مثنوي کربلا

ساربان محمل فرو هل کربلاست اين زمين ميعادگاهي دلرباست کربلا، فخر زمين و آسمان نقطه عطف تطور درجهان کربلا! خون خدا درخاک توست توتياي ديده، خاک پاک توست ديدمت درسجده هاي هر نماز تربتت با قبله در راز ونياز
دوشنبه، 4 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مثنوي کربلا

مثنوي کربلا
مثنوي کربلا


 

شاعر:غلامرضا عبداللهي کهکي (ره)




 
ساربان محمل فرو هل کربلاست
اين زمين ميعادگاهي دلرباست
کربلا، فخر زمين و آسمان
نقطه عطف تطور درجهان
کربلا! خون خدا درخاک توست
توتياي ديده، خاک پاک توست
ديدمت درسجده هاي هر نماز
تربتت با قبله در راز ونياز
کربلا، دروازه شهر بهشت
کربلا؛ يعني همان نهر بهشت
کربلا! حرفي بزن با فاطمه
تا حضور کفر گيرد خاتمه
گرچه ما شرمنده وبي توشه ايم.
عاشق آن مرقد شش گوشه ايم
کربلا، ميزان هر زيبا وزشت
انتخاب يا جهنم، يا بهشت
کربلا، آئينه عبرت نماست
اختيار راه در دست شماست
کربلا؛ يعني مصافي از دو صف
آن بني سفيان واين شاه نجف
کربلا، معموره اي از خون وخشت
صورتي از يک شبستان بهشت
جنگ، جنگ يک شب ويک روز نيست
هر که برگش بيشتر، پيروز نيست
کربلا، طوفان يک دريا ونوح
کربلا، رمز شب فتح الفتوح
کربلا، کار خدايي مي کند
کوفه با او بي وفايي مي کند
کاروان عشق درصحرا روان
کربلا، يک منزل از اين کاروان
بي خيال اي رود منظور نظر
از کنار تشنگان کردي گذر
با فرات ودجله وکارون گيج
خون حق جاري است تا قلب خليج
زينب از کرب وبلا محبوب شد
همطراز حضرت ايوب شد
شام، نجار چليپاي مسيح
کوفه، خاري در کف پاي مسيح
کربلا، آوردگاه خير وشر
جلوه گاه محکم صبر و ظفر
کربلا، غمنامه ي يک عمر درد
جلوه اي از جنگ نامرد است ومرد
منبع:نشريه فرهنگ کوثر، شماره83.
ae



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط