جنبش مقاومت اسلامي (حماس)؛ گذشته، حال و آينده (3)

اصولاً هدف حماس از پيگيري جهاد مسلحانه همانطور که قبلاً بدان اشاره گرديد تشکيل حکومت اسلامي است و فلسفه آزادسازي فلسطين تشکيل دولت اسلامي است که تقدم مبارزه بر تشکيل حکومت اسلامي در پي چرخش ايدئولوژيکي جنبش اخوان المسلمين در فلسطين بوجود آمد لذا در انديشه حماس نوعي رابطه ساختاري بين آزادسازي و برقراري
شنبه، 2 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبش مقاومت اسلامي (حماس)؛ گذشته، حال و آينده (3)

جنبش مقاومت اسلامي (حماس)؛ گذشته، حال و آينده (3)
جنبش مقاومت اسلامي (حماس)؛ گذشته، حال و آينده (3)


 

نويسنده: كسري صادقي زاده *




 

هدف عمومي: برقراري دولت اسلامي:
 

اصولاً هدف حماس از پيگيري جهاد مسلحانه همانطور که قبلاً بدان اشاره گرديد تشکيل حکومت اسلامي است و فلسفه آزادسازي فلسطين تشکيل دولت اسلامي است که تقدم مبارزه بر تشکيل حکومت اسلامي در پي چرخش ايدئولوژيکي جنبش اخوان المسلمين در فلسطين بوجود آمد لذا در انديشه حماس نوعي رابطه ساختاري بين آزادسازي و برقراري دولت وجود دارد. در اين ميان اگر جنبش حماس همان جرياني باشد که ملت فلسطين را به سوي آزادي رهبري کرده در اين صورت اين حق حماس خواهد بود که الگوي مورد قبول خود را حاکم کند، اما اگر جنبش حماس در اقليت باشد، در اين صورت به انتخاب اکثريت احترام خواهد گذارد.
البته هدف دولت سازي در طرحهاي جنبش حماس شاهد تحولات برجسته بوده است. مثلاً ملاحظه مي شود که مقوله «دولت مستقل فلسطين» به صورت گسترده در ادبيات سياسي اين جنبش به کار گرفته مي شود که اين امر نشان از تحول سياسي در اهداف راهبردي حماس به شمار مي رود. فراتر از آن خالد مشعل يکي از رهبران حماس و عضو دفتر سياسي آن مي گويد: «اين حق ملت ماست که همانند همه ملت ها در زير سايه يک نظام سياسي و دموکراتيک مبتني بر شورا و پلوراليزم سياسي زندگي کند و عزت و حقوق و آزادي خود را به دست آورد». در تاييد همين رويکرد، شيخ احمد ياسين بنيانگذار جنبش حماس مي گويد: «من خواهان دولت دموکراتيک همراه با تعدد احزاب هستم و قدرت به کسي تعلق دارد که در انتخابات پيروز شود» (برغوثي، 1382: 61).

هدف استراتژيک: آزادسازي همه سرزمين فلسطين:
 

جنبش حماس مي کوشد همه سرزمين فلسطين را آزاد کند اما براي نيل به اين هدف دواير مختلفي در نظر مي گيرد؛ طبق منشور اين جنبش: «مسئله آزادي فلسطين در سه دايره قابل بحث است: دايره فلسطين، دايره جهان عرب و دايره جهان اسلام. هر يک از اين دواير سه گانه در روند کشمکش و رويارويي با صهيونيزم سهم و وظيفه دارند. جنبش حماس بر اين باور است که جبهه پيکار با دشمن از سوي صاحبان اصلي اش اداره مي شود. اگر آنها به فرجام نرسند، مسلمانان وارد عمل مي شوند، اگر آنها نيز به فرجام نرسند نسل هاي بعدي مي آيند و همينطور ... تا آزادسازي فلسطين براي همه مسلمانان واجب عيني شود. اين همان خط مشي است که در ماده 32 منشور جنبش حماس مورد تاکيد قرار گرفته است: «جنبش اسلامي حماس خود را نوک پيکان اين پيکار يا گامي در راه آن مي داند» (برغوثي، 1382: 62-61).

اهداف مرحله اي
 

الف) آزادسازي کرانه باختري و نوار غزه:
 

جنبش حماس در مخالفت با قرارداد اوسلو به اين ديدگاه سياسي تکيه کرد که اين قرارداد استقلال و حاکميت واقعي و همه جانبه را براي ملت فلسطين به ارمغان نخواهد آورد. مضافاً بر اين قرارداد مزبور از بخشي از اراضي فلسطين چشم پوشي مي کند و اين چيزي است که حماس آنرا ناديده گرفتن جنبه هايي از باورهاي ديني مي داند. از اين رو حماس همچنان – حتي پس از امضاي قرارداد اوسلو- آزادسازي کرانه باختري و کامل کردن آزادي نوار غزه را در صدر هدفهاي مرحله اي خود قرار داده است. محمد نزال – يکي از رهبران جنبش حماس – مي گويد: «ما با هر راه حل مرحله اي موافق هستيم، اما بدون شناسايي دشمن اسرائيلي يا شناسايي موجوديت او. به عبارت ديگر ما مخالف عقب نشيني اسرائيل از هر بخش از سرزمين فلسطين نيستيم. شرط ما صرفاً عدم شناسايي اسرائيل است؛ به نظر مي رسد شيخ احمد ياسين با وضوح بيشتري به طرح اين موضوع مي پردازد. وي مي گويد: «ممکن است با اسرائيل موافقتنامه ترک مخاصمه به مدت 10 يا 20 سال امضاء کنيم، به شرطي که اسرائيل از کرانه باختاري و نوار غزه و بخش شرقي قدس يعني تا مرزهاي 1967 ميلادي عقب نشيني کند و به ملت فلسطين امکان دهد سرنوشت خود را آزادانه تعيين کند» (برغوثي، 1382: 64).

ب) اسلامي کردن جامعه فلسطين:
 

جنبش حماس به عنوان يک جنبش اسلامي مي کوشد جامعه فلسطين را طي يک برنامه ي مرحله اي اسلامي کند، زيرا اين جنبش خود در جامعه اي پا به عرصه وجود گذاشته است که اکثريت ساکنان آن پيرو اسلام به مثابه عقيده، فرهنگ و تمدن هستند. به عبارت ديگر اسلام نقطه اشتراک بخش وسيعي از مردم فلسطين محسوب مي شود. به نظر مي رسد حماس توانسته تا اندازه اي در تحقق اين امر موفق بوده باشد و ورود عبارات قرآني در اعلاميه هاي ساف که تبديل به يک سازمان لائيک گرديده و نيز حمل قرآن توسط اعضاي فتح براي تبليغات در انتخابات دانشجويي دانشگاه النجاج در سال 1993 ميلادي حمايت از غلبه گفتمان اسلام گرايي در عرصه عمومي دارد (برغوثي، 1382: 67-66). همچنين نبايد از اين مطلب غافل شد که در صورت اسلاميزه شدن جامعه فلسطين در صورت آزادسازي بخشهايي از آن و در پي آن تشکيل دولت توسط مردم، رويکرد مردم به حکومت اسلامي با اقبال مضاعف روبرو خواهد شد که اين امر مي تواند حماس را در نيل به هدف کلان خود ياري رساند.

پ) تأکيد بر مشروعيت پيکار مسلحانه:
 

حماس عقب نشيني داوطلبانه يا اجباري اسرائيل از اراضي اشغالي فلسطين را در صدر هدفهاي ميان مدت خود قرار داده است. جنبش حماس بر اين باور است که هر جا اشغالگري هست، مشروعيت مقاومت در برابر آن پيشاپيش وجود دارد. به گفته حماس اين مقاومت در عرف و قوانين سازمان ملل متحد مورد تاييد قرار گرفته است، چرا که اين سازمان، دفاع از خود، سرزمين و مقاومت در برابر متجاوزان را مشروع مي داند. از اين رو حماس کوشش کرد توده هاي مردم فلسطين و افکار عمومي جهان عرب، جهان اسلام و خانواده بين المللي را در جهت تأييد و حمايت از حق خود در مقاومت عليه اشغالگران بسيج کند (برغوثي، 1382: 70-67). اين امر موجب شد تا برنامه ساف براي خلع سلاح کردن حماس در سال 1993 ميلادي که با مخالفت شديد حماس مواجه گرديد عقيم بماند.

ت) ادامه انتفاضه:
 

هر چند نهايتاً انتفاضه اول با آغاز کنفرانس صلح مادريد در 1991 ميلادي و سپس منعد شدن پيمان اوسلو بين ساف و اسرائيل به سردي گراييد اما موضع حماس در قبال انتفاضه مبني بر حمايت و تداوم آن تا کسب آزادسازي فلسطين بوده، حماس در بستر انتفاضه متولد شده بود و تداوم انتفاضه مي توانست در ارتقاي گفتمان اين جنبش در فلسطين نقش اساسي داشته باشد مضافاً اينکه اکثر فلسطينيان خواهان ادامه انتفاضه بودند و هنوز به آمريکا اعتماد نداشتند و در آن هنگام حماس و جهاد اسلامي به جبهه مردمي براي آزادي تبديل شده بودند (Seitz, 2001: 6) به نظر مي رسد يکي از برگهاي برنده حماس در قبال جريان هاي سازش کار و برانداز در فلسطين همين برگ انتفاضه باشد چنانکه خالد مشعل چندي پيش اذعان داشته بود در صورت سرنگوني دولت حماس و انجام کودتا بر ضد آن انتفاضه سوم را شعله ور خواهند کرد و انتفاضه سوم همواره به عنوان يک راه حل برون رفت پيش روي حماس قرار دارد.

ث) پاسداري از وحدت ملي:
 

جنبش حماس از آغاز ولادت خود موضوع وحدت ملي و تحريم جنگ داخلي را در سرلوحه برنامه هاي خود قرار داد. حماس در سطوح داخلي به تلاشهاي وسيعي براي پاسداري از وحدت ملي و رويارويي با سياست اسرائيل مبني بر «اختلاف بينداز و حکومت کن» دست زد. حماس روي پايبندي هاي انساني تشکيلات خود و تعامل مثبت با غيرمسلمانان و تعامل سازنده با ديگر گروه هاي فلسطيني اصرار مي ورزيد. جنبش حماس در همين زمينه اعلام کرد که خود را جنبش همه توده ها از مسلمان گرفته تا مسيحي بي هيچ تفاوت و تبعيض مي داند. محمود الزهار يکي از رهبران جنبش حماس در نوار غزه با اشاره به همين موضوع مي گويد: «استراتژي جنبش حماس در قبال موضوع وحدت ملي روي بهره گيري از کليه روش ها براي خويشتن داري و ترويج اين سياست در ميان افکار عمومي متمرکز بود. مردم بايد بدانند که جنبش حماس سياست خويشتن داري را حفظ کرده است. مردم سراسر جهان مي دانند که اگر اسرائيل مرتکب اين عمل شده بود (قتل عام مسجد فلسطين که به تاريخ 1994/11/18 ميلادي به وقوع پيوست) جنبش حماس انتقام بسيار سختي از آن مي گرفت. معناي اين مسئله اين است که خويشتن داري روي احساس ضعف استوار نيست، بلکه اين از لوازم معادله موجود است. جنگ داخلي از ديدگاه حماس خط قرمزي است که به هيچ قيمتي نبايد از آن عبور کرد» (برغوثي، 1382: 73-72). همچنين در مرامنامه حماس بر حفظ اصل برادري همراه با آرزوي کاهش اختلافات و شکاف ها تاکيد شده است، «سازمان آزادي بخش فلسطين از نزديکترين عناصر به جنبش حماس محسوب مي شود. وطن ما واحد است، مصيبت ما واحد است و سرنوشت ما يکسان و دشمن ما يکي است» (برغوثي، 1382: 194).
از ديگر اهداف مرحله اي حماس مي توان به برچيدن شهرک هاي صهيونيست نشين و آزادي زندانيان از زندان هاي اسرائيل اشاره کرد؛ در دستيابي به اين اهداف گام هاي بسيار ارزشمندي برداشته شده چنانحه پس از خروج يکجانبه اسرائيل از نوار غزه شاهد به خطر افتادن شهرک هاي مجاور غزه منجمله سيدروت و عسقلان توسط موشک هاي قسام 1 و 2 بوده ايم که از دستاوردهاي آن تخليه شدن شهرک سيدروت و تحت فشار قرار گرفتن دولت اسرائل و نيز برقراري موازنه وحشت ميان حماس و اسرائيل است؛ همچنين در مورد زندانيان بايستي افزود که پس از به ارسارت درآمدن سرباز اسرائيلي به نام گلعاد شليط توسط نيروهاي مقاومت، حماس ليست 250 نفره اي را براي معاوضه زندانيان و اسير اسرائيلي ارائه داده که در ميان آن نام برخي از افراد برجسته جنبش فتح هم منجمله مروان البرغوثي به چشم مي خورد که اين امر حمايت از عزم بالاي حماس براي آزادي زندانيان فلسطيني و نه صرفاً حماسي دارد.

3- روابط حماس با ساف و گروه هاي فلسطيني
 

از آسيب هاي جنبش هاي مقاومت در فلسطين تعدد و تکثر در خط مشي و ايدئولوژي حاکم بر آنها به شمار مي رود، چنانکه در بين برخي از اين گروه ها همچنان گفتمان مارکسيزم – لنينيزم رايج بوده و همين امر راه را براي اتحاد همه جانبه گروه هاي فلسطيني دشوار کرده. جنبش حماس کوشيده است تا ضمن مورد توجه قرار دادن نقاط اشتراک خود با ديگر جنبش ها تا جايي که مي تواند از تقابل با آنها خودداري کند و تحريم جنگ داخلي را به مثابه خط قرمز خود مورد توجه قرار دهد. در اين بخش سعي مي شد تا به رابطه حماس با مهمترين جريان هاي داخلي در فلسطين پرداخته شود.

3-1- حماس و ساف:
 

رهبران کشورهاي عربي ساف را بوجود آوردند تا به ملت پراکنده فلسطين، سازمان يکپارچه اي بخشند که بتواند نماينده منافع ملي آن بوده و بخاطر آزاد ساختن سرزمين فلسطين به مبارزه ادامه دهد ... ساف نهايتاً در سال 1964 بطور رسمي تاسيس شد (نوراني، 1376: 33)، اين سازمان نهايتاً در سال 1969 تحت امر نيروهاي فتح به رهبري ياسر عرفات قرار گرفت و کنترل آن از دست سران عرب خارج گرديد. با چرخش ايدئولوژيکي فتح در خلال دهه 90 و به رسميت شناختن اسرائيل در پيمان هاي اوسلو 1 و 2 و کمپديويد دوم، ساف ماهيت مبارزاتي خود را از دست داد و به نهادي براي کنترل نيروهاي مبارز فلسطيني تبديل گرديد که اين امر موجب بروز تنش هايي ميان حماس و ساف گرديد. در واقع تحقق اوسلو به خاطر به چالش کشيده شدن ساف توسط حماس بوده، اما بعد از آن اوسلو خود به عنوان يک چالش بزرگي در مواجه با حماس ظهور کرد (Kristianasen, 1999: 21). نهايتاً جنبش حماس ديدگاه خود را در مورد ساف اينطور خلاصه کرد که سازمان آزادي بخش فلسطين همه مردم فلسطين را رهبري نمي کند، بلکه بخشي از آنرا نمايندگي مي کند. با امضاي قرارداد فلسطيني – اسرائيلي از سوي رهبران ساف در تاريخ 1993/9/13 جنبش حماس در مورد مشروعيت نمايندگي مردم فلسطين ابراز شک و ترديد کرد ... (نهايتاً) جنبش حماس براي اولين بار موضوع انتخاب رهبري جديد ملت فلسطين در داخل و خارج را مطرح کرد. (برغوثي، 1382: 279-278).

3-2- حماس و جنبش فتح:
 

در همان زماني که صحنه سياسي خرج از اراضي اشغالي شاهد رقابت بسيار شديد ميان حماس و ساف بود، صحنه داخلي فلسطين شاهد رقابت ديگري و با روشهاي ديگر بود. رقابت اين بار ميان حماس و جنبش فتح بود. رقابت اول حول محور «نمايندگي ملت فلسطين» دور مي زد، اما رقابت دوم ميان جنبش حماس و جنبش فتح حول تلاش براي طرفين براي تحميل نفوذ ميداني و نهادينه خود در لايه هاي مختلف مردم متمرکز بود. همين امر موجب شد اين رقابت بر خلاف رقابت نخستين که در چارچوب مسالمت آميز سياسي و تبليغاتي باقي مانده بود، بعضاً با خشونت همراه باشد. اين رقابت تا آنجا پيش رفت که در پاره اي مواقع به رويارويي مسلحانه انجاميد، اما طرفين به سرعت به مهار اين رويارويي ها مبادرت مي کردند و با امضاي «پيمان هاي شرف» به توقف اين رويارويي ها اميد مي بستند. اين پيمان ها اگرچه ريشه هاي درگيري و رقابت را نمي خشکاندند، اما در حد خود و به صورت لحظه اي آتش را خاموش مي کرد. جنبش حماس همواره نسبت به مخاطره آميز بودن رويارويي همه جانبه خود با جنبش فتح و پيامدهاي آن در حوزه همبستگي ملت فلسطين و وحدت ملي آن اذعان داشت. بويژه آنکه اين دو جنبش دو قطب قدرتمند صحنه فلسطين را تشکيل مي دادند. حماس در اين چارچوب سياست استفاده از خشونت در صحنه ملي فلسطين را تحريم کرده و به راي کميته هاي داوري اصلاح ملي براي خاموش کردن شعله هاي فتنه ميان طرفين تن مي داد (برغوثي، 1382: 281-279). پس از پيروزي حماس در انتخابات اخير مجلس شوراي ملي فلسطين و شکست فتح، تنش ها افزايش يافت تا جايي که قبل از بسته شدن پيمان مکه، 9 بار آتش بس ميان دو طرف برقرار گرديد و از آن پس حماس توانست تا با جذب بخشي از نيروهاي فتح در دولت وحدت ملي از تنش ها بکاهد اما با توجه به وجود جريان کودتاگر در داخل الفتح به رهبري محمد دحلان و همراهي ابومازن با وي انتظار مي رود درگيري ها وارد ابعاد جديد و گسترده اي گردد، مخصوصاً اينکه حماس با تهديد امنيت ملي اسرائيل و عدم به رسميت شناختن آن، تلاش براي تعديل ساختاري در نهادهاي فلسطيني و به چالش کشيدن ساف و تشکيلات خودگردان توانسته موجبات حذف و يا حداقل انزواي الفتح از صحنه سياسي فلسطين را فراهم سازد.

3-3- حماس و جهاد اسلامي:
 

اگرچه روابط ميان جهاد ا سلامي و جنبش اخوان المسلمين پيش از انتفاضه در اثر اختلاف نظر بر سر رويکردها و هدف ها، رقابت آميز به شمار مي رفت، اما با تحول عملي بزرگ جنبش اخوان المسلمين همزمان با ولادت انتفاضه فلسطين که در شکل تاسيس جنبش مقاومت اسلامي حماس تجلي پيدا کرد، شکاف ميان اين دو جناح پر شد. بلکه حتي مي توان گفت که اين دو جنبش نه تنها در ايدئولوژي اسلامي اشتراک نظر دارند، بلکه در هدف هاي استراتژيک (آزادسازي همه سرزمين هاي اشغالي و برقراري دولت مستقل فلسطيني) و موضع گيري هاي محوري (مخالفت با روش هاي مسالمت آميز حل و فصل مسئله فلسطين و نتايج آن و تداوم جهاد) نيز رويکرد واحدي دارند. سوالي که در اينجا مطرح مي شود اين است که چرا حماس و جهاد اسلامي علي رغم وجود اشتراکات فراوان و همسويي در اهداف مبادرت به اعلام وحدت يا حداقل هماهنگي مشترک در سطوح سياسي و عمليات نظامي نکرده اند؟ در پاسخ منابع جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامي مي گويند که دو طرف براي يافتن فرمول همکاري مشترک در مراحل گوناگون تلاش کردند؛ همچنين يادآور مي شوند که دو طرف به سوي وحدت گام بر مي دارند اما مشکلاتي را که بر سر تحقق اين وحدت وجود دارد را مي توان در دو عامل دروني (ذاتي) و بيروني(موضوعي) خلاصه کرد. عامل اول ريشه در شرايط و اشکالات ريشه دار قديمي ميان شخصيت هاي محوري دو طرف دارد و عامل دوم مربوط است به رابطه جهاد اسلامي با ايران و حزب او و لبنان که پيرو ايران است، سبب ساز عدم شتاب جهاد اسلامي در حوزه ارتباط با برقراري وحدت با جنبش حماس باشد. اين موضوع جهاد اسلامي ممکن است به دو دليل مورد قبول ايران واقع شده باشد. دليل اول به ملاحظات نفوذ ايران در صحنه فلسطين و دليل دوم به عدم پذيرش روش هاي ايران در برخورد با مسئله فلسطين از سوي جنبش حماس بويژه در عرصه هاي تبليغاتي باز مي گردد. ادامه ي گونه هاي مختلف ارتباط حماس با جماعت اخوان المسلمين در عرصه هاي محلي، منطقه اي و بين المللي اين منطق ايران و جنبش جهاد اسلامي را تقويت مي کند (برغوثي، 1382: 288-285).

نتيجه گيري
 

در انتخابات 2006 ميلادي، در ليست انتخابات احزاب، حماس موفق شد تا با کسب اکثريت آراء (74 کرسي از 120 کرسي) به طور قاطعانه به پيروزي برسد. اين امر نشان مي داد که اکثريت مردم موافق فتح و خط مشي سياسي آن مبني بر تشکيل دو دولت در کنار يکديگر و طرح صلح با اسرائيل نبودند، همچنين خيلي از آراءهايي که به حماس داده شد ربطي به مذهب و بنيادگرايي نداشت، در واقع علت اصلي آن بيشتر نوعي اعتراض به اشغالگري، فساد و تمايل براي تغيير وضع موجود بود (Daoudi, 2006: 10-13). شعر اصلي حماس در اين انتخابات مبارزه با فساد بود و نهايتاً توانست پارلکان فلسطين را از آن خود گرداند. با ورود حماس به عرصه سياست و تصاحب بخش اعظم قدرت در تشکيلات خودگردان امنيت ملي اسرائيل به شدت به خطر افتاد، از يک سو جايگاه فتح به عنوان تشکيلات تامين کننده امنيت در داخل اراضي اشغالي 1967 تضعيف گرديد و از سوي ديگر حماس با عدم به رسميت شناختن اسرائيل دستاوردهاي چندين ساله اسرائيل را به نابودي کشاند؛ اين امر باعث گرديد تا اسرائيل به طور فعالانه به جريان سازي بر عليه حماس مبادرت ورزد، در عرصه بين المللي با وضع تحريم اقتصادي بر عليه دولت فلسطين، حماس را با اعتصابات و مشکلات فزاينده اقتصادي داخلي مواجه گرداند و در عرصه داخلي هم با حمايت از جريان کودتاگر به رهبري سرهنگ محمد دحلان از مسئولان سازمان اطلاعات فلسطين توانسته بارها حماس را به مرز جنگ داخلي و رويارويي با فتح سوق دهد. همچنين اسرائيل در نهايت براي بر هم زدن توازن قوا ميان حماس و جريان کودتاگر اقدام به ربايش و ترور رهبران حماس و حمله نظامي به نوار غزه کرده که اين امر مي تواند تبعات سنگيني براي حماس به بار آورد. از سويي ديگر دول عربي با مطرح کردن طرح صلح عربي در کنفرانس رياض حماس را با يک چالش جدي منطقه اي روبرو ساختند که در صورت به نتيجه رسيدن آن مي تواند به انزواي حماس در جهان عرب بيانجامد. با اين حال حماس با داشتن پايگاه گسترده مردمي و تهديد به راه اندازي انتفاضه در صورت سرنگوني و ايجاد شکاف در ميان اعضاي کميته چهار جانبه و مديريت سيستم اقتصادي در حال تحريم توانسته تا حدودي بر مشکلات سياسي و اقتصادي فائق آيد. از سوي ديگر حماس توانسته با راه انداختن موازنه وحشت با اسرائيل بر مشکلات دروني اين رژيم که پس از شکست در جنگ 33 روزه ايجاد شدند بيافزايد. هر چند پيش بيني آينده سياسي حماس کاري بس دشوار است اما در مجموع مي توان به استمرار حضور حماس در عرصه سياسي و ايجاد تغييرات تدريجي در ساختار ناکارآمد ساف و تشکيلات خودگردان توسط آن خوش بين بود.

پي نوشت ها :
 

* دانشجوي کارشناسي ارشد،معارف اسلامي و علوم سياسي، ورودي 1381 ، دانشگاه امام صادق(ع).
 

فهرست منابع و مآخذ
1- برغوثي، اياد و المحمد، جواد (1382)، سيري در انديشه سياسي جنبش حماس، ترجمه سيد حسين موسوي، تهران: مرکزپژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيک خاورميانه.
2- پاشاپور، حميد (1381)، امام خميني و انتفاضه فلسطين، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
3- حاجي يوسفي، امير محمد (1382)، ايران و رژيم صهيونيستي از همکاري تا منازعه، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).
4- خسروشاهي، سيدهادي (1375)، حرکت اسلامي فلسطين، تهران: انتشارات اطلاعات.
5- خسروشاهي، سيد هادي (1375)، انتفاضه، حرکت هاي اسلامي در سرزمين اشغالي، مجله سياست خارجي، سال پنج، شماره اول، بهار 1370.
6- دکمجيان، هراير (1383)، اسلام در نقاب جنبش هاي اسلامي در جهان عرب، ترجمه حميد احمدي، تهران: انتشارت کيهان.
7- زعيتر، اکرم (1382)، سرگذشت فلسطين، ترجمه آيت الله هاشمي رفسنجاني، قم: نشر بوستان.
8- شاهاک، اسرائيل (1375)، تاريخ يهود، مذهب يهود، بار سنگين سه هزار ساله، ترجمه مجيد شريف، تهران: انتشارات چاپخش.
9- صادقي زاده، کسري، انتفاضه سوم، روزنامه رسالت، سال بيست و يکم، شماره 6007، 1385/8/24.
10- عطايي، فرهاد (1379)، عوامل موثر در ايجاد حکومت صهيونيستي در فلسطين، فصلنامه مطالعات منطقه اي: اسرائيل شناسي – آمريکا شناسي، جلد پنجم.
11- الغنوشي، راشد (بهار 1371)، انقلاب اسلامي ايران پيشتاز حرکت جهان اسلام، کيهان فرهنگي.
12- کديور، جميله (1372)، انتفاضه؛ حماسه مقاومت فلسطين، تهران: انتشارات اطلاعات.
13- کريميان، احمد (1384)، يهود و صهيونيسم، قم: انتشارات بوستان کتاب.
14- محمد ابراهيم (1385)، جمعيت اخوان المسلمين مصر، تهران: انديشه سازان نور.
15- موسسه مطالعات فلسطين (1377)، سياست و حکومت رژيم صهيونيستي، ترجمه مرکز مطالعات و تحقيقات انديشه سازان نور، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
16- نوذاني، محمد (1376)، اهداف سياست خارجي ساف در فلسطين اشغالي (1988-1964)، تهران: موسسه چاپ و انتشارات وزارت خارجه.
منبع:پايگاه نور ش 37



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.