از فرش تا عرش
نویسنده : مريم هادی گلمكانی
سجده به معناي به صورت روبه زمين افتادن و پيشاني و يا چانه بر زمين نهادن است، همچنانكه خداوند در مورد برادران يوسف ميفرمايد: «و خرّوا له سجّداً».(سورهي يوسف، آيهي100) و نيز فرموده است: «يخرّون للأذقان سجّداً». (سورهي اسراء، آيهي107)
اعمالي كه انسان انجام ميدهد هريك براي غرض ونيتي انجام ميگيرد، همچنانكه بالانشيني به منظور تجسّم رياست، و جلو رفتن به منظور تمثّل سيادت و آقايي،خم شدن به نشانه اظهار حقارت و كوچكي، و بر زمين افتادن به نشانه نهايت ذلّت و افتادگي انجام ميشود. همهي اينها براي بيان اين است كه منظور از اين اعمال، غرض و نتيجه و غايت آن مراد است و گرنه هيچ فايدهاي به خود آن اعمال تعلق نگرفته است، قرآن كريم اعمالي نظير: تسبيح و حمد و … را به همه موجودات نسبت ميدهد و ميفرمايد: «كلّ له قانتون».(سورهي بقره ، آيهي116) «إن من شيء الاّ يسبّح بحمده».(سورهيگاسراء، آيهي44) و «يسئله من في السماوات و الأرض».(سورهي الرحمن، آيهي 29) «وللّه يسجد ما في السّماوات و ما في الأرض».(سورهي نحل، آيهي49)
فرق ميان اين امور در صورت انتسابش به موجودات و در صورت وقوعش از انسان اين است كه در قسم اول به حقيقت معنايش موجود است، به خلاف قسم دوم كه غرض از آن امور، به نوعي از وضع و اعتبار تحقق مييابد. افتادگي موجودات در برابر عظمت و كبريايي خداوند، ذلت و افتادگي حقيقي است، به خلاف به زمين افتادن انسان كه بر حسب وضع و اعتبار است، بسيار اتفاق ميافتد كه انسان به خاك ميافتد و سجده ميكند، ولي از آن، تعظيم و اظهار ذلت فهميده نميشود.1
با توجه به آنچه در آيه مورد بحث آمده، موجودات عالم داراي دو گونه سجدهاند: سجده تكويني و سجده تشريعي.
سجده تكويني: همان خضوع و تسليم بيقيد وشرط آنها در برابر ارادهي حق و قوانين آفرينش و نظام حاكم بر اين جهان است كه تمام ذرات موجودات، حتي سلولهاي مغز را شامل ميشود، به گفته جمعي از محققان، تمامي ذرات جهان داراي نوعي ادراك و شعوراند.2
همچنين خداوند در آيهي: «ألم تر أنّ اللّه يسجد له من في السّماوات ومن في الأرض والشّمس والقمر والنّجوم والجبال والشّجر والدّوابّ وكثير من النّاس وكثير حق عليه العذاب ومن يهن اللّه فما له من مكرم أنّ اللّه يفعل ما يشاء».(سورهي حج، آيهي18) سجده را به غير عقلا از قبيل: خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها نسبت داده و اين خود دليل بر اين است كه مراد از آن، سجده تكويني است، نه سجدهي تكليفي و تشريعي.3
سجده تشريعي: همان نهايت خضوعي است كه از عقل و شعور و درك و معرفت در برابر پروردگار تحقق مييابد، بسياري آن را انجام ميدهند و گروهي سرپيچي ميكنند.
1. سجده براي خداوند واجب است، جز اينكه مؤمن از روي رغبت و كافر از روي كراهت و از ترس شمشير، سجده ميكند.
2. مقصود اين است كه هر كس كه در آسمانها و زمين است براي خداوند خضوع ميكند، جزاينكه مؤمن از روي رغبت و كافر از روي كراهت خضوع ميكند. زيرا بر اثر آلام و امراضي كه گريبانگيراش ميشود، ناگزير ميشود كه براي خداوند، خاضع گردد.4
نجم در اصل به معني طلوع است و اگر به اين گياهان نجم ميگويند، به خاطر اين است كه از زمين سربرميآورند و اگر به ستاره، نجم ميگويند به خاطر اين است كه طلوع ميكند. نجم، انواع گياهان كوچك و خزنده، مانند بوتهي كدو، خيار و امثال آن را شامل ميشود.
مؤيد اينكه منظور از نجم، گياه است نه ستاره، اينست كه كلمهي نجم را با كلمهي شجر جمع آوردهاست، هر چند كه آمدن نام شمس و قمر قبل از اين آيه چه بسا آدمي را به توهم مياندازد.
شجر، هر روييدني كه ساقه دارد را گويند و نيز گفته شده كه شجر انواع گياهان ساقهدار مانند: غلات و درختان ميوه و… را شامل ميشود.
برخي از مفسران معتقدند كه اشارهي آيه به تسليم بيقيد و شرط آنهاست در برابر قوانين خداوند و در مسير منافع انسانها، مسيري كه خدا براي آنها تعيين كردهاست.5 بعضي ديگر از مفسّران معتقدند: معناي سجدهي نجم و شجر اين است كه خداي سبحان آنها را به هر جهت كه ميخواهد ميگرداند، بدون هيچ امتناعي، پس اين را خضوع آنها قرار داده است.
خداوند در اين سوره، سجده را به غير عقلا، از قبيل:خورشيد، ماه،ستارگان و كوهها نسبت داده است و اين خود دلالت بر اين دارد كه مراد از آن، سجده تكويني است.
خداوند سجدهي ملائكه را جدا از سجده موجودات ديگر (دابة) ذكر كرده است، زيرا اگرچه ملائكه مانند ساير موجودات، آمد و شد،حركت از بالا به پايين و به عكس دارند، حركت آنها از نوع حركت ساير جنبندگان، انتقال مكاني نيست.
دابة، جنبندگاني جسماني هستند؛ ولي رفتو آمد فرشتگان و حضور و غياب آنها جسماني نيست؛ و شايد خداوند ملائكه را جدا ذكر كرد است تا بدين طريق از مقام آنان تجليل كرده باشد.6
در سجده دو امر وجود دارد: امر ظاهري و امر باطني. ظاهر سجده كه همان نهادن مهمترين عضو بدن بر پستترين چيزها، يعني خاك است و باطنِ سجده عبارت است از: چشم شستن از هر چه غير خداست، پس كسي كه قلبش متعلق به غير حق شود، در نماز به آن چيز نزديك و از آنچه حق اراده فرموده، دور ميشود و اين چيزي جز نفاق نيست. و اينكه در سجدهي اول اسم ذاتيه خداوند، يعني «أعلي» را ذكر ميكنيم، به اين دليل است كه سجود مقام توحيد ذات است، همانطور كه ركوع، مقام توحيد صفات است و در آن ذكر «عظيم»، يعني اسمي از أسماي صفاتيه ذكر ميشود و نيز «قيام» مقام توحيد افعالي است.7
مقامات و مراتب سجود بر حسب احوال علما
1. مقام ادراك: اين مقام حكما و علماست.
2. مقام ايمان و كمال: مقام مؤمنان و أرباب يقين است.
3. مقام اهل شهود:مقام اهل شهود و باطن گرايان است.
4. مقام اصحاب تحقق: كه در اين مرحله فناي تام رخ ميدهد و غشوهي تمام عارض ميشود و محو مطلق صورت ميگيرد.8
/ن
اعمالي كه انسان انجام ميدهد هريك براي غرض ونيتي انجام ميگيرد، همچنانكه بالانشيني به منظور تجسّم رياست، و جلو رفتن به منظور تمثّل سيادت و آقايي،خم شدن به نشانه اظهار حقارت و كوچكي، و بر زمين افتادن به نشانه نهايت ذلّت و افتادگي انجام ميشود. همهي اينها براي بيان اين است كه منظور از اين اعمال، غرض و نتيجه و غايت آن مراد است و گرنه هيچ فايدهاي به خود آن اعمال تعلق نگرفته است، قرآن كريم اعمالي نظير: تسبيح و حمد و … را به همه موجودات نسبت ميدهد و ميفرمايد: «كلّ له قانتون».(سورهي بقره ، آيهي116) «إن من شيء الاّ يسبّح بحمده».(سورهيگاسراء، آيهي44) و «يسئله من في السماوات و الأرض».(سورهي الرحمن، آيهي 29) «وللّه يسجد ما في السّماوات و ما في الأرض».(سورهي نحل، آيهي49)
فرق ميان اين امور در صورت انتسابش به موجودات و در صورت وقوعش از انسان اين است كه در قسم اول به حقيقت معنايش موجود است، به خلاف قسم دوم كه غرض از آن امور، به نوعي از وضع و اعتبار تحقق مييابد. افتادگي موجودات در برابر عظمت و كبريايي خداوند، ذلت و افتادگي حقيقي است، به خلاف به زمين افتادن انسان كه بر حسب وضع و اعتبار است، بسيار اتفاق ميافتد كه انسان به خاك ميافتد و سجده ميكند، ولي از آن، تعظيم و اظهار ذلت فهميده نميشود.1
انواع سجده
با توجه به آنچه در آيه مورد بحث آمده، موجودات عالم داراي دو گونه سجدهاند: سجده تكويني و سجده تشريعي.
سجده تكويني: همان خضوع و تسليم بيقيد وشرط آنها در برابر ارادهي حق و قوانين آفرينش و نظام حاكم بر اين جهان است كه تمام ذرات موجودات، حتي سلولهاي مغز را شامل ميشود، به گفته جمعي از محققان، تمامي ذرات جهان داراي نوعي ادراك و شعوراند.2
همچنين خداوند در آيهي: «ألم تر أنّ اللّه يسجد له من في السّماوات ومن في الأرض والشّمس والقمر والنّجوم والجبال والشّجر والدّوابّ وكثير من النّاس وكثير حق عليه العذاب ومن يهن اللّه فما له من مكرم أنّ اللّه يفعل ما يشاء».(سورهي حج، آيهي18) سجده را به غير عقلا از قبيل: خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها نسبت داده و اين خود دليل بر اين است كه مراد از آن، سجده تكويني است، نه سجدهي تكليفي و تشريعي.3
سجده تشريعي: همان نهايت خضوعي است كه از عقل و شعور و درك و معرفت در برابر پروردگار تحقق مييابد، بسياري آن را انجام ميدهند و گروهي سرپيچي ميكنند.
سجده انساني
1. سجده براي خداوند واجب است، جز اينكه مؤمن از روي رغبت و كافر از روي كراهت و از ترس شمشير، سجده ميكند.
2. مقصود اين است كه هر كس كه در آسمانها و زمين است براي خداوند خضوع ميكند، جزاينكه مؤمن از روي رغبت و كافر از روي كراهت خضوع ميكند. زيرا بر اثر آلام و امراضي كه گريبانگيراش ميشود، ناگزير ميشود كه براي خداوند، خاضع گردد.4
سجده گياه و درخت
نجم در اصل به معني طلوع است و اگر به اين گياهان نجم ميگويند، به خاطر اين است كه از زمين سربرميآورند و اگر به ستاره، نجم ميگويند به خاطر اين است كه طلوع ميكند. نجم، انواع گياهان كوچك و خزنده، مانند بوتهي كدو، خيار و امثال آن را شامل ميشود.
مؤيد اينكه منظور از نجم، گياه است نه ستاره، اينست كه كلمهي نجم را با كلمهي شجر جمع آوردهاست، هر چند كه آمدن نام شمس و قمر قبل از اين آيه چه بسا آدمي را به توهم مياندازد.
شجر، هر روييدني كه ساقه دارد را گويند و نيز گفته شده كه شجر انواع گياهان ساقهدار مانند: غلات و درختان ميوه و… را شامل ميشود.
برخي از مفسران معتقدند كه اشارهي آيه به تسليم بيقيد و شرط آنهاست در برابر قوانين خداوند و در مسير منافع انسانها، مسيري كه خدا براي آنها تعيين كردهاست.5 بعضي ديگر از مفسّران معتقدند: معناي سجدهي نجم و شجر اين است كه خداي سبحان آنها را به هر جهت كه ميخواهد ميگرداند، بدون هيچ امتناعي، پس اين را خضوع آنها قرار داده است.
سجدهي ماه و خورشيد و ستارگان
خداوند در اين سوره، سجده را به غير عقلا، از قبيل:خورشيد، ماه،ستارگان و كوهها نسبت داده است و اين خود دلالت بر اين دارد كه مراد از آن، سجده تكويني است.
سجدهي ملائكه
خداوند سجدهي ملائكه را جدا از سجده موجودات ديگر (دابة) ذكر كرده است، زيرا اگرچه ملائكه مانند ساير موجودات، آمد و شد،حركت از بالا به پايين و به عكس دارند، حركت آنها از نوع حركت ساير جنبندگان، انتقال مكاني نيست.
دابة، جنبندگاني جسماني هستند؛ ولي رفتو آمد فرشتگان و حضور و غياب آنها جسماني نيست؛ و شايد خداوند ملائكه را جدا ذكر كرد است تا بدين طريق از مقام آنان تجليل كرده باشد.6
حقيقت سجده
در سجده دو امر وجود دارد: امر ظاهري و امر باطني. ظاهر سجده كه همان نهادن مهمترين عضو بدن بر پستترين چيزها، يعني خاك است و باطنِ سجده عبارت است از: چشم شستن از هر چه غير خداست، پس كسي كه قلبش متعلق به غير حق شود، در نماز به آن چيز نزديك و از آنچه حق اراده فرموده، دور ميشود و اين چيزي جز نفاق نيست. و اينكه در سجدهي اول اسم ذاتيه خداوند، يعني «أعلي» را ذكر ميكنيم، به اين دليل است كه سجود مقام توحيد ذات است، همانطور كه ركوع، مقام توحيد صفات است و در آن ذكر «عظيم»، يعني اسمي از أسماي صفاتيه ذكر ميشود و نيز «قيام» مقام توحيد افعالي است.7
مقامات و مراتب سجود بر حسب احوال علما
1. مقام ادراك: اين مقام حكما و علماست.
2. مقام ايمان و كمال: مقام مؤمنان و أرباب يقين است.
3. مقام اهل شهود:مقام اهل شهود و باطن گرايان است.
4. مقام اصحاب تحقق: كه در اين مرحله فناي تام رخ ميدهد و غشوهي تمام عارض ميشود و محو مطلق صورت ميگيرد.8
پينوشت ها :
1. الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 1، ص 431.
2. نمونه، ناصر مكارم شيرازي، ج 14، ص 49.
3. برگرفته از الميزان، محمدحسين طباطبايي، ج 14، ص 24ـ 17.
4. مجمع البيان، طبرسي، ج 13، ص 37.
5. نمونه، ناصر مكارم شيرازي، ج 23، ص 103.
6. الميزان، محمد حسين طباطبايي، ج 12، ص 384.
7. آداب الصلوة، روح اللّه خميني، ص 384.
8. أسرار الصلوة، حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، ص 429.
/ن