در بيان اخلاق و آداب غذا خوردن آن حضرت

پيامبر صلى اللّه عليه و اله هر غذايى را كه فراهم بود ميل مى كرد. بهترين غذا آن بود كه دستهاى زياد به طرف آن دراز شود. و چون سفره گسترده مى شد، مى گفت : ((بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ اللهم اجعلها نعمة مشكورة تصل بها نعمة الجنة .)) بيشتر اوقات كه براى غذاى خوردن مى نشست دو زانو و دو پايش را جمع مى كرد همان طورى كه نمازگزار مى نشيند، جز اين كه زالو روى زانو و يا روى (يك پهلو) مى نشست و مى گفت : همانا من بنده ام و همچون بنده مى نشينم و چون بنده غذا مى خورم .(1)
يکشنبه، 1 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در بيان اخلاق و آداب غذا خوردن آن حضرت

در بيان اخلاق و آداب غذا خوردن آن حضرت
در بيان اخلاق و آداب غذا خوردن آن حضرت


 

نويسنده:مولي محسن فيض كاشاني




 

پيامبر صلى اللّه عليه و اله هر غذايى را كه فراهم بود ميل مى كرد. بهترين غذا آن بود كه دستهاى زياد به طرف آن دراز شود. و چون سفره گسترده مى شد، مى گفت : ((بسم اللّه الرحمن الرحيم ؛ اللهم اجعلها نعمة مشكورة تصل بها نعمة الجنة .)) بيشتر اوقات كه براى غذاى خوردن مى نشست دو زانو و دو پايش را جمع مى كرد همان طورى كه نمازگزار مى نشيند، جز اين كه زالو روى زانو و يا روى (يك پهلو) مى نشست و مى گفت : همانا من بنده ام و همچون بنده مى نشينم و چون بنده غذا مى خورم .(1)
غذاى داغ نمى خورد و مى گفت : غذاى داغ بى بركت است و خداوند آتش ‍ را غذاى ما قرار نداده است ، غذا را سرد كنيد.(2)
و از آنچه در دسترس داشت ميل مى كرد و با سه انگشتش غذا مى خورد و گاهى از انگشت چهارم كمك مى گرفت و هيچ وقت با دو انگشت غذا نمى خورد و مى فرمود: با دو انگشت خوردن كار شياطين است .(3)
عثمان بن عفان پالوده اى براى آن حضرت آورد، مقدارى ميل فرمود، گفت : بنده خدا اين چيست ؟ عرض كرد: پدر و مادرم فدايت ، اين روغن و عسل را در ديگ سنگى مى ريزيم و آن را روى آتش قرار مى دهيم و مى جوشانيم و بعد مغز گندم آسيا شده را روى روغن و عسل مى ريزيم و به هم مى زنيم تا بپزد، سرانجام اين طور مى شود كه ملاحظه مى فرماييد. پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: اين خوراك خوشمزه اى است .(4)
پيامبر صلى اللّه عليه و اله نان جو سبوس نگرفته ميل مى كرد (5) و خيار را با خرما و نمك مى خورد (6) و بهترين ميوه ها در نظر آن حضرت خرماى تازه و خربزه و انگور بود.(7)
و خربزه با نان و شكر ميل مى فرمود و بسا آن را با خرما مى خورد (8) و از هر دو دستش كمك مى گرفت ، روزى خرمايى را كه در طرف راستش بود مى خورد و دانه ها را از طرف چپ جمع آورى مى كرد. گوسفندى از كنارش ‍ گذشت ، پيامبر صلى اللّه عليه و اله دانه هاى خرما را به او اشاره كرد، گوسفند شروع كرد به خوردن دانه هاى دست چپ . آن حضرت ، در همان حال با دست راستش خرما مى خورد تا فارغ شد و گوسفند به راه خود مى رفت .(9) و چه بسيار انگور را با خوشه مى خورد، (10) در حالى كه آب انگور مثل رشته مرواريد روى محاسنش ديده مى شد، (11) يعنى آبى كه مى چكيد. و بيشتر خوراكش آب و خرما بود، (12) و شير و خرما را با هم مخلوط مى كرد و آنها را دو پاكيزه مى ناميد. (13) بهترين خوراك در نزد آن حضرت گوشت بود و مى فرمود: گوشت بر شنوايى مى افزايد و در دنيا و آخرت بالاترين خوراك است و اگر از پروردگارم بخواهم تا هر روز بر من گوشت بخوراند، اجابت مى فرمايد. (14) و آبگوشت را با گوشت و كدو ميل مى كرد (15) و كدو را دوست مى داشت و مى فرمود: بوته كدو، درخت برادرم يونس ‍ است . (16) عايشه مى گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله همواره مى فرمود: عايشه ! هرگاه خواستى غذايى بپزى كدوى حلوايى بيشتر بريز؛ زيرا دل غمگين را شاد مى سازد. (17) آن حضرت گوشت پرنده شكارى را ميل مى كرد، (18) وى خود به دنبال آن نمى رفت و شكار نمى كرد و دوست داشت برايش شكار كنند و بياورند تا او ميل كند، (19) چون گوشت تناول مى كرد سرش را به سوى آن خم نمى كرد بلكه گوشت را به سمت دهانش مى برد و آنگاه با دندانهاى مباركش به شدت آن را جدا مى ساخت .(20) نان و روغن ميل مى كرد و از گوسفند، ذراع و شانه اش و از غذاى ديگ ، كدوى حلوايى و از خورش ، سركه و از خرما، (نوعى از خرما به نام ) عجوه را دوست مى داشت . (21) و درباره عجوه دعا فرمود كه با بركت گردد و فرمود: عجوه از بهشت است و شفابخش از زهر و جادو است (22) و از سبزيجات ، كاسنى و باذروج (گياهى معطر) و گياهى به نام خرفه را دوست مى داشت (23) و از گوسفند هفت عضو را ميل نمى كرد: آلت تناسلى بيضه ها، مثانه ، كيسه صفرا، غده ها، فرج و خون و اينها را دوست نداشت (24) و سير و پياز و تره نمى خورد (25) و هرگز از غذايى نكوهش ‍ مى كرد.
اگر خوشش مى آمد، ميل مى كرد وگرنه ميل نمى فرمود، و اگر خود نمى خواست به ديگرى بدگويى نمى فرمود (26) و ظرف غذا را مى ليسيد و مى گفت : پايان غذا پر بركت تر است (27) و به قدرى انگشتانش را پس از غذا مى ليسيد كه قرمز مى شد (28) و تا انگشتانش را يكى يكى نمى ليسيد آنها را با حوله پاك نمى كرد. و مى گفت : خورنده غذا نمى داند كه در كدام غذا بركت است (29) و چون فارغ مى شد، مى گفت : (( ((اللهم لك الحمد اطعمت و اشبعث و سقيت و اءرويت ، لك الحمد غير مكفور و لا مودع و لا مستغنى عنه )) (( (30) و چون بخصوص نان و گوشت ميل مى كرد، دستهايش را خوب مى شست و آنگاه زيادى آب را به صورتش ‍ مى كشيد (31) و در سه نوبت آب را مى نوشيد، و در آن سه نوبت سه (( بسم اللّه )) و در آخر آنها سه (( الحمدللّه )) مى فرمود (32) و آب را به نوعى مى مكيد و سر نمى كشيد و چه بسيار كه يك نفس مى نوشيد تا فارغ مى شد ولى داخل ظرف نفس نمى كشيد، بلكه دهانش را به سويى مى گرداند.(33) و باقيمانده آب را به كسى كه طرف راستش بود مى داد؛(34) هر چند كه شخص سمت چپش ‍ مهمتر بود و به آن كه طرف راستش بود، مى فرمود: سنت بر اين است كه به تو بدهم ، اگر تو خواستى به ايشان ايثار مى كنى .(35) ظرفى خدمتش آوردند كه عسل و شير داشت نخواست كه بنوشد و فرمود: دو نوشيدنى در يك جا و دو خورش در يك ظرف است و بعد گفت : ((من حرامش نمى دانم ولى افتخار به فزونيهاى دنيوى و حساب فرداى قيامت را نمى پسندم و تواضع را دوست دارم ؛ زيرا هر كه براى خدا تواضع كند خداوند او را بلند گرداند.))(36)
در خانه خودش از دختر بالغ با حياتر بود. از اهل خانه غذا نمى خواست و اظهار تمايل هم نمى كرد. اگر غذا مى آوردند، مى خورد و آنچه مى دادند قبول مى كرد و هر نوشيدنى كه بود مى نوشيد (37) و چه بسا خود بلند مى شد و خوردنى و يا نوشيدنى اش را مى گرفت .(38)
 

پي نوشت ها :
 

1- اين حديث در باب قبلى گذشت و در كتاب مكارم ، ص ۲۶ از كتاب (( مواليد الصادقين )) ثبت است .
2- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۲۷ از مجموعه اى متعلق به پدرش به طور مرسل از امام صادق عليه السلام نقل كرده و طبرانى در (( الاوسط )) - به طورى كه در (( مجمع الزوائد، )) ج ۵ / ۲۰ آمده - در دو روايت نقل كرده است .
3- اين حديث را طبرانى در (( الكبير )) - به طورى كه در (( الجامع الصغير )) آمده است - از عامر بن ربيعه نقل كرده است .
4- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۲۸. به طور مرسل نقل كرده است .
5- اين حديث را ترمذى ، در ص ۱۰ (( الشمائل )) از قول سهل بن سعد نقل كرده است .
6- اين حديث را بخارى در ج ۷، ص ۱۰۲ از حديث عبداللّه بن جعفر و ابن حبان از قول عايشه نقل كرده است ؛ (( (المغنى ) )) .
7- اين حديث را ابونعيم - به طورى كه در (( الجامع الصغير )) آمده است - به سند ضعيف در (( الطب )) از معاوية بن يزيد عيسى نقل كرده است .
8- اين حديث را برقى در محاسن ، ص ۵۵۷ از موسى بن جفعر عليه السلام و ترمذى و نسائى از حديث عايشه نقل كرده اند.
9- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۲۸ مطابق متن نقل كرد، ولى عراقى مى گويد: استفاده پيامبر از هر دو دست را احمد از حديث عبداللّه بن جعفر نقل كرده مى گويد: آخرين بار كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله را ديدم در يك دستش خرما و در دست ديگرش خيار بود؛ از آن مى خورد و از اين دندان مى زد و اما داستان پيامبر با گوسفند را در فوائد ابى بكر شافعى به سند ضعيف از قول انس نقل كرديم .
10- اين حديث را ابن عدى در (( الكامل )) نقل كرده است ؛ (( (المغنى ) )) .
11- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۲۹ از حديث انس نقل كرده است .
12- بخارى در ج ۷ / ۱۲۰ از قول عايشه نقل كرده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا رفت در حالى كه ما از خرما و آب سير مى شديم .
13- مكارم ، ص ۳۰، اين حديث را احمد در مسند خود از قول اسماعيل بن ابى خالد به نقل از پدرش ‍ مى گويد: بر مردى وارد شدم ؛ ديدم شير و خرما را با هم مى خورد و گفت : بيا نزديك كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله اينها را دو پاكيزه ناميده است ؛ (به (( مجمع الزوائد، )) ج ۵ / ۴۰ مراجعه كنيد.)
14- اين حديث را جايى نديدم جز اين كه ترمذى در (( الشمائل ، )) ص ۱۲ از حديث جابر نقل كرده است كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله به منزل ما آمد، گوسفندى براى آن حضرت كشتيم ، فرمود: (( گويا اينها مى دانستند كه من گوشت را دوست دارم )) و ابن ماجه به شماره ۳۳۰۵ نقل كرده (( بالاترين خوراك مردم دنيا و اهل بهشت گوشت است .))
15- اين حديث را مسلم در ج ۶، ص ۱۲۱ آورده است .
16- نظير اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۳۰ نقل كرده و در ص ۲۰۱ از حديث على بن حسين عليه السلام به عبارت ديگرى آورده است و در صحيح مسلم ، ج ۶، ۱۲۱ آمده است كه حضرت كدوى حلوايى را دوست مى داشت .
17- نظير اين حديث را برقى در محاسن ، ص ۵۲۱ و در مكارم ، ص ۳۰ با همين عبارت نقل كرده است .
18- ترمذى از حديث انس ، حديث مرغ بريان را نقل كرده و در كتاب (( الشمائل )) ، ص ۱۲ مى گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله گوشت (پرنده اى به نام ) هوبره را ميل مى كرد و در سنن ج ۸، ص ۲۳ نيز چنين آمده است .
19- عراقى گويد: ظاهر حال پيامبر صلى اللّه عليه و اله چنين بوده است ؛ زيرا كه خود فرمود: ((هر كس ‍ دنبال شكار برد در غفلت است .)) اين حديث را ابوداوود و نسائى و ترمذى از قول ابن عباس نقل كرده اند و اما حديث صفوان بن اميه : ((پيش از من پيامبران خدا همگى شكار مى كردند و به دنبال شكار مى رفتند)) به شدت ضعيف است و در (( مكارم الاخلاق )) طبرسى ، ص ۳۰ مطابق متن آمده است .
20- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۳۱ با همين عبارت نقل كرده است و در بعضى نسخه ها (( (ينتهسه انتهاسا) )) - يعنى با جلو دندانهايش مى گرفت تا بخورد - آمده است و ترمذى در سنن ، ج ۸، ص ۳۱ از قول ابوهريره نقل كرده است : گوشتى آوردند؛ رانش را به آن حضرت دادند كه دوست مى داشت و او با دندانش از آن جدا مى كرد.
21- عراقى گويد: مسلم و بخارى از قول ابوهريره نقل كرده اند كه گفت : جلو پيامبر صلى اللّه عليه و اله كاسه آبگوشتى با گوشت نهادند، ران را ميل كرد كه از همه اعضاى گوسفند بيشتر دوست داشت و ابوالشيخ از قول ابن عباس روايت كرده است (( بهترين گوشت نزد پيامبر صلى اللّه عليه و اله شانه بود)) ؛ سند حديث ضعيف است و از حديث ابوهريره نقل كرده (( جز شانه گوسفند را دوست نمى داشت )) ؛ و از ابوالشيخ از قول ابن عباس به سند ضعيف آمده است : (( بهترين خورش در نزد پيامبر صلى اللّه عليه و اله سركه بود)) و با همان اسناد نقل مى كند: (( بهترين خرما نزد آن حضرت ، عجوه بود.))
22- اين حديث را بخارى در ج ۷، ص ۱۰۴ از قول سعد بن ابى وقاص نقل كرده و نسائى و ابن ماجه و ترمذى آورده اند: (( عجوه از بهشت است و شفابخش زهر است .))
23- برقى در محاسن ، ص ۵۰۷ رواياتى درباره كاسنى و در ص ۵۱۳ راجع به خرفه نقل كرده و عراقى مى گويد: ابونعيم از قول ثوبر نقل كرده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله كه در پايش زخمى بود با خرفه معالجه كرد و فرمود: خدا به تو بركت دهد، هر جا مى خواهى سبز شو! كه شفاى هفتاد درد هستى كه كوچكترينش درد سر است .
24- اين حديث را ابن عدى و از طريق بيهقى از قول ابن عباس به اسناد ضعيف نقل كرده و نيز بيهقى از روايت مجاهد به طور مرسل روايت كرده است . (( (المغنى ). ))
25- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۳۱ به طور مرسل نقل كرده است .
26- اين حديث را بخارى در ج ۷، ص ۹۶ نقل كرده است . و درباره سوسمار فرمود: (( من نمى خورم و تحريم هم نمى كنم .)) اين را ترمذى در ج ۷، ص ۲۸۶ صحيح خود را روايت كرده و اسناد آن را صحيح دانسته است .
27- اين حديث را بيهقى در (( الشعب )) از قول جابر چنين نقل كرده است : (( ظرف غذا را بر نمى داشتند تا بليسد چون آخر غذا با بركت است ، و طبرانى روايت كرده است : (( هر كه انگشتانش را بليسد در دنيا و آخرت خداوند او را سير گرداند.)) به (( مجمع الزوائد، )) ج ۶، ص ۲۸ مراجعه كنيد.
28- اين حديث را بخارى در ج ۷، ص ۱۰۶ نقل كرده است و نظير آن را ترمذى در ج ۷، ص ۳۰۷ آورده است .
29- اين حديث را احمد و بزاز با اين عبارت روايت كرده اند: (( هرگاه كسى از شما غذايى خورد، نبايد دستش را پاك كند تا انگشتانش را بليسد - در روايتى (آنها را بليسد) آمده است - زيرا پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: (( چه مى دانى كه در كدام غذايت بركت است )) مسلم در ج ۶، ص ۱۱۳ به نحوى از آنچه گذشت ، نقل كرده است به (( مجمع الزوائد، )) ج ۶، ص ۲۸ مراجعه كنيد.
30- نظير اين حديث را ابن سنى در (( عمل اليوم و الليلة ، )) ص ۱۲۵ و ۱۲۶ نقل كرده است .
31- نظير اين حديث را ابويعل - به طورى كه در (( المغنى )) آمده - از حديث عبداللّه بن عمر به اسناد ضعيف نقل كرده است .
32- اين حديث را مسلم در ج ۶، ص ۱۱۱ از قول انس و ابوداوود، در ج ۲، ص ۳۰۳ چنين آورده : (( در آب خوردن سه مرتبه نفس مى كشيد و مى گفت : اين طور گواراتر، سالم تر و بهتر است ...)) و ابن سنى در (( اليوم و الليله )) ص ۱۲۶ نظير آنچه در متن آمده ، نقل كرده است .
33- اين حديث را طبرانى در (( الكبير )) از قول بهز نقل كرده نام ثبيت بن كثير كه ضعيف است در سند آن آمده است او از ام سلمه نقل است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله وقتى كه روزه دار بود اول آب مى خورد و يك باره نمى نوشيد، دو يا سه نوبت مى نوشيد. به (( مجمع الزوائد، )) ج ۵ / ۸۰ و (( مواهب قسطلانى ، )) ج ۱ / ۳۲۳ مراجعه كنيد.
34- اين حديث را مسلم از قول انس ، در ج ۶، ص ۱۱۲ صحيح خود آورده است .
35- اين حديث را مسلم در ج ۶، ص ۱۱۳ از قول سهل بن سعد نقل كرده است .
36- اين حديث را طبرسى در مكارم ، ص ۳۳ به طور مرسل نقل كرده است .
37- اين حديث را مسلم و بخارى از قول ابوسعيد چنين نقل كرده : (( از دختران حجله با حياتر بود.)) و اما غذا نمى خواست يعنى خوراك معينى را نمى طلبيد، اگر نه عايشه نقل كرده كه روزى پيامبر فرمود: (( عايشه ! آيا چيزى موجود است ...)) و در حديث نيامده است كه فرموده باشد: (( اگر از اين گوشت براى من مى پختيد)) و شايد آن سخن براى بيان حكم باشد و نه براى تمايل به خوردن ، غذا بهتر مى داند؛ (( (المغنى ) )) .
38- احمد در مسند خود، ج ۶، ص ۳۶۴ حديثى به اين مضمون نقل كرده است .
 

منبع : برگرفته از ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء
منبع:payambarazam.ir



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.