سازمان امنيت دسته جمعي
از بدو فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، آسياي مرکزي به دو لحاظ استراتژيک و امنيتي عاملي براي نگراني روسيه بوده است. آگاهي روسيه از وجود اختلافات اساسي في مابين کشورهاي آسياي مرکزي با يکديگر و حتي اختلافات درون کشوري جمهوري هاي استقلال يافته، نيازمند ايجاد فضايي امنيتي براي روسيه بود تا علاوه بر اشراف بر رويدادهاي احتمالي آتي، مانع از دخالت قدرت هاي خارجي براي حضور در اين منطقه گردد. لذا سازمان پيمان امنيت دسته جمعي با محوريت روسيه و عضويت اغلب کشورهاي مستقل مشترک المنافع در سال 1992 شکل گرفت. همچنين با ايجاد مرکز مبارزه ضد تروريستي که نتيجه ايجاد بحران هايي در روابط ازبکستان و قرقيزستان و هجوم مبارزان چچن به داغستان بود پيمان امنيت دسته جمعي ابزار اصلي براي اعمال سياست روسيه گرديد.
صرفنظر از فعاليت هاي بعدي اين سازمان، بطور اساسي وجود اين سازمان در حوزه کشورهاي بجا مانده از شوروي سابق و بخصوص آسياي مرکزي باعث امنيتي شدن محيط به سود روسيه شده و اين کشور قادر است به نام مبارزه با عوامل ناامني اعم از مذهبي، قومي و غيره تحرک مثبتي را در بين کشورهاي اين منطقه داشته باشد.
سازمان کشورهاي مستقل مشترک المنافع
با توجه به فراگير بودن اين سازمان و اهداف آن از ذکر توضيحات براي اين سازمان خودداري گرديده است.
سازمان همکاري هاي اورآسيا (اوراسک)
هدف اصلي از ايجاد جامعه اوراسک ارتقاي روابط اقتصادي و تجاري کشورهاي عضو بود که به اهداف مقامات کشورهاي مذکور براي ايجاد سيستم اقتصادي متحد در فضاي بعد از شوروي سابق جامعه عمل بپوشاند. تا پيش از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در ابتداي دهه 90 قرن گذشته، جمهوري هاي شوروي سابق مراودات بسيار گسترده اي با يکديگر و تحت سيستم اقتصادي واحد شوروي سابق داشتند اما با فروپاشي شوروي و استقلال کشورهاي عضو، اغلب کشورها که بعضاً خصومت هاي خود از يکديگر را بواسطه اتحاد جماهير شوروي مخفي نگه داشته بودند به بازيگراني خود محور و منفرد تبديل و محدوديت هايي نسبت به سايرين اعمال نمودند و در اين بين روسيه که هنوز نتوانسته بود بر تلاطم بجا مانده از اضمحلال سياسي فائق آيد فضا را براي ورود بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي خالي نمود.
از سوي ديگر تجربيات بجا مانده از يک دهه هجوم کشورهاي فرامنطقهاي براي تغيير فرهنگ اقتصادي حاکم بر اين کشورها، عدم فعاليت جدي و سازنده روسيه و نگراني کشورهاي مذکور از تبديل شدن به کشورهايي عقب مانده، بارقه هاي همکاري در سطح منطقه اي و خرد را زنده نمود که حکايت از نياز اين کشورها به يکديگر براي رشد و پيشرفت داشته است که در حال حاضر مي توان تبلور آن را در تشکيل اتحاديه اقتصادي اوراسيا جستجو نمود. نهايت امر اينکه مشکلات متعدد اين کشورها در يک دهه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، مقامات برخي از کشورهاي تازه استقلال يافته را بر آن داشت تا با هدف ايجاد همگرايي اقتصادي در بين خود به ايجاد جامعه اوراسک اهتمام ورزند.
نگاهي گذرا به شرح وظايف و نحوه فعاليت سازمان هاي فوق الذکر که البته در مقامات و نوشتارهاي متعدد بصورت جامع و مفصل مورد بحث و بررسي قرار گرفته است حاکي از وجود واقعيات زير در آسياي مرکزي مي باشد:
- جمله سازمان ها و تشکل هاي فوق داراي خواستگاه شرقي مي باشند؛
- به غير از سازمان همکاري اقتصادي اکو، بقيه سازمان هاي فوق روس محور بوده و تصميمات و برنامه ريزهاي متخذه ناشي از راهبردهاي روسيه در آسياي مرکزي مي باشد. فعاليت هاي سازمان همکاري اقتصادي اکو نيز تا آنجا که با منافع روسيه تداخل ننمايد حتي بواسطه ايجاد بستر تعاملات اقتصادي اين کشورها با ساير کشورهايي که با روسيه روابط نزديک دارند مورد تشويق نيز قرار مي گيرد.
- فضاي امنيتي و حتي نظامي روح حاکم بر سازمان هاي امنيت دسته جمعي و شانگهاي مي باشد که اين به معناي عزم روسيه (و حتي چين) براي امنيتي جلوه دادن آسياي مرکزي است. البته بايد بين ملاحظات امنيتي روسيه و چين در خصوص آسياي مرکزي تمايز قائل شد. اين بدان معنا است که نگاه چين به منطقه اگرچه همانند روسيه ناشي از ملاحظات امنيتي انقباضي نمي باشد اما در عين حال فضاي ايجاد شده از سوي روسيه، عرصه را براي حضور چين بيش از ديگران (رقباي غربي) باز نموده و هر گونه احتمال تشنج و بي نظمي را در مرزهاي چين و کشورهاي آسياي مرکزي (بعنوان عاملي براي حضور قدرت هاي فرامنطقه اي) تحت کنترل در مي آورد.
- هدف از ايجاد اين تشکل ها، ايجاد فضاي بازي و همکاري کشورهاي آسياي مرکزي با يکديگر بوده تا به نوعي عرصه براي حضور کشورهاي خارجي بخصوص کشورهاي مداخله جوي غربي تنگ گردد.
- کشورهاي آسياي مرکزي اشراف روسيه و لزوم حضور اين کشور در باز نمودن گره هاي کور اقتصادي و سياسي خود را درک نموده و در حال حاضر جايگزين بهتري براي همکاري با روسيه ندارند.
- اعتماد به کشورهاي فرامنطقه اي که در مقاطعي از سوي قرقيزستان و ازبکستان صورت گرفت مي رفت تا نظم فعلي آسياي مرکزي را دچار خدشه نمايد و روسيه را نيز با زحمت و مشکل روبرو نمايد. لذا محدوديت بازي بازيگران فرامنطقه در آسياي مرکزي در دستور کار دائمي سازمان هاي فوق الذکر مي باشد.
نيروي وارده از سوي کشورهاي فرامنطقه اي بخصوص کشورهاي غربي با محوريت آمريکا و اروپا و هم پيمانان اين کشورها (غرب محور)
با توجه به اهميت و جايگاه استراتژيک آسياي مرکزي که ناشي از اهميت ژئواکونوميک اين منطقه مي باشد، تلاش هاي گسترده اي نيز از سوي کشورهاي غربي براي حضور در اين منطقه آغاز گرديد. بر خلاف تلاش هاي شرق محور به رهبري روسيه (و چين) که ايجاد سازمان ها و تشکل هاي مختلف اقتصادي، سياسي و امنيتي را براي راهبرد منطقه تشويق و کشورها را به عضويت و فعاليت فراگير در آنها ترغيب مي نمايند، کشورهاي غربي به خوبي بر ناکارآمدي ايجاد تشکل ها و سازمان هاي غرب محور در بين کشورهاي اين منطقه (در کوتاه مدت) واقف مي باشند که برگزاري دو دوره اجلاس اقتصادي اورآسيا با محوريت مجمع جهاني اقتصادي (داووس) در آلماتي، عدم کارايي اين قبيل سازمان ها را در فضاي سياسي بجا مانده از شوروي سابق تائيد نمود. لذا حضور کشورهاي غربي در آسياي مرکزي را مي توان در قالب مدل هاي زير دسته بندي نمود.
تلاش براي الگوسازي در منطقه
حضور و فعاليت کشورهاي نزديک به منافع ايالات متحده آمريکا و غرب که از مدل اقتصادي غربي استفاده مي نمايند مي تواند در بلند مدت به ايجاد الگويي اقتصادي متناسب با الگوهاي غربي بيانجامد و فرصت حضور شرکت هاي مختلف غربي را در اين کشورها فراهم نمايد. بر اين اساس، حضور ترکيه بعنوان کشوري دوست و هم پيمان با آمريکا و غرب از يکسو و دارا بودن سبقه ديني براي جلب توجه مردم مسلمان اين منطقه که سال ها آرزوي احياي سنت هاي ديني و مذهبي را داشته اند از جمله راهکارهاي غرب براي حضوري نرم و بي صدا در آسياي مرکزي بوده است. حمايت آمريکا و کشورهاي اروپايي از ژاپن، کره جنوبي و غيره از آن جهت که اين کشورها مناديان فرهنگ و سنت اقتصاد مبتني بر بازار جبهه غرب مي باشند مورد استقبال کشورهاي غربي قرار داشته است. بايد خاطر نشان نمود که موارد مذکور به معناي اطاعت کور کورانه ترکيه از کشورهاي غربي براي حضور در آسياي مرکزي نيست بلکه ترکيه از جمله کشورهاي پيشرو در آسياي مرکزي بوده است که سعي در ايجاد اتحادي از کشورهاي ترک زبان با محوريت آنکارا در آسياي مرکزي و قفقاز داشته و در اين بين کشورهاي غربي نيز از خدمات اين کشور در اين منطقه در راستا منافع خود بهره مند گرديده اند.
ذکر اين نکته نيز لازم است که رژيم اسرائيل نيز از جمله کشورهاي مورد نظر غرب براي فعاليت در آسياي مرکزي مي باشد که مي تواند به اهداف کشورهاي غربي براي ايجاد تغييرات ساختاري به نفع غرب جامه عمل پوشاند. اسرائيل نيز با اتخاذ دکترين «بن گورين» مبني بر اتحاد با پيرامون بجاي اتحاد با اعراب، حضور پر بار خود را در آسياي مرکزي آغاز نمود که اهدافي نظير تشويق و ترغيب يهوديان منطقه براي مهاجرت به اسرائيل، ترويج تفکرات صهيونيستي در ميان يهوديان منطقه، ايجاد مشروعيت و مقبوليت در بين توده هاي مردم و يافتن فضايي براي نفوذ در حوزه هاي وابسته به حکومت اين کشورها، فشار به ايران از طريق حضور در مرزهاي شمالي کشورمان و انجام اقدامات جاسوسي بمنظور مقابله با ايران و زمينه سازي کاهش حضور جمهوري اسلامي ايران در لبنان را مي توان براي اين حضور برشمرد. (اميدي، 1384: ص 4).
فعال نمودن نهادها و موسسات مالي و اعتباري بين المللي
وجه مشترک تمامي کشورهاي باقي مانده از شوروي سابق بخصوص در قلمرو آسياي مرکزي، محدوديت هاي مالي براي اجراي طرح هاي زيرساختي و مادر بوده است. از آنجا که روسيه بواسطه بروز طوفان هاي سهمگين اقتصادي در سال هاي آغازين بعد از فروپاشي توان حمايت مالي از کشورهاي آسياي مرکزي را نداشت، حضور کشورهاي غربي در قالب اعطاي وام ها و اعتبارات کلان بين المللي به اين منطقه آغاز گرديد. از سوي ديگر کشورهاي اروپايي و آمريکا با تخصيص برخي اعتبارات عمراني براي اجراي طرح هاي اقتصادي، زمينه حضور شرکت هاي وابسته به جبهه غرب (عمدتاً شرکت هايي از ژاپن و کره جنوبي) را در آسياي مرکزي فراهم آوردند. امروزه نيز فعاليت گسترده بانک توسعه آسيايي، صندوق بين المللي پول، بانک جهاني و غيره در اين کشورها بخصوص در قزاقستان و قرقيزستان براي اجراي طرح هاي زير بنايي در بخش هايي نظير حمل و نقل، راه سازي (ريلي و جاده اي)، احداث خطوط انتقال انرژي و غيره باعث ترسيم چشم انداز وقوع تغييراتي اساسي در جغرافياي آسياي مرکزي گرديده است. توسعه اين زيرساختارها در بلند مدت باعث ايجاد تغييرات سخت افزاري در جغرافياي منطقه شده و باعث کاهش وابستگي منطقه به استفاده از زيرساختارهاي روسيه شده و نقش اين کشور را در معادلات آسياي مرکزي دستخوش تغييراتي خواهد نمود.
حمايت از حضور موسسات و سازمان هاي غير دولتي خارجي
حرکت جديدي که امروزه از آن با عنوان جهاني شدن ياد مي شود در واقع نسخه تغيير شکل يافته و اصلاح شده تفکرات سرمايه داري و غرب مي باشد که با استفاده از ابزارهايي جذاب و عوام پسند همچون سازمان تجارت جهاني و نهادهاي بين المللي همسو با غرب و بنگاه هاي رسانه اي اين جبهه تبليغ مي شوند. (عارفيان، 1384: ص 49) در سال هاي اخير بخصوص نقش سازمان ها و موسسات غيردولتي خارجي بويژه غربي، البته با درجات مختلف در کشورهاي آسياي مرکزي مشهود مي باشد. عمده هدف اين سازمان ها که بعضاً با انجام سرمايه گذاري هايي کلان اقدام به جلب توجه کشورهاي منطقه مي نمايند پيشبرد اهداف خود با استفاده از روش هاي نرم افزاري نظير تغيير نگرش مردم منطقه به حکومت هاي خود، تغيير ذائقه مردم و زمينه سازي زير سوال بردن وضع موجود مي باشد. علي رغم ديدگاه شرقي حاکم بر آسياي مرکزي که حفظ وضع موجود را تامين کننده منافع کشورهاي منطقه و بخصوص روسيه مي داند، ديدگاه غربي، زمينه سازي براي ايجاد بستر تجديد نظر طلبي را سرلوحه اقدامات خود داشته و بر اين اساس تلاش در جهت تقويت و پيشبرد دموکراسي، آزادي بيان، حقوق بشر، آزادي و تکثر مطبوعات و رسانه هاي گروهي از جمله اهداف سازمان هاي غير دولتي وابسته به غرب در آسياي مرکزي مي باشد. اگرچه اين سازمان ها با حدت و شدت مختلفي در کشورهاي اين منطقه فعال مي باشند معهذا طي سال هاي اخير نوعي بي اعتمادي به اهداف و برنامه هاي اين قبيل سازمان ها بين حکام اين کشورها و حتي مردم و شهروندان مختلف آسياي مرکزي به چشم مي خورد که مي توان به اقدام دولت ازبکستان در اعمال محدوديت شديد براي سازمان هاي غير دولتي فعال در اين کشور اشاره نمود.
پي نوشت ها :
* کارشناس آسياي مرکزي و قفقاز
منبع:پايگاه نور ش 37
ادامه دارد...
/ج