بانك ملي(8) بزرگترين بانك اسرائيل به شمار مي رود و توسط آژانس يهود و سازمان صهيونيست اداره مي شود.
2-2- توسعه و استقلال اقتصادي ياشو
2-3- توسعه سياسي ياشو
بطور كلي و گذرا مي توان احزاب و جناح هاي سياسي صهونيست را به سه دسته كلي تقسيم كرد. دسته اول داراي گرايشات سوسياليستي و صهيونيسم كارگري بودند كه از آنها مي توان به كارگران صهيون(12) اشاره كرد. دسته دوم در اصل خود داراي ماهيتي مذهبي بودند كه مهمترين آنها ميزراهي(13) است كه به معناي مركز روحاني مي باشد، اين حزب اگرچه در چارچوب سازمان صهونيست فعاليت مي كرد اما هدف غايي اش اداره جامعه يهود بر اساس قانون ارتودكس يهوديت بود. دسته سوم و آخر احزاب سياسي مركزي و دست راستي هستند كه متشكل از صهيونيست هاي عادي هستند كه در ابتدا به هيچ حزب و گروهي تمايل نداشتند.
2-4- مشكلات و موانع در راه توسعه و تثبيت ياشو
3- موفقيت نهايي و تشكيل اسرائيل
3-1- ترك صحنه توسط بريتانيا و ورود سازمان ملل به موضوع
در نهايت در فوريه 1947 بريتانيا اعلام كرد كه موضوع را به سازمان ملل ارجاع مي كند و سازمان ملل نيز با پذيرش موضوع كميته مخصوص(14) يازده نفره اي را به فلسطين اعزام نمود. كميته ويژه در آخر ماه اوت گزارش خود را ارائه داد كه شامل طرح اكثريت و طرح اقليت بود.
3-2- راهكارهاي ارائه شده توسط سازمان ملل و بازخوردهاي آن
طرح اقليت كه توسط نمايندگان ايران، هند و يوگوسلاوي تهيه شد ايده دو مليتي كردن فلسطين را از دستور كار خود خارج ساخته و خواهان تاسيس يك نظام فدرالي در فلسطين گرديد كه طي آن جوامع سياسي اعراب و يهوديان در قالب ساختار فدرال با هم متحد گردند. دولت فدرال در اورشليم مستقر مي شد و در زمينه هاي دفاع، روابط خارجي، پولي و مالي و مهاجرت اختيار تام داشت و دولت هاي محلي براي هر يك از اعراب و يهوديان در نظر گرفته شده بود كه در زمينه هاي آموزش، مسكن، بهداشت و غيره خودمختار بودند.
اعراب هر دوي اين طرح ها را رد كردند و با هر گونه تشكيل يك كشور يهودي در خاك فلسطين مخالفت ورزيدند. اعراب اعتراض داشتند كه چرا دنياي غرب مي خواهد تاوان وحشيگري و ظلم خود در جنگ جهاني دوم را با سرزمين ديگران به يهوديان بپردازد. صهيونيست ها اعلام كردند كه حاضرند طرح اكثريت را بپذيرند و در اين راه سازمان صهيونيست تمام توان سياسي خود را براي به كرسي نشاندن طرح اكثريت بكار بست.
3-3- تصميم نهايي سازمان ملل
3-4- جنگ داخلي در نتيجه تصويب قطعنامه و نتايج آن
فلسطيني ها ارتش چريكي خود را براي ممانعت از پياده شدن طرح تقسيم سازماندهي كردند كه علاوه بر اعراب فلسطين 7000 داوطلب نيز از كشورهاي عربي همسايه بدان ملحق شدند و مجموع اين نيروها ارتش آزادي بخش عربي(15) را ايجاد كردند. اين نيروها در ابتدا جاده ارتباطي اورشليم – تل آويو را قطع كردند و موفقيت هايي نيز بدست آوردند و ماه ها اورشليم غربي را در محاصره داشتند تا اينكه در آوريل ورق برگشت، هاگانا توانست محاصره را بشكند و كنترل اكثر قلمروي يهودي را مطابق قطعنامه سازمان ملل در دست بگيرد.
3-5- ضربه نهايي و تكميل پيروزي براي صهيونيست ها
كشور تازه متولد شده بزودي توسط آمريكا به رسميت شناخته شد و سلسله جنگ هاي آن با اعراب فلسطين و كشورهاي همسايه تا 8 ماه بعد ادامه يافت. با پايان اين نبرده نقشه سياسي و هم تركيب جمعيتي فلسطين بكلي تغيير كرده بود و اين تغييرات حكايت از فاجعه اي براي اعراب فلسطين داشت. چرا كه نه تنها كشور اسرائيل پا به عرصه وجود گذاشت بلكه كشور مستقل عربي نيز بوجود نيامد و از طرف ديگر قسمت اعظم اعراب فلسطيني ناچار به ترك خانه و كاشانه خود شدند؛ صدها هزار فلسطيني فرار كرده يا اخراج شدند و بدين ترتيب يهوديان كه روزگاري اقليتي مهاجر بيش نبودند به اكثريت تبديل شده و فلسطيني ها كه روزكاري اكثريت مطلق جمعيت فلسطين را به خود اختصاص مي دادند به عده اي پناهنده و آواره نگون بخت مبدل گرديدند.
نتيجه گيري
پي نوشت ها :
* دانشجوي کارشناسي ارشد، رشته معارف اسلامي و علوم سياسي، ورودي 1382 ، دانشگاه امام صادق(ع).
1.Transfer of Land Ordinance
2. Jewish Defence force
3. Hagane
4.Histadrut
5. Technion University
6.Hebrew University
7. Lord Balfour
8.Bank Leumi
9.Asefat Hanivharim
10. Va'ad Leumi
11.Knesset Israel
12.Poalei Zion
13.Mizrahi
14. United Nations Special Committee On Palestine - UNSCOP
15.Arab Liberation Army
16.David Ben Gurion
/ج