مشورت در سیره حضرت محمد (صلی الله علیه و اله)
نويسنده:محمدجواد حيدرى خراسانى
واژه سيره در لغت و اصطلاح
واژه مشورت و شورا در لغت و اصطلاح
1- اهميت مشورت و شورا را به مسلمانان ياد آورى كنند و اين روحيه را در عرصههاى مختلف جامعه اسلامى، ايجاد و تقويت نمايند.
2- ضمن آموزش عملى به مسلمانان بياموزند كه چگونه به اين سيره عمل كنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آنحضرت ، اين سنت الهى را به نيكى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنياد نهند.
3- نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سيره معصومان(ع) يكى ازمسائل اساسى در سيره و منطق عملى پيشوايان معصوم(ع) مسالهمشورت و مشاوره است. در سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بيت(علیهم السلام) مىخوانيم كه با اصحاب خود بسيار مشورت مىكردند، به طورى كه از برخى از اصحاب رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و عايشه چنين نقل شده است: هيچ كس را نديديم كه با اصحاب خود بيشتر از رسول خدا با اصحابش مشورتكند. در اينجا اين پرسشها به ذهن مىرسد: چرا رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واهل بيت(ع) آنقدر مشورت مىكردند؟ آيا آنان به مشورت نيازداشنتد؟ مگر انديشه و قواى ذهنى آنان چنان كامل و نيرومند نبود كه حتى با قطع نظر از وحى و مقام خليفهاللهى، باز از مشورت بى نياز بودند؟
آنان چه ضرورتى در اين اصل احساس مىكردند؟ آيا آنچه براى آنان اهميت داشت، پرورش روحيه مشورت در عرصههاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، سياسى، نظامى و... بود يادستاوردهاى آن؟ آنان با چه كسانى مشورت مىكردند و چه كسانى با ايشان بهرايزنى مىپرداختند؟ آنان در نهايت چگونه تصميم مىگرفتند؟ شورا مايه انس و صفا و الفت اجتماعى ، پيوند مردم، ارزش يافتن آنان ، استفاده از ديدگاهها و مواضع فكرى و علوم و آگاهىديگران، پرهيز از استبداد راى و پىآمدهاى وخيم خود رايى ، مشخص شدن قدر و جايگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصههاى فكرى و فرهنگى مىگردد. اهل حديث و مفسران و مورخان، در بيان سر مشورت آن حضرت مطالب مبسوطى را آوردهاند كه نشان مىدهد يكى از اهداف آن حضرت وجانشينان او در مشورت كردن با امت پرورش اين روحيه در مردم و ارزش يافتن آنان نزد يكديگر بوده است. ابو جعفر محمد بن جرير طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در اين زمينه ، مىنويسد: « ليتبعه المومنون بعده... و يستنوا بسنته فى ذلك.» امام فخر رازى از حسن و سفيان بن عيينه چنين آورده است: «ليقتدى به غيره فى المشاوره و يصيرسنه فى امته.» آلوسى بغدادى مىنويسد: « ان تكون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسران شيعه هدف حضرت را اقتداى امت به اين سنت نيك دانسته ، چنين تعبير كردهاند: «لتقتدى به امته فى المشاوره» ابو الفتوح رازى مىگويد: « خواست تا مردمان به او اقتدا كنند از پس او .» شريف لاهيجى نيز در تفسيرش مىنويسد: آنكه اين سنت حسنه مشورت در امت آن حضرت باقى بماند و بدون مشورت كارى نكنند.» دوران حكومت اسلامى نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد كه يكى از عوامل موفقيت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پيشبرد هدفهاى اسلامى ، همينمساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد كه با مشورت و رعايت اصول و مبانى مديريت مىتوان جامعه را در موقعيتهاى بحرانى به سلامت اداره كرد و خود رايى و خود سرى را ، كه از بزرگترينآفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آنحضرت به همگان آموخت كه همه انسانها، حتى آنها كه از فكر قوى بر خوردارند و صاحب بهترين افكار و انديشهاند ، به مشورت نيازمندند و اگر خود را از مشاوره با ديگران بى نياز بينند،خوى استبداد و استكبار مىيابند. اما اگر با مردم مشاوره ورايزنى داشته باشند و شخصيت، ديدگاههاى آنان را ناديده نگيرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن در استبداد دور مىگردند; بلكه به آرا و انديشههاى محكم و متقندست مىيابند. تجارب تايخى نشان داده است كه بهترين افراد و محكمترين نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاكت مىرسند،جنبه مردمى خود را از دست مىدهند و در مسير انحطاط مىافتند.
اميرمومنان (علیه السلام) مىفرمايد: « من استبد برايه هلك.» هركس استبداد راى ورزد، هلاك مىشود. « لا ظهير اوثق من المشاوره.» هيچ پشتيبانى مطمئنتر از مشورتنيست. در مكتب اسلام مشورت كردن عين هدايت است; گرد آوردنخوبيها و خيرها در پرتو اين سنتحسنه به دست مىآيد و هركه باخردمندان مشورت كند، از انوار خردهاى آنان فروغ مىگيرد; «منالمشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» يكى از راههاىاساسى مشاركت در عقل و علم و دانش صاحبان انديشه و فرهنگ وخرد، مشورت كردن است. «و من شاور الرجال يشاركها فىعقولها.» به همين جهتبايد گفت: آيه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و كرامتبه آنهاو فروغ بخشيدن به عقول آنان وارد شده است.
4- اسرار و اهداف مشورت از ديدگاه مولوى
مولوى در اين باره مىگويد: امر شاورهم پيامبر را رسيد گرچه رايى نيست رايش را نديد در ترازو جور ضيق زرشدست نى از آنك جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را كنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت كن با گروه صالحان بر پيمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى اين بود كز تشاور سهو و كژ كمتر رود اين خردها چون مصابيح انور است بيست مصباح از يكى روشنتر ستبنا بر اين، سركلام حضرت اميرمومنان (ع) روشن مىگردد كهمىفرمايد: براى در امان ماندن از لغزشها و پشيمانيها باصاحبان خرد مشورت كن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم»
5- اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث
اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرآنبود و عمل او مشورت. مساله شورى در قرآن در كنار نماز وانفاق، به عنوان يكى از ويژگيهاى اساسى انسان رشد يافته، مطرحشده است: «... والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاه و امرهمشورى بينهم و مما رزقناهم ينفقون والذين اذا اصابهم البغى همينتصرون.» و آنچه نزد خداستبهتر و پايدارتر استبراى كسانىكه ايمان آوردند... و دعوت پروردگارشان را اجابت كردند و نمازرا به پا داشتند و كارشان ميانشان به مشورت است و از آنچه بهآنان روزى داديم انفاق مىكنند و كسانى كه چون تجاوز مسلحانهاىبه آنان شود يكديگر را در انتفام كشيدن يارى مىدهند.
علامه طباطبايى در باره اين آيه مىگويد: در جمله «و امر هم شورى بينهم» به ويژگى مهم و بنيادى مومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدين صورت كه آنان در به دستآوردن انديشه صحيح و ديدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل وانديشه و خرد مراجعه مىكنند و ضمن جمع آورى كليه ديدگاهها بهترين آنها را گزينش و تبعيت مىكنند و در واقع اين آيه بهنظر من با آيه « والذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» نزديكاست: و راه رسيدن به بهترين راههاى موجود در هر عرصهاى براىدستيابى به واقعيت مشورت است; چرا كه «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضميرهم» هيچ قومى در كارهايشان با يكديگرمشورت نكردند مگر آنكه به بهترين راههاى موجود دستيافتند. ازديدگاه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ، جامعهاى كه فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حياتندارد. چرا كه فقدان سنت مشورت در جامعه شخصيت افراد را مىكشدو رشد فرهنگ و انديشهها را متوقف مىسازد. اين حقيقت در حديثنبوى چنين آمده است:
«اذا كان امراكم خياركم و اغنياءكم سمحاءكم و امركم شورىبينكم فظهر الارض خيرلكم من بطنها و اذا كان امراءكم شراركم واغنياءكم بخلا كم ولم يكن امر كم شورى بينكم فبطن الارض خيرلكممن ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نيكان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و كارهايتان به مشورت انجام شود، در اينموقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است (و شايسته حياتو بقا هستيد); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخيلانباشند و كارها با مشورت برگزار نشود، در اين صورت زير زمين ازروى آن براى شما بهتر است. مشورت ادراك و هشيارى دهد عقلها مر عقل را يارى دهد مشورت در كارها واجب شود تا پشيمانى در آخر كم شود نبى اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مختلف مشورت مىكرد و سپس تصميم مىگرفت وعمل مىكرد. چنانچه امام رضا(علیه السلام) فرمود: « ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) كانيستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد.» البته مشورت نبىاكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مربوط به خدا و رسولش كه حكم صريح داشت و بهعنوان نص ارائه مىشد، صورت نمىگرفت ، بلكه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مىيافت. ضمير «هم» در آيه «و امر همشورى بينهم» به اين نكته اشاره دارد; زيرا اجتهاد در مقابلنص جايز نيست. و آيات متعددى از قرآن آن را باطل مىداند. «فلاو ربك لايومنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فىانفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما.» نه به خدايتسوگند،ايمان نمىآورند تا تو را در اختلافهاى خويش حاكم كنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حكم كردهاى، ملالى نيابند و كاملا تسليمگردند.
6 نمونههايى از مشاوره نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
الف مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
1- از نمونههاى برجسته سيره مشاوره پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگ بدر است كهدر باره اصل جنگ، تعيين مكان نبرد و اسيران جنگ با ياران خود مشورت كرد و فرمود: «اشيروا على ايها الناس.» اى مردم آراءخود را برايم بگوئيد. جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پيامبر گزارش رسيد كهكاروانى از قريش اموال فراوان به طرف شام مىبرد. حضرت به منظور مقابله به مثل از مدينه خارج شد، به تعقيبكاروان پرداخت و به آن دست نيافت. كاروان قريش به شام رفت، پساز مدتى گزارش دادند كه كاروان قريش در حال باز گشت است. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با313 تن در ماه مبارك سال دوم براى مصادره اموالقريش ، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدينه خارجشد ، نيروى كمكى مكه با تجهيزات كامل براى كمك با كاروان قريشحركت كرد. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اينكه آيا دشمن را تعقيب كنند يا با گروه نظامى قريش رو به رو شوند و يا به مدينه باز گردند، با آنان مشورت كرد: « فاستشار الناس و اخبرهم عن قريش.» در اين جريان نخست ابوبكر بر خاست و نظرخويش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام كرد. سپس عمر نظرى مشابهنظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: « اى رسول خدا ، آنچه خداوند برايت مقرر فرموده عمل كن ; ما با تو هستيم. به خدا سوگند ، ما آنچه را كه بنى اسرائيل به موسى گفتند به تونمىگوئيم كه «فاذهب انت و ربك فقاتلا انا ههنا قاعدون»; توبا پروردگارت برويد و خودتان جنگ كنيد كه ما اينجا نشسته و منتظريم. ما مىگوييم: تو و پروردگارت برويد و بجنگيد و ما همبه امر شما جنگ مىكنيم.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مقداد را ستود، در حقش دعا كرد و باز فرمود: «اشيروا على ايهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زيرا ازطرف آنان، اكثريتبودند و از طرفى در عقبه با پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پيماندفاعى بسته بودند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مىخواست نظر آنان را در اين خصوصبداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خويش را مبنى بر حركت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام كرد. سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ايجاد كرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتيد و بشارت باد شما را كه خداوند(پيروزى بر) يكى از اين دو گروه را به من وعده داده است. (يا تصاحب كاروان و يا پيروزى بر قريش) سوگند به خدا، گويا هماكنون جاى كشته شدنشان را پيش روى خود مىبينم.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با به كارگيرى اين جلسه مشورتى از منزل «ذفران» حركت كرد;از گردنهاى كه موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قريهاىكه در پايين گردنه قرار داشت ، سرا زير شد ; نزديك بدر فرود آمدو به كسب اطلاعات پرداخت. در دشتبدر آبهاى مختلفى بوسيله چاههايى كه در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همين جهت محلتوقف كاروانهابود، مسلمانها زودتر از قريش كنار چاهها فرود آمده بودند ، واقدى مىگويد: پس از فرود آمدن در كنار اولين چاه، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اصحاب خود مشورتى خواست و فرمود: « اشيروا على فى المنزل» نظر مشورتىشما در باره اين مكان چيست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خويش را مبنى بر عدم مناسبت اين مكان براى نبرد با دشمن اعلام كرد وگفت: «اكنون كه فرمان خاص در مورد اين مكان نرسيده و صرفاتدبير جنگى است، دستور دهيد تا آخرين چاه، كه به دشمن نزديكاست، پيشروى كنيم و در آنجا اردو بزنيم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «راى صواب همان است كه گفتى. در اين داستان به مشاوره اصحابنيز با نبىاكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده است. بدين ترتيب، با استفاده ازيكى از اصول و مبانى مديريت و رهبرى حكيمانه و عمل به اصلاساس مشورت و بهرهگيرى از روشهاى نظامى بجا و روح ايمان ، مسلمانان با وجود نيروى كم در مقابل نيروى بسيار دشمن بهپيروزى چشمگيرى دستيافتند و اسيران بسيار گرفتند. پيامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره اسيران و امور ديگر مربوط به جنگ نيزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شيوه عملى رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگهاى مختلف بود كه به نمونههاى ديگرى اشارهمىكنيم.
2- در نبرد احزاب يا خندق نيز همين شيوه به كار رفت. و حضرترسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشكيل داد.
3- در پيكار بنى قريظه، در مورد كيفيت و كميت جنگ با يهوديانمدينه، مشورت كرد.
4- در پيكار نبى نضير، در بر خورد با يهوديان مدينه، نيز چنينكرد.
5- در روز حديبيه نيز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6- در فتح مكه، هنگامى كه آمدن ابوسفيان به حضرت گزارش شد،مشورت كرد.
7- در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب خود مشاوره كرد و سپس تصميم گرفت.
8- در غزوه تبوك، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورتپرداخت; «اشيروا على» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحيح ونوين اصحاب را مورد ستايش قرار داد.
9- در جنگ احد در باره اينكه سپاه اسلام در مدينه مستقر شود يابيرون رود; با اصحاب مشورت كرد و با اينكه خود موافق نبود نظراصحاب را پذيرفت.
اين نمونهها و دهها نمونه ديگر، حاكى از مشاوره نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور جنگ بود.
ب- مشاوره در امور غير نظامى و مسايل غير جنگى
مورخان دههانمونه ديگر از مشورتهاى نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور غيرنظامى و مصالحغير جنگى در عرصههاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى وامور فردى و خانوادگى و غيره نقل كردهاند. اين موارد بيانگرآن است كه شورا و مشورت به عنوان يك امر اساسى در مسائلمديريت و حكومت و فرماندهى منحصر نيست; بلكه در همه شئونمربوط به امت راه دارد و ثمرات درخشانى در پى خواهد داشت. برخى از اين موارد عبارت است از:
1- پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره كسانى كه به عايشه تهمت زدند، با اصحابخود مشورت كرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بيهقى و ديگران اينجريان را به طور مبسوط آوردهاند و ضمن اشاره به امور جلساتمشورتى نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب، تاكيد كردهاند كه نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در اين حادثه با حضرت على بن ابيطالب (علیه السلام) و اسامه بن زيد بهطور ويژه مشورت كرد. مفسران اهل سنت نيز در ذيل آيات 11 تا16سوره نور كه مربوط به «افك» (تهمت عظيم) است، مطالب مبسوطىدر باره تهمتبه عايشه آوردهاند و به مواردى از مشورت نبىاكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره كردهاند كه جاىنقد و بررسى دارد و مفسران شيعى به نقادى مطالب مفسران اهلسنت پرداختهاند.
2- پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد اعزام افراد براى تبليغ و اداره امور يكمنطقه و اعطاى مسئووليتبه افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مديريت و حكومتبخشى از مناطق تحت اداره خويش بااصحاب مشورت مىكرد. اصحاب آن حضرت نيز، با پيروى از اين سنت نيكو، نه تنها بارسولاكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مختلف به مشورت مىپرداختند; بلكه باهمديگر نيز مشورت مىكردند. پژوهشى در باره روششناسى مشاورهنبىاكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب و بالعكس و همين طور مشاروههاى مسلماناندر صدر اسلام نيازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مىدهد كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با وجود آنكهمعصوم بود و از نظر فكر و تدبير و تصميمگيرى به مشورت نياز نداشت ، براى احياى اين سنت و آموزش و پرورش امت ، پيوسته با اصحاب خويش مشورت مىكرد.
منبع:مجله کوثر شماره 24
/خ