صدا و سیما از دیدگاه امام خمینی (ره)

چکیده مطالب: در این پژوهش:میزان پایبندی صداوسیما به رهنمودهای امام و شرع مقدس بررسی می شود.سخنانی از حضرت امام خمینی در زمینۀ اهمیت، وظایف و انحرافات صدا و سیما آورده شده است.چند سیاست اشتباه در صدا و سیمای فعلی بیان می شود. نگاهی به ماهیت و عملکرد تلویزیون و تبلیغات در عصرکنونی می کند.بعضی ویژگی های دستگاه تبلیغی اسلام از زبان قرآن کریم بیان می شود.و در پایان پیشنهادی به صدا و سیما و پیشنهادی به طلاب ارائه می دارد.
يکشنبه، 1 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صدا و سیما از دیدگاه امام خمینی (ره)
صدا و سیما از دیدگاه امام خمینی(قدس سره الشریف)
صدا و سیما از دیدگاه امام خمینی (ره)


 

نویسنده: محمد غفوری
منبع: اختصاصی راسخون



 

 

چکیده مطالب:
 

در این پژوهش:میزان پایبندی صداوسیما به رهنمودهای امام و شرع مقدس بررسی می شود.سخنانی از حضرت امام خمینی در زمینۀ اهمیت، وظایف و انحرافات صدا و سیما آورده شده است.چند سیاست اشتباه در صدا و سیمای فعلی بیان می شود.
نگاهی به ماهیت و عملکرد تلویزیون و تبلیغات در عصرکنونی می کند.بعضی ویژگی های دستگاه تبلیغی اسلام از زبان قرآن کریم بیان می شود.و در پایان پیشنهادی به صدا و سیما و پیشنهادی به طلاب ارائه می دارد.

کلید واژه:
 

صدا و سیما، امام خمینی، تلویزیون، اهمیت، وظایف، انحرافات، تبلیغات.
 

به باور امام امت، حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی و آبروی این نهضت، وابسته به عملکرد همۀ دستگاههای نظام مخصوصاً نهادهای تبلیغی و دست اندکاران آنهاست، لیکن سازمان صداوسیما به دلایلی که درذیل می آید،در میان رسانه ها از همه حساستر و مهمتر است و می تواند یک مملکت را اصلاح، ارشاد و هدایت کند یا خدای ناکرده به فساد، انحراف و تباهی سوق دهد؛ آنچه صداوسیما را از دیگر دستگاههای تبلیغی نظام ممتاز می گرداند، عبارتند از:
اول: عموم مردم، صداوسیما را بلندگوی جمهوری اسلامی و بیانگر مواضع و اهداف انقلاب می دانند.
دوم: مخاطبان آن فراوانی و تنوع دارد؛
سوم: محدودۀ شعاع آن و گسترۀ نفوذ این رسانه در پهنۀ زندگی شهری و صحنه زندگی روستایی و تبلیغات خارجی امتداد پیدا کرده است؛
چهارم: توانایی آموزش از دو راه شنوایی و بینایی را دارد؛
پنجم: امکان پیام رسانی سریع به اقصی نقاط شهرستانها، روستاها و خارج از کشور را دارد.
از دیدگاه امام خمینی (س)، صداوسیما یک دستگاه عظیم آموزشی و تربیتی و به منزلۀ یک«دانشگاه عمومی» است که قلمرو آن، در سطح کشور گسترده است.این رسانۀ سراسری باید با مردم، حکم معلم و شاگرد را داشته باشد، با حذف برنامه های بیهوده و صرفاً سرگرم کننده، و ارائۀ برنامه های اصولی و منطبق با موازین اسلام و برخاسته از بینش و فرهنگ اسلامی، به روشنگری بپردازد و مردم را با غذاهای صحیح و سالم تغذیه کند و نسل آینده را- که نیازمند تربیت مستمر از خانه تا دبستان، دبیرستان و دانشگاه است- مبارز بار آورد؛ متفکر و برومند بپروراند؛ مستقل و دارای اراده و تصمیم، نه پایبند به مسائل شهوی و امور مخدر. آزادمنش و شرافتمند تربیت نماید و از«غربزدگی»- که آفت استقلال کشور و مانع بروز استعدادهای درخشان برای رشد و تعالی جامعه است- نجات بخشد و در مقابل، به معرفی و تشویق چهره های برجسته دانش و فرهنگ و ادب جداً همت گمارد.بدین منظور باید سازمان صداوسیما ضمن حفظ استقلال خویش، زیر نظر اشخاص مطلع و متعهد اداره شود و از عناصر منحرف، مفسده جو، اخلالگر، فاسد و نالایق، هر چند متخصص و مجرب باشند، پاکسازی و تطهیر گردد؛ زیرا زیان متخصصِ مضر، بیش از غیر متخصصِ بی ضرر است؛ و می بایست طراحان، برنامه سازان و مجریان، از تقلید از شرق و غرب- که با صداوسیمای اسلامی ناسازگار است- شدیداً پرهیز نمایند و از گفته ها و نوشته های روشنفکران غربزده و قلم به دستان خود فروخته-که جمهوری اسلامی هیچگاه به تعریف و تمجید آنها نیازمند نیست و نخواهد بود- هراسی به خود راه ندهند.(1)

فصل اوّل:
 

بررسی میـزان پایبندی صداوسیما به رهنمودهای امام و شرع مقـدس

بخش اوّل:
 

اهمیت صداوسیما از دیدگاه امام خمینی (رحمة الله علیه)
 

رادیو تلویزیون حساس ترین رسانه
 

این رسانه هایی که ما الآن داریم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامه ها و چه سینماها و تئاترها و امثال ذلک و چه رادیو و چه تلویزیون، در اینها آنی که از همۀ دستگاه ها بیشتر رابطه با انسان دارد تلویزیون است. از دو جهت: یک جهت اینکه مطبوعات هرچه هم تیراژش زیاد باشد، اولاً به اندازۀ سطح یک مملکتی نیست و ثانیاً همۀ افراد نمی توانند استفاده کنند، برای اینکه تقریباً نیمی از جمعیت ما سواد خواندن ندارند تا اینکه از مطبوعات و نوشته ها استفاده کنند. سینماها در یک محیط محدود می توانند کار خودشان را انجام بدهند. رادیو هم در همه جا هست، در همه چیز هست، لکن فقط از راه سمع است. [امّا] آن چیزی که در همۀ کشور، یعنی آن دهاتی که توی خانۀ خود نشسته در مرز و هیچ سواد هم ندارد، لکن چشم و گوش دارد، این از رادیو تلویزیون استفاده می کند. هم استفادۀ سمعی می کند، هم استفادۀ بصری، یعنی رادیو فقط استفادۀ سمعی دارد، رادیو-تلویزیون استفادۀ سمعی و بصری دارد، هم آن آدم نقشه ها را می بیند و هم طرحها را می بیند و هم می شنود. بنابراین رادیو تلویزیون از تمام رسانه هایی که هست، حساس تر است. رادیو تلویزیون می تواند یک مملکت را اصلاح کند و می تواند به فساد بکشد. این را نه روزنامه می تواند، نه سینما می تواند، نه تئاتر می تواند، نه تبلیغات لفظی که در منابر است می تواند؛ برای اینکه اینها همه شعاعشان محدود است. رادیو شعاعش مثل تلویزیون است، لکن فقط سمعی است. تلویزیون هم سمع است و هم بصر.(2) من همیشه از این رادیو تلویزیون نگرانی داشته ام؛ برای اینکه این رادیو تلویزیون یک بنگاهی است که از تمام این رسانه های گروهی مهمتر است؛ برای اینکه الان در تمام دهات، در تمام شهرستانها، تقریباً عمومی شده است. رادیو تلویزیون هم تقریباً و آناً هر مطلبی واقع می¬شود، همه جای ایران و خارج متوجه می شوند. (3) الان راجع به تلویزیون صحبت دارم می کنم، یک چیزی که از همۀ رسانه ها حساس تر است، تلویزیون از همۀ مسائل تبلیغی و آلات تبلیغی حساس تر است. برای اینکه هم گوش است و هم چشم. در چیزهای دیگر، حتی رادیو، فقط گوش استفاده می کند. در روزنا مه ها و مطبوعات، چشم از آن استفاده می کند. رادیو تلویزیون گوش است و چشم. آن هم نه به اینکه مثلاً تیراژش مثل روزنامۀ کذا، ده هزار، بیست هزار، صد هزار، یک میلیون باشد. همۀ مملکت است. الآن هم وضع جوری شده است که در دهات هم که می روی، آن مرد دهاتی هم که شاید درست خرج عایله اش را نتواند درست ادا بکند، یک رادیو خریده است، یا یک تلویزیون دارد. همه جا هست. یعنی این چیزی که در تلویزیون نشان داده می شود در همۀ سطح مملکت، و در بیرون هم هرجا که موجها باید برود، همه جا منتشر می شود. این حرفی که در رادیو گفته می شود و در رادیوـ تلویزیون گفته می شود، مال یک طایفه نیست، مال یک جمعیت نیست، مال یک مملکت نیست، همه جاست همۀ قشرها هستند.ما اگر این دستگاه که باید یک دستگاه آموزنده باشد، یک دستگاهی باشد که آن تباهیها، چیزهایی که جوانهای ما را به تباهی کشید و می کشد، حذف بشود و به جای آن آموزندگی باشد؛ امور اخلاقی باشد؛ امور فرهنگی باشد؛ چیزهایی که به درد جوانهای ما می خورد و جوانهای ما را تربیت می کند. این باید یک همچو عضو حساس، و یک همچو آلتی که همه جا و در همۀ قشرها این پا دارد، همه جا هست، حاضر است همه جا، الآن اینجا هست، اگر فردا هم مثلاً رادیو تلویزیون این حرفها را بگوید، همه جا می شنوند، یک مطلبی است همه جایی. این اگر آموزنده باشد، برای همۀ ملت آموزندگی دارد و اگر خدای نخواسته انحراف داشته باشد، همۀ ملت را به انحراف می کشد. (4)

تأثیر وجود انحراف در صداوسیما
 

تبلیغات تلویزیون می تواند از راه سمع مردم را یا تربیت کند؛ یا اینکه مفهوم کند انسانیت آدم را؛ و از این جهت مسئولیت رادیو و تلویزیون و افرادی که آنجا را اداره می خواهند بکنند از همۀ قشرهای دیگر بیشتر است و اثر تبلیغات آنها هم از همه بیشتر است. یعنی اگر رادیو تلویزیونِ صحیح، ما داشته باشیم، در تمام کشور این مسائل صحیح منتشر می شود و عامی و غیرعامی همه از [آن] استفاده می کنند. و چنانچه این رادیو تلویزیون، خدای نخواسته یک انحرافی داشته باشد همۀ جمعیت را منحرف می کند. الآن هم می بینید که قضیۀ رادیو تلویزیون یک چیز عمومی است،....چیزی است که الآن در سطح عمومی است.(5)
اصلاح تلویزیون اصلاح کشور، انحراف تلویزیون انحراف کشور
شما الان می دانید که این دستگاه در همه جای کشور، در روستاها و شهرها و همه جا، بچه و بزرگ از این استفاده می کنند. این فرق دارد با آن مطبوعات دیگر؛ مطبوعات دیگر عکسهایش مال همه است، لکن محتوایش چون سواد ندارند نمی توانند بخوانند، اما فیلمی که شما نشان بدهید، اگر فیلم سازنده باشد، این در سرتاسر کشور سازندگی دارد و اگر یک فیلم – خدای نخواسته-انحرافی باشد، در سرتاسر کشور نقش دارد. شما این را مثل سایر رسانه های گروهی حساب نکنید، این یک وضعیت خاصی دارد که این بچه های دو سه ساله، سه چهار ساله به این نگاه می کنند و از این در روح آنها اثر گذاشته می شود تا پیرمردها، تحت تأثیر، همه واقع می شوند. و این یک دستگاهی است که در خدمتگزاری می تواند بهترین دستگاه ها باشد و در خیانت می تواند بالاترین خیانت را بکند. از تمام دستگاه های تبلیغاتی الان امروز نقش رادیو تلویزیون از همۀ دستگاه ها بالاتر است. اگر این اصلاح بشود، یک کشور را می تواند اصلاح کند و اگر خدای نخواسته انحراف در این باشد، یک کشور را می تواند منحرف کند. اینهایی که سواد ندارند، خوب فیلمها را تماشا می کنند، حرفها را هم می شنوند، آنها هم که سواد دارند خوب هست، اینطور نیست که این مخصوص به یک دسته ای باشد . بچه های کوچولو می نشینند و این عروسکهایی که آنجا چه می شود مثلاً، تماشا می کنند و فیلمها را تماشا می کنند. اگر انحراف در اینها باشد، آنها را از همان بچگی منحرف می کند. این از مدرسه ها بالاتر است، این مدرسۀ عمومی سرتاسری کشور است و صدایی که در اینجا بلند می شود همه کشور و تا آنجایی که موج آن می رود، این صدا می رود و نقشی که در اینجا نقش می بندد، صورتی که در اینجا و سیمایی که در اینجا نشان داده می شود، در همۀ کشور و در همه جا که این پوشش دارد، می رود. و لهذا، مسئولیت این، یک مسئولیت بسیار بزرگی است و خدمت در اینجا هم یک خدمت ارزندۀ بسیار بزرگی است.شما هم بار مسئولیت به دوشتان هست و هم ارزش خدمت. ارزش خدمت هست که اگر شما در خدمت این ملت باشید می توانید یک نقشی داشته باشید که آن مسائلی که در طول زمانهای طولانی، در زمان آمدن این دو دستگاه در ایران و معوج کردن اذهان همۀ افرادی که در این نظر داشتند و حالا هم دارند، شما می خواهید که آنها را متحول کنید به یک معنای دیگری، این مسئله زحمت دارد. یک وقت می بینید که در این دستگاه یک کلمه گفته می شود، یک جمله گفته می شود و یک بازار به هم می خورد. اینهایی که می گویم شکایت شده که یک آدم غیر مسئول می آید که یک جمله می گوید و این جمله تکان دهنده است نسبت به بازرگانها، نسبت به جاهای دیگر.(6)بسم الله الرحمن الرحیم. از اولی که رادیو و تلویزیون در اختیار جمهوری اسلامی واقع شد، راجع به آن نگرانی داشتم. برای اینکه این سازمانی است که اگر خوب باشد، مملکت ما خوب می شود و اگر فاسد باشد، ممکن است که بسیار فساد ایجاد کند. از این جهت، تذکراتی باید به شما بدهم. یکی اینکه این دستگاه رادیو تلویزیون که در خانه های حتی روستاها، در همه جا نفوذ دارد، اگر صد درصد اسلامی نشود، معنایش این است که اسلام در ایران پیاده نشده است.(7)رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانکه فاسد از کار در بیاید، یک ملت را فاسد می کند. الان همه رادیو گوش می کنند و همه تقریباً نگاه می کنند. این طور نیست که یک معصیت[در آنجا] حالا مثل معصیت توی صندوقخانه باشد؛ این معصیتی است که در محضر همۀ مردم است(8)ضررهای رسانه های گروهی از خرابیهای توپ و تانکها و سلاحهای مخرب بالاتر و بدتر است چه که ضررهای سلاحها گذراست، و ضررهای فرهنگی باقی و به نسلهای بعد انتقال پیدا می کند. چنانچه دیدید و می بینید. و اگر نبود لطف خاص خداوند منان و تحول برق آسای ملت در سراسر کشور، نمی دانیم سرانجام اسلام و کشور به کجا کشیده می شد.(9)
نقص های صداوسیما به پای حکومت اسلامی نوشته می شود
اگر مثلاً دستگاه تلویزیون، رادیو و تلویزیون، اینها یک نقصی داشته باشد، این را دیگر نمی گویند رژیم طاغوتی کذا؛ این را می گویند که جمهوری اسلامی کذا. و آن وقت هم قضیه رادیو تلویزیون فرق دارد با قضایای دیگر. ممکن است در یک وزارتخانه یک مطلب خلافی بشود، بعد از ده سال دیگر هم مردم نفهمند؛اما رادیو تلویزیون اگر یک کار خلافی بشود و بخواهد یک چیزی باشد که بر خلاف شرع، برخلاف مسیر ملت، یک چیزی نمایش داده بشود یا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه کشور- الان هم که همه جا رادیو هست، تلویزیون هم شاید اکثر جاها باشد- سرتاسر کشور یکدفعه ملتفت می شوند که یک همچو مسئله ای است. (10)شما خودتان می دانید که این مرکز، مرکز بسیار حساس و مهمی است که اگر یک فیلم، یک صحبت در محل آنجا بشود و برای جمهوری اسلامی مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش می شود. امروز این رسانه ها طوری هست که همه کس به آن گوش می کند و در خارج هم منعکس تا یک حدودی می شود. و مسئله بسیار حساس است. (11)

بخش دوم
 

وظایف صداوسیما از دیدگاه امام خمینی
 

رشد نیروی انسانی انسانها
 

آنکه در یک موقعی از همه خیانتها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را عقب بزنند و نگذارد درست بشود، آنکه از همه خدمتها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهدۀ مطبوعات است؛ مجله هاست؛ رادیو تلویزیون است؛ سینماهاست؛ تئاترهاست. اینها می توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند، و تربیت صحیح بکنند وخدمتشان ارزشمند باشد.(12)

دستگاه رادیو تلویزیون باید سازنده باشد
 

تمام این رسانه ها باید مربی این جامعه باشند. از اول هم اینها که درست شد، فرض کنید که برای تربیت درست نکرده اند؛ اما این آلاتِ تربیت است. روزنامه و مجله باید مربی باشد برای آنهایی که روزنامه خوانند. سینما باید مربی باشد برای آنها که در سینما وارد می شوند. تئاتر هم همین طور و تلویزیون و رادیو هم از همه بالاتر. اینها باید یک دارالتبلیغی، یک دستگاه سازنده باشد که به وسیلۀ اینها یک مملکت، افرادش یک افراد امین صالح، یک افراد ملی ـ اسلامی بشود.مع الأسف در زمان سابق کوشش کردند که همة اینها را منحرف کنند؛ تمام اینها.مطبوعات را دیدند و دیدیم. سینماها را همین طور؛ رادیو را همین طور؛ همه را از آن راهی که باید سازندة یک مملکتی باشد، سازندة یک ملتی باشد، منحرف کردن و همه را بر خلاف مسیر، درست کردند. یعنی روزنامه ها چیزهایی که می نوشتند برخلاف مسیر ملت بود. رادیوها هم چیزهایی که پخش می کردند، تلویزیونها هم همة آنها برخلاف مسیر مصالح ملت بود.الان که یک مملکتی شده است آزاد و کسی نمی تواند به دیگری تعدی بکند و شما آزادید در اینکه تبلیغات بکنید و همه آزادند که در روزنامه ها و در رادیوها و در همه جا تبلیغشان را بکنند، باید به فکر این معنا باشید که این دستگاه را متحول کنید به یک دستگاه سازندۀ انسانی، انسان بسازید، از باب اینکه در طول پنجاه سال نگذاشتند انسان درست بشود(13)

خلاف شرع ممنوع
 

اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. و بر همۀ ما و همۀ مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می باشند. و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد. (14)

حذف موسیقی
 

پخش موسیقی مابین اخبار علامت غربزدگی است
اگر شما علاقه دارید به اسلام، علاقه دارید به کشور، علاقه دارید به ملت خودتان، این دستگاهی که دست شما هست ـ همۀ دستگاهها که نمی تواند همه دخالت کنندـ هر کسی آنجایی که دارد، این دستگاهی که دست شماهاست، این دستگاه را اصلاحش کنید؛ یعنی غربی نباشید، غرب زده نباشید، که حتماً باید بین این خبر و این خبر، موسیقی باشد، این غربزدگی است، یک طرح دیگری درست کنید، یک چیز دیگری. اخبارش را زیادترش کنید، یک کارهایی بکنید که موسیقی را ترکش کنید. شما خیال نکنید که موسیقی، یک چیزی است برای یک مملکت مترقی. موسیقی خراب می کند دِماغ بچه های ما را، مغز بچه های ما را فاسد می کند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقی باشد، این دیگر به کار نمی رسد؛ دیگر نمی تواند فکر جدی بکند. اینکه ما می گوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفته ام، شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقای قطب زاده(15)گفته ام که آقا این را بردارید از آن، می گوید نمی شود. من نمی دانم این«نمی شود» یعنی چه؟ چرا نمی شود؟ شما به عرض من گوش بکنید. من عرض می کنم که اگر ما یک کاری که صلاح ملّتمان است بکنیم، غربیها یا غرب زده ها بیایند به ما اشکال بکنند و بگویند که اینها کهنه پرستند، ما باید دست برداریم برویم سراغ آنها؟ یا نه، ما باید مصلحت خودمان را ملاحظه کنیم.ما باید ملاحظه کنیم به اینکه این دستگاهی که باید معلّم جمعیت باشد، باید مربّی جمعیت باشد، باید سازنده باشد، انسان جوری بار بیاورد که در فکر مقدّرات خودشان نباشند، دنبال این باشد که بنشینند اینجا، و عرض بکنم که این مسائل را از سمع و بصر تحویل بگیرند، و باطنشان اصلاً بعد از چند روز خراب بشود، تهی بشود. اینجا باید مسائل آقا، مسائل تلویزیون و رادیو مسائل جدی باید باشد نه مسائل هزل! مسائل موسیقی، مسائل هزل است، نه مسائل جدی. شما باید مسائلتان مسائل جدی [باشد]. شما می خواهید یک مملکت درست بکنید. کسی که می خواهد مملکت درست کند، باید مسائلش جدی باشد، نه مسائل شوخی و هزل باشد. اگر ـ چنانچه ـ فیلم می گذارید، فیلم جدّی سازنده؛ نه یک فیلم خراب کن که جوانهای ما را به خرابی بکشد ـ مثل زمان سابق ـ و آنهایی که می خواستند اصلاً جوانهای ما را [منحرف سازند]. اگر چنانچه مقاله می گویند، مقاله ای باشد که سازنده باشد. اگر چنانچه فرض کنید که یک چیزی باید باشد مارش باشد، که ضایع نکند؛ تقویت بکند، نه موسیقی باشد که خراب می کند جوانهای ما را، خدا می داند که خراب می کند. توجه داشته باشید شما باید کارهایتان جدی باشد؛یعنی مملکت باید با جدّ کارهای خودش را الان اصلاح کند. یک مملکت آشفتة ریختة درهمی که همه چیز ما را از بین بردند و رفتند. الان قرضهایی که به عهدة بانکها گذاشتند مگر به این زودی می توانند از زیر این قرضها بیرون بیایند. هرکه هرچه توانست چاپید و رفت؛ و هرچی هم توانستند برداشتند و رفتند. در یک مملکت اینطوری با جدّ باید عمل بشود؛ نه با - عرض بکنم که- هزل و با این حرفها؛ که بود آن حرفها. [و]برای این بود که مملکت را عقب بزنند، همة استفاده را ببرند،کسی نباشد حرف بزند. الان وضع این طوری است که باید این مسائل را شماها حل بکنید. نترسید از اینکه به شما بگویند کهنه پرستید! 50 سال به ما گفتند، بگویند، ما همینیم. مسائل را جدی بگیرید، نه مسائل را گوشتان به این باشد که از اروپا چی می گوید: گوشتان به این باشد که غرب چه خبری دارد، گوشتان به این باشد که مسائل در غرب چه جوری حل می شود. ما شرقی هستیم، ما یک مسائل خودمان برای خودمان داریم. یک چیزهایی در بین خودمان باید باشد. ما باید استقلال فکری داشته باشیم. ما باید پیوند فکریمان را از غرب جدا کنیم. اگر بخواهیم خودمان مستقل باشیم، پیوند به آنجا نداشته باشیم. باید استقلال فکری پیدا کنیم. استقلال فکری به این است که هیچ چیزمان مربوط به آنها نباشد. همه چیزمان مستقل باشد. افکارمان مستقل باشد. رادیویمان مستقل باشد. تلویزیونمان مستقل باشد.سینمایمان مستقل بشود از آن مسائل غربی، خودمان علی حده برای خودمان یک زندگی داشته باشیم. نترسید از اینکه یک روزنامه نویسی یا یک مقاله نویسی-که نمی دانم چه حالی در او هست، چه فکری می کند- انتقاد بکند. از انتقاد نترسید اینها انتقاد می کنند. این یک حرف است که عرض می کنم که باید اگر شما علاقه دارید به اسلام هر کدام در هر محلی که هستند کار آن محل را خوب انجام بدهند. و اگر شما بخواهید خوب انجام بدهید، باید این رادیو تلویزیون را از این چیزهایی که ضعف در قلب انسان، در مغز انسان می آورد، انسان را از انسانیت خودش بیرون می کند، استقلال فکری را از دست می دهد، اینها را باید از او احتراز کنید. مقالاتی هم که آنجا باید گفته بشود، ناطقهایی هم که آنجا می آیند نطق می کنند، اشخاصی باشند که نخواهند یک مملکتی را به تباهی بکشند؛ به اسم اینکه ما مترقّی هستیم نخواهند ما را به عقب برگردانند، به اسم اینکه" تمدن بزرگ" است! چناچه کردند با ما آنچه را باید بکنند...(16)

موسیقی، خیانت به مملکت و جوانها
 

خود شما باید دستگاه تلویزیون و دستگاه رادیو را طوری اداره کنید که آموزنده باشد و به جوانهای ما قدرت بدهد و آنها را نیرومند کند.نباید دستگاه رادیو و تلویزیون طوری باشد که ده ساعت موسیقی پخش کند و جوانهای نیرومند را از نیرومندیشان برگرداند. موسیقی با تریاک فرقی ندارد. تریاک یک جور بی حالی و بی حسی می آورد و موسیقی هم همین طور. اگر شما می خواهید مملکت شما مستقل باشد از این به بعد باید رادیو و تلویزیون را تبدیل کنید به یک رادیو و تلویزیون آموزنده. موسیقی را حذف کنید. از این که به شما بگویند کهنه پرست شدید نترسید.ما کهنه پرستیم.اینها نقشه است برای اینکه شما را از کار جدّی عقب بزنند. اینکه می گویند: اگر موسیقی در رادیو نباشد، آنها می روند از جای دیگر موسیقی را می گیرند، این عذر نیست.آیا حالا اگر از جای دیگر می گیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟ ما باید خیانت کنیم؟موسیقی خیانت است به مملکت، خیانت است به جوانهای ما. این موسیقی را بکلّی حذفش کنید و چیزی بگذارید که آموزنده باشد. کم کم مردم و جوانها را به مسائل آموزنده عادت بدهید و از آن عادت خبیثی که داشتند برگردانید. اینکه می بینید جوانها اگر موسیقی نباشد، جای دیگر سراغ آن می روند، برای این است که عادت کرده اند و این شاهد است برای این که جوانهای ما فاسد شده اند. الان که موظّف هستیم این نسلی که فاسد شده به صلاح برگردانیم و نگذاریم بچّه های کوچک ما فاسد شوند و جلوی آنها را بگیریم.در مورد مسألة اختلاط زن و مرد در دریا هم باید جدّیت کنید و خودشان جلوی آن را بگیرند و دستگاه انتظامی و حکومتی هم از آن جلوگیری بکنند، رادیو هم این معنا را تبلیغ کند و مفاسدش را بگوید، رادیو باید وسیله ای باشد برای پرورش یک ملّت. با رادیو و تلویزیون از همه چیز بهتر می شود مملکت را پرورش داد. برای اینکه از رادیو و تلویزیون هم آدم بی سواد و هم آدم باسواد می توانند استفاده بکنند. الان رادیو و تلویزیون طوری شده است که همه جا به آن گوش می دهند و شما می توانید از راه چشم و گوش به مردم خدمت کنید.در هر صورت این دستگاه باید تغییر بکند و اگر تغییر نکرد، باز همان بساط و همان برنامه های قبلی پیش می آید و برای آیندگان بدبختی خواهد بود.خداوند ان شاء الله همۀ ملت را بیدار کند و از آن نقشه هایی که برای ما کشیده اند مطلّع بشوند و آنها را خنثی کند(17)

موسیقی ها باز کمی هنوز هست
 

بسم الله الرحمن الرحیم. من از اولی که انقلاب پیروز شد و این امور به آقایان واگذار شد، راجع به صداوسیمای جمهوری اسلامی خیلی پافشاری داشتم که مسائلی که آنجا طرح می شود و وضع آنجا یک وضعی باشد که خودش مروّج اسلام باشد. اول هم بدتر شلوغ بود، خیلی خیلی ناگوار بود. زمانی که قطب زاده(18)هم بود به ایشان من سفارش کردم که شما این موسیقی ها را بردارید، این چیزهایی که نمی توانید جدا کنید از هم، اصلش آن را نگذارید. ما یک کار حرامی را بکنیم که یک چیزی را می خواهیم نشان بدهیم، این صحیح نیست. ایشان یا نتوانست یا نخواست، نشد. بعدش هم که اشخاص آمدند مکرر گفتند، که به ایشان هم گفتم که باید اینطور باشد که یک نمایشی از جمهوری اسلامی است، هم محتوای آن و هم کیفیت، در محتوا هم نواقصی بود خیلی بهتر شده است، لکن باز هم اصل اینطور [مطلوب] نیست که نیست، مثلاً بعضی امور که لازم است گفته بشود، یا کم گفته می شود، یا گفته نمی شود. بعض امور که چندان لزومی ندارد، خیلی تکرار می شود، این باید یک جوری باشد که این وضع [را] نداشته باشد. و همین طور بعضی از آنهایی که مثلاً تئاترهایش مبتذل است خیلی، تئاترهای تعزیه ای! من هر وقت باز می کنم ناراحت می شوم که اینها خیلی مبتذل دست کرده اند. تئاترهای متعارفشان اکثراً خوب است. اما اینهایی که به صورت تعزیه ای درمی آورند اکثراً یک چیز مبتذلی است، خلاصه انسان مشمئز می شود از آن، حالا ممکن است در بین مردم یک عده ای باشند که او را بخواهند، اما حالا من برداشت خودم است، این را نمایش دادن ]در[ آن وقت که جمهوری اسلامی این وضع را دارد، یک قدری سبک است برای جمهوری اسلامی، مسائل اساسی باید در آنجا گفته بشود. «اخبار» درست جمع آوری نمی شود از جهان. اخبار مثلاً تکراری زیاد است؛ عمرشان را صرف می کنند به همین تکرارهایی که کی با کی صحبت کرد، و کی با کی حرف زد و چی گفته. این خیلی کوچک می کند. اینها را باید یک قدری – حالا که آقایان هستید- اینها را باید ان شاء الله که به تدریج درست ]بکنید[ این راجع به این جهتش .البته من از آقایانی که در صدا و سیما هستند این توقع را دارم که مسائل را روی مسائل شخصی هیچ وقت نبرند. مسائل روی مسائلِ مصلحت دولتی خودمان، مصلحت کشور خودمان باشد، یک کسی را من ازش ناراحت هستم، حالا بیایم در صداوسیما مثلاً چه بکنم، که این چطور است! این با مصلحت کشور مخالف است. ما باید مسائل را اسلامی با آن برخورد بکنیم، اخلاق اسلامی داشته باشیم و یک وقت خدای نخواسته در صدد کوبیدن یک کسی، در صدد بزرگ کردن بی جای کسی، کوچک کردن بی جای کسی، درصدد این مسائل نباید باشیم، ما باید نظرمان بالاتر از این معانی باشد. کسانی که متکفل صداوسیما هستند، اینها امانت دار کشور اسلامی هستند. این با جاهای دیگر فرق دارد، یک وزارتخانه فرق می کند. اینها مسائلی هستند که یک وقت می بینید پخش می شود، در تمام دنیا پخش می شود، مسأله به دست آنها می رسد، هزار جور بساط درست می کنند. باید به این خیلی توجه بشود که موازین، اسلامی باشد. باز هم این را تکرار می کنم که موسیقی ها، باز کمی هست، باید اشخاصی که مطلعند اینها موسیقی هستند، مشاهده کنند ببینند اگر یک چیزی را می بینید موسیقی اش را نمی توانید رد کنید، اصلش را رد کنید.[آقای محمد هاشمی ]مدیر عامل صدا و سیما[: منظور غنا است؟[همان را می گویم]اگر[موسیقی حرام باشد. آن چیزهایی که راجع به جنگ است، اینها چیزی نیستند.[آقای محمد هاشمی: سرودها؟[بله، اینها چیزی نیستند، اما گاهی هم هست که غناست.[آقای هاشمی: شما موارد خاصی که به نظرتان هست، اگر موارد خاصی را در نظر دارید معین کنید.[من نمی توانم بگویم، من که نمی توانم بنشینم پای رادیو ببینم چی می گوید، اینجایش چطور است. این را باید خود شما آقایان، اشخاصی که مطلعند از آن، جدا کنند از هم، لابد می توانند این را، وقتی هم که چیزی را می خواهند ]به پخش[ بدهند، می توانند این را جدایش کنند، اگر هم نتوانستند، اصلش را کنار بگذارند. (19)

موسیقی ها همه مخدر هستند
 

این رادیو و تلویزیون باید اصلاح بشود؛ یعنی باید متحول بشود و به یک بنگاه تعلیمی، آن هم تعلیمات اسلامی. اخباری که در آنجا گفته می¬شود و واقع می شود، باید بر خلاف موازین اسلام نباشد]که[ هر گروهی بخواهند توطئه کنند، بیایند در رادیو تلویزیون حرف هایی بزنند که توطئه آمیز باشد. البته نه اینکه ما می گوییم باید سانسور باشد؛ ما می گوییم باید به طریق اسلام و ملت باشد.ملت، اسلام می خواهد. و همۀ نهادهایی که در ایران است باید اسلامی باشد. معنی آزادی این نیست که کسی بخواهد توطئه کند در توطئه هم آزاد است. نه، در توطئه آزاد نیست؛ یا حرفهایی را بزند که شکست ملت است، شکست نهضت است، این آزادی نیست. در چهارچوب این نهضت، انقلاب اسلامی، همه مردم آزاد هستند. کسانی هم حرف دارند، حرفهایشان را می‌زنند، حتی هر فرقه ای باشند؛ اما بخواهند توطئه کنند، بخواهند اسلام را بشکنند، بخواهند نهادهایی که الان مشغول فعالیت اسلامی هستند، اینها را بشکنند همچو چیزی نمی‌شود باشد.شما هم از این تیپهای روشنفکری که همیشه با قلمشان مشغول یک فساد کاری هستند، باید از اینها هیچ وقت نترسید. اینها بهانه ای می‌خواهند دستشان بیاید و هرچه دلشان می‌خواهد بگویند. از اولی هم که این نهضت شروع شد، که رو به رشد و ترقی گذاشت، این طایفه-البته نه همه شان، اما آنهایی که سوءقصد دارند، غربزده‌اند- آنها مشغول فعالیت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبی پیش می‌آمد اینها یک سنگی جلوی پا می انداختند. باید شما از اینها هیچ ملاحظه نکنید، از اینکه یک دسته‌ای مثلاً مخالفت با شما بکنند، ابداً باکی نداشته باشید. البته هر کار مهمی یک دسته مخالف دارد. شما با قاطعیت در آنجا اشخاصی که می‌بینید که در آنجا فاسد هستند، اشخاصی که در آنجا توطئه گر هستند، باید با شرکت همۀ این نهادهای اسلامی، آنها را کنار بگذارید و نگذارید این فعالیتها را بکنند. و بالاخره یک رادیو تلویزیون اسلامی و مربی جامعه ]باید داشته باشیم[. در طول مدتی که شاه، محمدرضاشاه مخلوع، این تلویزیون را تحت سیطره خودشان داشتند، کوشش می کردند جوانهای ما را منحرف کنند؛ یعنی نگذارند این قوه ای که باید برای کشور خدمت بکند، اینها راهشان را کج کردند که در خدمت دیگران باشند، این باید برای کشور خدمت بکند، این باید درست بشود، باید متحول بشود. باید رادیو تلویزیون مربی جوانهای ما، مربی مردم کشور باشد، نه اینکه مطلبی در او گفته شود که مخالف با وضعیت کشور است، مخالف با مصلحت کشور است و جوانهای ما را جوری بار می آورند که برای خودشان نباشند، برای دیگران باشند. جوانها را یک قسمشان را این طوری بار می آورند که به مراکز فساد می کشیدند، می کشاندنشان. درست کرده بود همه جای ایران مراکز فساد را، که جوانها را می کشیدند آنجا و فاسدشان می کردند از راه شهوات. یک دسته‌شان را می‌کشیدند دنبال مواد مخدره، از آن راه فاسدشان می کردند. و تمام نقشه این بود که قوۀ فعاله ای که همه کار از آن باید بیاید، و مملکت خودش را اداره کند، این، یا لاقید بشود، و یا اینکه مخالف بشود با کشور خودش« من حیث لایشعر»(20)و بعضی هم با توجه. و یکی از مواردی و بنگاههایی که در این مطلب خیلی کوشش می کرد رادیو تلویزیون بود، که اول از پخش کردن چیزهایی که مخدرات خودش بود، این موسیقیها همه مخدر هستند؛ یعنی جوانهای ما را، جوانی که عادت به موسیقی کرد، دیگر نمی تواند کار انجام بدهد، دیگر نمی تواند قاطع باشد. رادیو تلویزیون تقریباً اکثر اوقات جوانهای ما را به اینطور گوش کردن وا می‌داشت. از طریق چشم، جوانهای ما را فاسد می کردند؛ زنهای کذا و کذا را پشت آنجا نمایش می‌دادند و جوانها از این راه فاسد می‌شدند. و همۀ مقصد این بود که در ایران یک قوۀ فعاله ای که بایستد در مقابل کسانی که دشمن ایران و اسلام هستند نباشد، تا هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند. این باید متحول بشود: باید رادیو تلویزیون همچه باشد که جوانها را بار بیاورد، به طوری که مستقل و دارای اراده و تصمیم باشد، نه پایبند این مسائل شهوانی یا آن مسائل دیگری که مثل هروئین و امثال ذلک.اینها باید در رادیو تلویزیون جوری عمل بشود که اینها را محترز(21) کنند،از آنها بترسانند آنها را از اینطور مسائل.و همینطور باید فیلم هایی که در رادیو هست، در تلویزیون هست، فیلم های آموزنده باشد، ولو از خود ایران درست کنند، آموزنده باشد، یا فیلم هایی که از خارج می‌آید درست تفتیش بشود که هیچی نباشد، آنها با شیطنت ممکن است به اینجا فیلم هایی را بفرستند که بخواهند فاسد کنند جوانهای ما را. اینها باید همه شان اداره بشود، درست بشود، اسلامی بشود.روی مقصد کشور باشد، روی مصالح کشور باشد.در خدمت خود کشور باشد،‌ نه در خدمت دیگران.و امیدوارم که ان‌شاءالله شما موفق باشید، و با قدرت و اراده آنجا بروید و اصلاح کنید امور را، و پخش اخبار را. و باید تحت نظر بگیرید و نگذارید که یک اموری که برخلاف مصالح کشور است پخش بشود.من دعا می‌کنم که ان‌شاءالله موفق و مؤید باشید و سایر نهادهای اسلامی هم با شما همفکر ان‌شاءالله هستند و هستند.و ان‌شاءالله همه با هم این مرکز را یک مرکز اسلامی، یک مرکزی برای تربیت جوانهای ما باشد، مربی باشد ان‌شاءالله موفق بشوید که درست بکنید(22)
اینجا جمهوری اسلامی است، باید همه چیز اسلامی شود
من میل دارم که همۀ قشرهای ملت خصوصاً قشرهایی که در خدمت دولت هستند، همۀ ادارات مختلفه و از همه بالاتر رادیو و از آن بالاتر رادیو و تلویزیون، میل دارم که باورشان آمده باشد که جمهوری، اسلامی است. یک وقت انسان رأی می دهد به جمهوری اسلامی ـ که همه رأی دادیدـ یک وقت هم هست که محتوای جمهوری اسلامی را مطّلع نیست. این باید مطّلع بشود که جمهوری اسلامی معنایش این است که رأی عموم یا اکثر، برای نظام و محتوای نظام اسلام و احکام اسلام، برنامۀ اسلام است. یک وقت این را هم می داند، لکن باز باورش نیامده است که باید همه چیز اسلامی بشود.من میل دارم که همه باورشان آمده باشد که این نهضتی که از اول تا آخرش قریب پانزده شانزده سال طول کشید و زحمتها کشیده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانه ها از دست رفت، خانمانها خراب شد، و خصوصاً در این یکی دو سال آخر که همه شاهد بودید که چه شد، باورمان آمده باشد که این همه برای اسلام بود. هیچ من نمی توانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمی تواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! این معقول نیست. یا جوانهایشان را به کشتن بدهند که نان ارزان گیر بیاید! این یک چیز معقولی نیست. آنکه معقول است و عمل شد و همه دیدیم و همه دیدید، این است که همان طوری که در صدر اسلام پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و اولیای اسلام همه چیزشان را فدای اسلام می کردند، برای اینکه در این فداکاری باخت نیست.من می خواهم که همۀ ما باورمان آمده باشد که جمهوری، اسلامی است و باید همه چیز ما اسلامی بشود.حالا ما می خواهیم که باورمان آمده باشد، چه شماها که در تلویزیون هستید، در رادیو هستید کار می کنید و چه ما که طلبه هستیم و آنجا هستیم، باورمان بیاید که ما یک رژیم فاسدی که همّش به این گماشته بود که جوان های ما را فاسد کند، تباه کند، بی تفاوت نسبت به مسائل اساسی خودش بکند، باورمان بیاید که آن رفته که یک رژیم اسلامی-انسانی بیاید که در همۀ امور جدّی است.

اسلام جدی است؛ هزل و لغو و لهو ندارد
 

اسلام شوخی ندارد؛ همه اش جدّی است، هزل ندارد، لغویات ندارد؛ لهویّات ندارد، همه اش جدّی است؛ جدیّات است. هم در امور مادی، که اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادی و هم معنوی، همه اش جِدّ است. لهو و لعب و لغو و آن چیزهایی که اسلام جلویش را گرفته همان هایی است که اینها دامن به آن می زنند. هر چیز را دیدید که اینها از آن ترویج می کنند، بدانید آنی است که اسلام جلویش را گرفته. آن چیزهایی که اسلام جلویش را گرفته است، همین هایی است که جوان های ما را به تباهی می کشد. اسلام رزمنده می خواهد، جنگجو می خواهد در مقابل کفّار، در مقابل آنهایی که هجوم می کنند به مملکت ما، اسلام مجاهد می خواهد درست کند. نمی خواهد یک نفر آدم عیّاش درست کند که این آدم عیّاش، عیاشی اش را بکند، و همه چیزش را از بین ببرند. همۀ شرافتش را از بین ببرند و این باز مشغول عیّاشی و رقصیدن باشد. اسلام جِدّ است. یک مسلک جدّی است، هزل در آن نیست، لغو در آن نیست، لهو در آن نیست، بازی در آن نیست. آن بازی ای که اسلام اجازه داده، تیراندازی است و اسب سواری. مسابقه در اسب سواری، مسابقه در تیراندازی. آنها هم جنگ است و آن را اجازه داده، حتی برایش«رِهان»هم قرار داده اند: یعنی شرط بندی هم بکنند، آن را اجازه داده اند. لکن مسأله جدّی است آنجا، تربیت [است].و اینها می خواهند که ما را به همان حالی که بودیم: اسم، جمهوری اسلامی و رسم و واقعیت، همان مسائل طاغوتی و همان مسائل باشد. ما باید جدّیت کنیم که همان طور که رأی دادیم به جمهوری اسلامی و اسم جمهوری اسلام الآن در ایران است، محتوایش را اسلامی کنیم. یعنی رادیو تلویزیون که شما هستید اسلامی باشد. لغویات و لهویات و نمی دانم صورتهای کذا نباشد. اصلاح باید بشود اینها .ما می خواهیم که رادیو تلویزیونمان که بیشتر در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد؛ در خدمت اسلام باشد و اسلام می خواهد که همۀ مسائل، جدّی باشد. مسائل مملکتی مسائل جدّی باشد؛ مسائل روحی مسائل جدّی باشد، جدّ است در آن حتی دراین امور تفریحی هم در اسلام یک جوری است که باز آن جدّ پیدا می شود. عایله هم که وقتی انسان می خواهد تشکیل بدهد، یک نحو جدّی در آن هست، و یک دقّتهای زیاد برای تشکیل یک ازدواج، از قبل از اینکه ازدواج بکند. دستور هست زن چه مردی را انتخاب کند، مرد چه زنی را انتخاب کند، در انتخابش از ابتدا برنامه هست که زنها چه مردی را انتخاب کنند و مردها چه زنی را انتخاب کنند. بعد هم اوقات حتی ازدواج، یک اوقات مثلاً با برکتی باشد. بعد هم کیفیّت ازدواج و کیفیّت همه چیز یک برنامۀ خاصّی داشته باشد. بعد هم زمان حمل برای مادر چه برنامه هایی باشد. بعد هم وقتی که بچه را شیر می دهد، در زمان شیر دادن چه برنامه هایی باشد. بعد هم در دامن مادر که می خواهد بچه تربیت بشود، چه جور تربیت بشود. بعد هم در حمایت پدر که می خواهد بچه تربیت بشود، چه بشود. بعد هم در مدرسه می رود چه باشد. برای اینکه برنامۀ همۀ مکتب های توحیدی، که اسلام در رأس آنهاست، برنامۀ آدم درست کردن است. می خواهند انسان درست کنند. قرآن اصلاً آمده است که یک انسان صحیح درست کند؛ انسان ساز است. (23)

پخش برنامه ها زیر نظر متخصصان
 

نباید این دستگاه به طور هرج و مرج اداره بشود. این دستگاه در زیر نظر هر سه قوه است از باب اینکه اهمیت داشته. دستگاهی که تمام قوایی که در ایران هست در او نظر دارند و در او نماینده دارند. این دستگاه نباید اینطور باشد که هر کس هر چه دلش می خواهد در آنجا بگوید. افراد غیر مسئول یک وقت واقع بشوند در آنجا مصاحبه بکنند، در مصاحباتشان یک وقت مسائل اعوجاجی باشد. یک جمله ممکن است که شما را به وضعی مبتلا کند که نتوانید یک سال جبرانش کنید. این باید یک طوری منظم باشد،تحت نظر اشخاصی که آشنایی دارند به مسائل سیاسی، آشنایی دارند به مسائل اجتماعی، آشنایی دارند به وضع خود کشور، باید در تحت نظر خود آنها پخش بشود. اگر بنا باشد هرکه هرچه دلش می خواهد بیاید توی رادیو، توی تلویزیون بگوید، این هم پخش بشود در همه جا، یک وقت مردم گوش کنند و ببینند دولت می خواهد چه بکند، درصورتی که آنطور نیست. دولتی که می خواهد خدمت بکند به این مردم، می خواهد همه چیز را به وضع خودش حفظ کند، این را یک وقت می بینید که یک نفر آدم می آید، حالا یا آن آدم، آدم فاسدی است و خودش را جا زده است، که این خیلی احتمال است و یا آدم بی اطلاع، نمی داند چیست حساب، سیاست سرش نمی شود، از اجتماع اطلاع ندارد، از وضع تحول ایران اطلاع ندارد، می آید یک کلمه ای می گوید. یک جمله ای می گوید، یک مصاحبه ای می کند و آشوب بپا می کند؛ یعنی ایران را می برد طرف یک امور غیر مطلوب. و لهذا، همانطوری که شاید در همۀ دنیا این طور باشد که این دستگاه تحت کنترل یک اشخاص مطلع از مسائل، عمیق در مسائل، که اگر یک چیزی می خواهد پخش بشود، در نظر آنها باشد، آنها ببینند و بگویند این کلمه صحیح است یا صحیح نیست، این جمله درست است یا نیست. شما ببینید الان وقتی که می خواهند یکی از این مقامات عالیرتبه به اصطلاح خودشان صحبت بکنند. اینها نمی آیند بایستند صحبت کنند، اینها می نویسند. این برای این است که یک نطقی که او می کند، در سرتاسر عالم منتشر می شود این، اگر یک کلمه این ور و آن ور باشد، یک جمله برخلاف مصالح خودشان باشد، خوب، غائله بپا می کند. این دستگاه ها این طور نیست که در آنجاها، در ممالکی که مترقی هستند باصطلاح در آنجاها همین طور باشد که هر که بخواهد هرچه بگوید درش، کنترل می شود، اشخاص مختلف می بینند، اشخاص که تخصص در این امور دارند مطالعه می کنند، می بینند الفاظ را این ور و آن ور می کنند، جملات را ببینند که چه جوری است. باید شما کوشش کنید که یک وقت -خدای نخواسته-شمایی که می خواهید خدمت بکنید، شمایی که آماده اید برای اینکه شب و روز خدمت برای کشور خودتان بکنید و الان فرصت به دست شما داده شده است که شما می توانید خدمت بکنید، یک وقت می بینید که یک نفر آدم نفوذ کرد در آنجا و در یک جای حساس، آن وقت می آید یک کاری می کند، یک عملی انجام می دهد یا یک فیلمی که آنها مطلع هستند، کارشناس می خواهد این فیلم ها. این فیلم ها ممکن است یک نتایجی بدهد که نتایج را اشخاص عادی نتوانند درست بفهمند. کارشناسها در آن فکر کنند تأمل کنند تا اینکه یک فیلم صحیحی باشد که مناسب با جمهوری اسلامی و با مصالح اسلام، با مصالح کشور خودمان باشد. شما بدانید که تمام قدرتهای عالم الان توجه به این معنا دارند و چشمهایشان را دوخته اند که این طعمه ای که از دستشان رفته برگردانند. کم چیزی نبوده، اینها ایران را از جهات مختلف می خواستند وابسته به خودشان بکنند، وابسته هم بود الان هم اینها دست بردار نیستند به این زودیها که ما خیال کنیم که ما حالا از آنها گرفتیم. حالا که گرفتیم آنها فهمیدند که یک همچو مصیبتی برایشان واقع شده، آنها نمی نشینند همین طوری که بیاید هرچه بشود. الان از همه جاها توجه دارند و به همه چیزهایی که در ایران هست توجه دارند و یکی از اموری که توجه زیاد برای آن هست، همین صدا و سیماست؛ برای اینکه خوب معلوم است که این از همۀ دستگاه‌ها حساس تر است. در دنیا هیچ ما نداریم چیزی که به اندازه اینها حساس باشد و به اندازه اینها بتواند به همه جا برود، هیچ دیگر همچو چیزی ما نداریم و لهذا، روی این خیلی حساس می شود و شیاطین خیلی حساب می کنند روی این و اشخاص مختلفی با ایده های مختلف ممکن است بخواهند بیایند وارد بشوند و شما را بازی بدهند. انسان که غیب نمی داند، خوب، می آید ظواهرش ]را[ درست می کند و اینها افراد مختلف از همه جنس دارند. آدمی که بیست سال، ملی خودش را معرفی می کند، خوب، این بختیار را شما دیدید، این بختیار بیست سال شاید بیشتر، اینها به ملی، چه، چه، چه، چه و خودش را جا زده بود، بعد معلوم شد یکی از مهره های آنهاست، الان هم برای آنها دارد کار می کند. و همینطور دارند از همه قِسمها، آنها از همه قِسم دارند. و به عبارتی دیگر در همه چیزی که در ایران هست، اصلش هست، جَلَبش هم هست و ما باید خیلی متوجه باشیم، خصوصاً، یک همچو دستگاه بسیار مؤثر و بسیار سودمند در موقع خودش و ضررمند در مواقع دیگر، این دستگاه همه به آن توجه دارند و شما باید به تمام معنا در آن توجه داشته باشید که یک وقت یک فردی نباشد، یک وقت یک فیلمی نباشد، یک وقت فیلمی را به صورتی که خیلی خوب است -مثلاً- داده شود و بعد وضع را دگرگون بکند. می توانند با یک فیلمی یک وضعی را برگردانند، می توانند با یک قولی یک مصیبتی ایجاد کنند. بنابراین، آن چیزی که بر شما هست، یکی افراد است که افراد باید شناسایی بشود، باید معلوم بشود، سوابقشان معلوم بشود، من از اولی که پیروزی انقلاب پیش آمد، این آقایانی که می آمدند اینجا راجع به این صحبتها می شد، این مطلب را به همه شان تذکر می دادم که باید اینطور باشد .
اگر بخواهید شما واقعاً، یک دستگاهی باشد که این دستگاه در خدمت خود کشورمان باشد و بخواهد نجات بدهد این کشور را از آن گرفتاریهایی که در طول تاریخ و خصوصاً، در این پنجاه سال اخیر ما داشتیم و شما داشتید بخواهید نجات بدهید این ملت را، باید طوری بکنید که افرادی که آنجاهایی که حساس است، بسیار زیاد باید مطالعه کنید رویش و در سایر جاها هم همین طور، علی ایُّ حال، یک توجه خاصی در اینجا لازم است که باید بشود و افراد کارشناسی لازم دارید که همه چیزها را پیچ و مهره های همه امور را بتوانند یک عده کارشناس که درست مطالعه کنند و بفهمند، هم در فیلم ها و هم در گفتارها و هم در مصاحبه ها ، همۀ اینها باید اینطور باشد تا اینکه ان شاء الله موفق بشوید و مطمئن باشید که موفق هستید. (24)
جلوگیری از هنرهای بد آموز و مبتذل
رسانه های گروهی، بویژه صداوسیما، این مراکز آموزش و پرورش عمومی می توانند خدمتهای گرانمایه ای را به فرهنگ اسلام و ایران نمایند. بنگاه هایی که شب و روز، ملت در سراسر کشور با آنها تماس سمعی و بصری دارند، چه مطبوعات در مقالات و نوشتارهای خود و چه صداوسیما در برنامه ها و نمایشنامه ها و انعکاس هنرها و انتخاب فیلمها و هنرهای آموزنده باید همت گمارند و بیشتر کار کنند؛ و از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند تا در راه تربیت صحیح و تهذیب جامعه وضعیت تمام قشرها را در نظر گرفته و راه و روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمایشنامه ها به ملت بیاموزند، و از هنرهای بدآموز و مبتذل جلوگیری کنند. ملت عزیز در طول پنجاه سال اخیر گرفتار مجلات و روزنامه های تخریب کننده و فاسد کنندۀ نسل جوان و از آنها بدتر سینماها و رادیو-تلویزیون بود که با برنامه های خود، ملت را به حد وافر در آغوش غرب و غرب زده ها غلطانید و ضررهای رسانه های گروهی از خرابیهای توپ و تانکها و سلاحهای مخرب بالاتر و بدتر است. چه که ضررهای سلاحها گذراست، و ضررهای فرهنگی باقی و به نسلهای بعد انتقال پیدا می کند. (25)
صداوسیما باید از اشخاص غیر متعهد پاک سازی شود
دستگاه رادیو تلویزیون چنانکه من کراراً گفته ام، دستگاهی است که حساس ترین دستگاه های تبلیغاتی هر کشوری است که هم از طریق بصر و هم از طریق سمع از آن مردم استفاده می کنند. و آن طوری که به رادیو تلویزیون توجه می کنند مردم، به هیچ دستگاهی آن طور توجه نمی کنند. از دستگاه کوچکی که برای بچه ها گذارده می شود تا آن برنامه هایی که برای دیگران. اگر این دستگاه اصلاح بشود و برنامه های آن برنامه های اصلاحی باشد، امید است که یک مملکت اصلاح بشود و اگر این دستگاه دستگاهی باشد که نظیر همان زمان طاغوت باشد، مردم به همان حال باقی می مانند. از وظایف مهمی که این شورا دارد که در آنجا اعضای محترمشان مجمعند و آقای موسوی هم که ما از سوابق شان اطلاع داریم و می شناسیم ایشان را، هستند، وظیفۀ مهم این است که مراقبت بشود از این دستگاه به طوری که محتوایش یک محتوای جمهوری اسلامی باشد. ما بخواهیم یک جمهوری اسلامی در ایران محقق بشود، همین که ما بگوییم جمهوری اسلامی، رأی بدهیم به جمهوری اسلامی، کار تمام نیست. باید دستگاه های اطلاعاتیش، روزنامه هایش، رادیو، تلویزیون، ادارات، تمام مراکز دولتی و تمام مراکز ملی، بازار، در صحرا، در داخل، در کارخانه ها طوری بشود که هر کس وارد آنجا شد، خودش را احساس کند که وارد شده است در یک دستگاهی که از اسلام آنجا خبر هست، اثر هست از اسلام، باید قدم اسلام در همه این دستگاه ها باشد و آن چیزهایی که برخلاف موازین اسلامی است، بر خلاف جمهوری اسلامی است که بر خلاف مصالح ملت است، اگر باشد، اینها باید از بین برود. مثلاً در تلویزیون یک قضایا، قضایای فیلم هاست. این فیلم ها باید یک فیلم های آموزنده باشد. فیلم هایی که وقتی نگاه کنند جوانهای ما، منحرف بشوند، اینها را باید از آن احتراز کرد.اگر یک وقت اشخاصی در آنجا باشند که بخواهند یک همچو اعمالی را انجام بدهند، اگر نصیحت می شود بکنید، نصیحت کنید، اگرنه تصفیه باید بشود. یک مسئولیت بزرگی است مسئولیت شما و آن این است که یا این جمهوری اسلامی را به جلو می رانید به واسطه تبلیغاتتان به واسطه نمایشهایی که در آنجا داده می شود، فیلم هایی که در آنجا داده می شود و یا به عقب می رانید. این خیلی مسئولیت بزرگی است. ما تا بخواهیم این کارکنهای هر جا را، کارمندهای هر جا را، تا بخواهیم که به آنها بفهمانیم که ما نباید همه چیزمان تقلید از غرب باشد، این طولانی است. اینها گمان می کنند که وقتی که در رادیو تلویزیون مثلا آمریکا یک جوری بود، انگلستان یک طوری بود، ما هم باید از آنها تقلید بکنیم. هرچه آنها کردند، ما بکنیم. چنانکه این یک مسئله ای است که تقریباً ما مواجه با آن هستیم. در همه جا که گمان می کنند که باید فرم ممالک ما هم، فرم آنجا باشد. تا ما بخواهیم این فرم را تغییر بدهیم و بفهمانیم به همه قشرها که نباید اینطور باشد و ما خودمان باید در افکارمان، در آرائمان مستقل باشیم، این طولانی است. الان شما موظفید که همه این کسانی که در این کارها هستند، و رأس کار هستند در تلویزیون-البته بنگاه بزرگی است- مراقبت کنید که یک اشخاص متعهد باشند به اسلام و معتقد به جمهوری اسلامی باشند و بدانند که جمهوری اسلامی یعنی چه. محتوایش باید اسلامی باشد. باید آنها را در رأس کارها قرار بدهید در سرتاسر ایران.در همه جا و برنامه هایتان- آنهایی که گفتنی است- گویندگانی پیدا بکنید و خیلی ها حاضرند که بیایند آنجا صحبت بکنند. از اشخاص فاضل و دانشمند، از علما و اشخاص متنوّر الفکر، اشخاص هر طبقه ای بیایند صحبت بکنند و از آنها استفاده بکنید. و با هم این کار بشود. و آنی که راجع به دیدنیهاست و فیلم هاست توجه کنید که فیلم ها یک فیلم های انحرافی نباشد. فیلم هایی نباشد که مثلاً فرض کنید یک منظره هایی که سابقاً بوده و انحرافات برای جوانهای ما ایجاد می کرد... حتی آنی که برای بچه ها نمایش داده می شود، باید یک جوری باشد که این بچه از اول یک طوری بار بیاید که مستقل باشد در فکر، مستقیم باشد و متعهد بار بیاید. و همینطور فیلم های بالاتر باید خیلی توجه به آنها بشود که رسیدگی بکنید، نظارت بکنید. نگذارید دست اشخاصی که متعهد نیستند. اگر پیدا شدند اشخاص، باید به آنها حالی کنید، اگر نمی شوند، تصفیه کنید و این امر یک امر ضروری و لازم است.و از مسائلی که لازم است من تذکر بدهم این است که این انقلابی که در ایران حاصل شد، این انقلاب پیروزیش در اثر دو مطلب بود: یک مطلب مهمش که از همۀ مطالب بالاتر بود، این بود که ما اسلام را می خواهیم. از آن رژیم سابق که یک رژیم فاسد بود، مردم بدی دیدند و در طول عمرشان جوانهای ما در تمام عمرشان؛ از آن وقت که چشم باز کردند، بدی دیدند و این رژیم را فاسد می دانستند و از آن طرف مسلمان بودند. به اسلام عقیده داشتند از این جهت ما هر مطلبی را از ملتی بخواهیم اخذ بکنیم، باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه می خواهد. خودمان بخواهیم حکم بکنیم که این ملت ما فلان]موضوع[را می خواهد، این حرف غلطی است. حرف صحیح این است که ما مطالعه کنیم در حال ملت. گوش بدهیم به صدای ملت ببینیم چه می خواهد. ملتی که همه فریاد می زنند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم،« نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کرده اند برای این قیام کرده اند که دموکراسی باشد. در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش. اما ما می بینیم که همۀ مردم دارند می گویند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم. ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هرچه دلمان می خواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرف ها را دارند می زنند، یک چیزی دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است.در هر صورت یکی از وظایف رادیو تلویزیون این است که مسائل را آن طور که هست، پخش بکنند، اختیار را دست آنها نباید آقایان بدهند و باید درست توجه کنند و رادیو تلویزیون سرتاسر مملکت را همچو کنند که همه اش محتوا؛ محتوای اسلامی، موافق مصالح کشور، موافق مصالح اسلام. امروزی که ما با یک همچو قدرت بزرگی مواجه هستیم و آنها پی توطئه ها می گردند، از خارج، از داخل، حالا مبادا یک وقت ملت ما غفلت از این دشمن عظیم بکند. از این دشمن شیطان بکند و مشغول بشود به این کارهایی که در یک وقت فرصت هم می شود این کارها را بکنید. در یک همچو موقعیتی که ما هستیم هر ندایی که بر خلاف پیدا بشود، هر ندایی که موجب تضعیف بشود، این ندا از کفر است و این ندا از زندقه است و باید ملت ما توجه به آن داشته باشد. خداوند همۀ شما را موفق کند که حالا که این دستگاه در شورای شما هست، به خوبی انجام وظیفه بدهید و همۀ برنامه هایتان را رسیدگی کنید که از چیزهایی که بر خلاف اسلام است، برخلاف مصالح اسلام است اجتناب بشود(26)رادیو- تلویزیون باید از عناصر طرفدار شاه و یا منحرف پاکسازی شود. (27)اگر بنا باشد رادیو تلویزیون در خدمت دسته ای و یا گروهی که منحرف هستند و اعوجاج دارند قرار داده بشود، ممکن است که سرتاسر مملکت را به فساد بکشد. از این جهت شما موظفید؛ هم وظیفۀ قانونی دارید که دستگاه رادیو تلویزیون را از گروه هایی که منحرف هستند و یا ارتباط با رژیم سابق داشته اند و در خدمت آنها بوده اند تصفیه کنید و اشخاصی که فاسد هستند که موجب فساد می شوند را هم تصفیه کنید. و مهمتر از همه قضیۀ اخبار است که باید کاملاً دقت شود که اشخاص منحرف در آن راه نیابند. آخر جمهوری اسلامی فقط لفظش که نیست، باید واقعیت پیدا کند. الان ما به هر کجا که سر می زنیم می بینیم که فسادهایی در آن هست. باز اسلام به صورتی درست پیاده نشده است. ولی چون این مهمتر از همه است، پافشاری من نسبت به رادیو تلویزیون بیشتر از چیزهای دیگر است. برای اینکه این فسادش موجب فساد ملت و جامعه می شود. برای اینکه چیزی که در اینجا گفته می شود، سرتاسر مملکت آن چیز پخش می¬شود، و انحراف در سطح مملکت و همچنین در خارج پیدا می شود. از این جهت، این سازمان باید صددرصد به صورتی باشد که با نهضت و انقلاب اسلامی بسازد. نه اینکه ما بگوییم رادیو تلویزیون اسلامی هست، ولی ببینیم یک حرفهایی در آن می زنند که به اسلام و به انقلاب اسلامی لطمه وارد می آورد. باید کاملاً توجه داشت که به هیچ وجه ما نباید مقلد شرق و غرب باشیم. زیرا تقلید از شرق و غرب با رادیو تلویزیون اسلامی نمی سازد. باید کاملاً مراقبت کنید و خوف از گفته ها و نوشته های این روشنفکران غربزده ابداً نداشته باشید. این روشنفکران در فکر این هستند که مملکت را به خواست خودشان یک مملکت لوکس درست بکنند، و دیگر هرچه خرابی هم باشد مانعی ندارد، آنها دلشان می خواهد یک مملکت غربی درست بشود و حال اینکه مردم اینجا همه جدیت کردند برای اینکه اسلام در ایران پیاده شود. نه فقط یک صورت اسلام، و وقتی سر به هر اداره اش می زنیم اسلام در کار نباشد. باید شدیداً با روشنفکران غربزده مبارزه کرد، از این جهت شما مأموریت دارید با همکاری کارمندان مسلمان و متعهد و غیر منحرف این سازمان را تصفیه کنید، بدون اینکه خوفی از کسی و یا گروهی داشته باشید.باید توجه داشته باشید که در این سازمان، مسلمانان متعهد حتی یک نفرشان نباید بیرون بروند. مگر تخلفاتی کنند،که این مسئله دیگری است و فرقی با دیگران ندارند.اما یک وقتی گفته نشود اینها مثلا یک قدری ارتجاعی هستند. از این حرفهایی که شاه هم به مسلمانان مبارز و متعهد در آن دوره می زد. مسلمانان مبارز و متعهد باید آنجا باشند و دیگرانی هم که تصفیه می شوند باید جایشان را افراد مسلمان مبارز غیر منحرف گذاشت. ما بحمدالله گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم من غالباً فیلم هایی که خود ایرانیها درست می کنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلاً فیلم (گاو) آموزنده بود. اما حالا این فیلم ها از آمریکا و یا از اروپا بیاید با یک بی بند و باری، تا روشنفکران غربزده شاد شوند. فیلم هایی که از خارج به ایران می آید اکثراً استعماری است. لذا فیلم های خارجی استعماری را حذف کنید مگر صددرصد صحیح باشد. در هر صورت این به عهدۀ شما و مسئولین آنجاست. بار دیگر تذکر می دهم که آنجا را از وابستگان به رژیم سابق تصفیه کنید. البته مصاحبه اشکالی ندارد ولو یک کمونیست بیاید و حرفش را بزند و در همان جا از شخص دیگری جوابش را بگیرد، این مانعی ندارد. خلاصه رادیو تلویزیون نباید در دست یک عده مفسده جو باشد. با کمال تأسف هنوز ریشه های رژیم سابق هستند، حالا یک قدری جلوی منافعشان گرفته شده.اخلال می کنند و می خواهند همان عیاشیها را بکنند، رادیو تلویزیون را برای خودشان دکان کنند. من صریحاّ می گویم، ما نمی خواهیم نه غرب و نه شرق از ما تعریف کنند. نمی خواهیم روشنفکران غربزده و قلمداران خود فروخته از ما تعریف کنند. ما می خواهیم یک مسئله ای را که اسلام می فرماید عمل بکنیم و برای کشورمان خدمت بکنیم. نه یک دستگاهی درست بشود که همه اش خراب و فاسد باشد و بچه های ما را به فحشاء بکشند و افراد را بی تفاوت کنند، که اگر همه چیزشان را ببرند، اینها اصلاً ککشان نگزد و هیچ توجه به این مسائل نداشته باشند. ما می خواهیم ادارات را متحول کنیم. همین طور که الحمدلله الآن همۀ مردم متحول شده اند. باید توجه به این مسائل داشت. من دعا می کنم ان شاءالله موفق باشید.من بارها گفته ام رادیو تلویزیون باید کاملاً مستقل باشد، و باید استقلالش محفوظ باشد و هیچکس در آن دخالت نکند. شما فقط در هرچه بیشتر اسلامی شدن آن کوشش کنید، تا مطابق با خواست مردم باشد. مردم خونشان را داده اند. نمی شود که مسلمان ها خونشان را بدهند و بعد اشخاصی منحرف بیایند و نتیجه اش را ببرند و مسئله این است که هیچ عقل و شرعی این را نمی گوید. مردم مسلمان ریختند در خیابان ها،«الله اکبر»گفتند، جانشان را فدا کردند و گفتند ما جمهوری اسلامی می خواهیم. جمهوری اسلامی محتوایش این است که همه چیزش اسلامی باشد. یکی از مهمات، همین قضیه رادیو تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است. این دو دستگاه است که باید اسلامی بشود. استقلالش را حفظ کنید.کسی اگر آمد خواست یک چیزی را تحمیل کند، ابداً به آن اعتنا نکنید و با استقلال و با قدرت این دستگاه را راه بیاندازید. مؤید باشید.(28) و اما راجع به افراد، از قراری که من شنیدم، بعضی از افراد که متعهد بودند و مسلمان بودند و برای کشور خودشان دلسوز بودند، از آنجا کنار گذاشتند، و بعضی افرادی که باید تصفیه بشوند، اینها باز سرکار هستند. شما باید با سایر آقایانی که در آنجا هستند و متعهد، با هم این افراد که الان برای مملکت ما مضر هستند، این چپی ها و اینهایی که به یک طرف، این طرف رابطه دارند، ‌اینها را باید تصفیه کنید، و بدون اینکه بترسید تصفیه کنید اینها را، و به جای آنها جوانان متعهد و اسلامی بیاورید. و آنهایی را که بیرون کردند از اشخاصی که متعهد بودند. باز ببینید کسانی هستند که به درد می‌خورند، آنها را وارد کنید و کسانی که مضر هستند به اینجا، ولو فرض کنید متخصص هم باشند -متخصص مضر، ضررش بیشتر از غیر متخصص است- اینها کنار بروند و تصفیه بشود. ان‌شاءالله تعالی موفق و مؤید باشید(29)
مسؤولیت دادن به اشخاصی که قبلاً فاسد بوده اند، در امور تربیتی گرچه بگوید توبه کردم، ساده فکری است
الان می‌بینیم در سرتاسر کشور یک مسائل انحرافی هست. و این مسائل انحرافی نمی‌شود از آن اشخاصی که خودشان مستقیم اند باشد. معلوم می‌شود که یک اشخاصی منحرف در اینها وارد شدند؛ مثلاً در کمیته ها، در دادگاه‌ها و در بسیج، و در همه جا در رادیو و تلویزیون، در مطبوعات، در بین اینها الان بسیار اشخاص سالم هستند،اما چون ممکن است گاهی ساده فکری بکنند و یک کسی که درست نمی‌شناسند، سوابقش را درست اطلاع ندارند، به همان طوری که خودش را ظاهرسازی می‌کند، گول بخورند و وارد بکنند،یا در دادگاه وارد بکنند، یا در کمیته ها وارد بکنند، یا در مطبوعات که مهم است وارد بکنند. و یک وقت توجه بکنید که دارد منحرف می‌کند آن خطی را که خود ملت داشته است که وحدت در آن بوده است و اسلام هم بوده- این دو انگیزه در رأس همه امور بود- یک وقت می‌بینید که مطبوعات یک راهی می‌رود که طرف چپ دارد می‌رود، یا یک راهی طرف راست دارد می‌رود، از راه مستقیمی که ملت دنبالش هستند-که درآن راه اسلام است-منحرف می‌شوند. این از مهمّات]وظایف[کسانی است که می‌خواهند یک خدمتی بکنند، و مجله ای بیرون بدهند، یا روزنامه ای بنویسند. اول مسأله این است که افراد را انتخاب بکنند. افرادند که می‌توانند اگر یک اشخاص منحرف باشند، بدون اینکه شما توجه داشته باشید، یک وقت توجه کنید که انحراف پیدا شد. و اشخاص‌اند که می‌توانند که انسان را به دامن امریکا بکشند یا به دامن شوروی. و این ملتی که آن قدر مجاهده کرده، و آن قدر جوان داده، و آن قدر زحمت کشیده است برای اینکه خارج بشود از این سلطه‌ها، یک وقت می‌بیند راه مجله، راه مطبوعات، راه رادیو و تلویزیون، نطقها و همه چیزهایی که الآن هست، یک وقت می‌بینید که اشخاصی برخلاف آن چیزی که مسیر ملت است وارد شدند در این راهها و راه را منحرف کردند و شما بعد ملتفت بشوید. این از مسائل مهمی است که توجه به آنها لازم است و اغماض از آنها جایز نیست. و من امیدوارم که این مجله ای که شما دارید، و حالا آمدید اینجا با من صحبت می‌کنید توجه در آن در رأس همه توجهات باشد. و نوشته هایی که می‌خواهد طبع بشود. یک چند نفری که می‌دانید، یقین دارید که آنها آدمهایی هستند که مستقیم هستند و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگی به هیچ جا ندارند، آنها نوشته ها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه‌ یا در مجله نوشته بشود، این طور نباشد که یک وقت بنویسید و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته برخلاف بوده است؛ این یک چیزی است که لازم است.این مثل مطلبی است که کتاب وقتی نوشته می‌شود، قبل از اینکه انتشار پیدا بکند باید اشخاص کارشناس به شیطنتهایی که شیاطین می‌خواهند بکنند باید توجه بکنند که یک وقت در کتاب –فرض کنیدکه- اولش خیلی خوب، وسطهایش هم خوب، و یک وقت می‌بینید که یک جایی جوری از کار در می‌آید که مسأله این طور نبوده است که ما تصور می‌کردیم. باید کتابهایی که نوشته می‌شود، و همین طور چیزهایی که منتشر می‌شود، اینها باید درست بشود. و افراد مطلع، مدبر و کسانی که از مکتبها اطلاع دارند و مسیر آنها را می‌دانند، اینها توجه بکنند، و کتابها را مطالعه کنند قبل از انتشار، و خود مجله را قبل از انتشار، درست مطالعه بکنند که مبادا یک وقتی یک جایش خلاف درآید، آن وقت برای شما دست بگیرند که خیر، این مجله هم مثلاً انحرافی است. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است.بنابراین، این از مسائل مهمی است که در درجۀ اول اهمیت واقع شده است که اشخاصی که اداره می‌کنند یک جایی را، از اول ارزیابی بشود که این اشخاص چه کاره بوده‌اند. سابقه شان چیست. تحصیلاتشان در کجا بوده. چه جور رویه‌ای در تحصیلات داشتند. و بعد از انقلاب چه جور وضعیتی اینها داشتند. قبل از انقلاب چه وضعیتی داشتند اینها. افکارشان قبلاً چی بوده. اگر یک کسی افکارش قبلاً منحرف بوده، حالا بیاید به شما ادعا بکند که خیر، من برگشتم، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله نویس کنیم. آن دوتا باهم فرق دارند.خوب، بسیاری از اشخاصی که می‌آیند می‌گویند ما توبه کردیم، توبه قبول است، لکن نمی‌شود آنها را سر یک کاری گذاشت که آن کار اهمیت دارد. برای اینکه ما نمی‌دانیم که -به حسب واقع که نمی‌دانیم که- این آدم توبه کرده یا این آدم می‌خواهد با این کلمه «توبه» ما را بازی بدهد. ما باید از او قبول کنیم که در جامعه مسلمین مثل سایر مسلمانها با او عمل بکنیم، اما نباید رادیو و تلویزیون را به دست او بدهیم یا او را راه بدهیم در رادیو و تلویزیون، یا مجله ای که برای تربیت افراد است برای ترویج این مسیر اسلامی ملت است، ما به دست او بدهیم و یا نوشته‌هایش را به دست او بدهیم. این طور نباید که ما خوش باور باشیم. خیلی از اشخاص هستند که تمام حرفهایشان حرفهای اسلام است، تمام حرفهایشان حرفهای نهج البلاغه است، و تمام حرفهایشان حرفهای قرآن است، لکن مسیرشان این نیست. در بین اشخاص همچو اشخاصی هستند که این راه را پیش گرفتند، برای اینکه، خودشان را در جامعه جا بزنند. آن مقصدی که دارند آن را عمل بکنند در بین مردم. در عین حالی که ما باید قبول کنیم یک کسی که قبلاً هم فرض کنید که عاصی بوده، این آدم حالا مسلمان است، و به او ترتیب اثر اسلام را بدهیم، اما نمی‌توانیم جهاتی که داریم ]به او بسپاریم[ مثلاً فرض بفرمایید؛ یک دزدی بوده، حالا آمده توبه کرده، خوب، دزد توبه کرده، قبول است توبه اش. اما می توانید شما مالیات، آن چیزتان را، سرمایه هایتان را دست این بدهید و بسپرید به این؟ نه، عقلایی نیست. برای اینکه ممکن است این دزد برای اینکه سرمایه دستش بیاید، بیاید توبه کند! ما هم که علم غیب نداریم، ما موظفیم که در ظاهر قبول کنیم. دزد نه، الآن توبه کرده است. حتی اگر یک توبه ای کرد که همه ظواهرش هم درست بود، اقتدا هم به او بکنیم در نماز، اما نمی توانیم ما یک چیزی که امانت لازم است در آن، دیانت لازم است در آن، دست او بدهیم. بدتر از همه همین مجلات است، و همین مطبوعات است، و همین رادیو تلویزیون است و همین چیزهایی است که برای تربیت جامعه است. یک نفر آدم قبلاً فرض کنید انحراف داشته، کمونیست بوده، حالا آمده می گوید که من دیگر برگشتم و خیر، حرفهای آنها درست نبوده، من برگشتم. بسیار خوب، شما برگشتید حالا آمدید باشد، اما نمی توانیم ما این را در رادیو تلویزیون راهش بدهیم که تو برو و مردم را تربیت بکن! ممکن است این کمونیست باز هم باشد، لکن برای خاطر اینکه ما را بازی بدهد آمده این را گفته. ما مکلفیم به اینکه در ظاهر با او اعمال مسلمانی– فرض کنید– بکنیم. در صورتی که در عقیده کمونیست نشده باشد، آن مسئله دیگری است. اما نمی توانیم ما یک چیزی که می خواهیم تربیت کنیم بچه های خودمان را، یک معلمی که کمونیست بوده است الان آمده می گوید نخیر، من بسیار مسلمانم، و پیش ما نماز می خواند و روزه هم می گیرد، و بیشتر از شما و دیگران هم به آداب اسلامی تقید دارد. بسیار خوب، شما مسلمان، بیایید بین مردم باشید، کسی کاری به شما ندارد، اما نمی توانیم، این را معلم بچه هایمان قرار بدهیم. برای اینکه، معلم بچه ها را ما باید مطمئن باشیم که این منحرف نمی کند بچه های ما را. نمی توانیم ساده دلی به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقررات خودتان را دست این هم بدهید. دیگر این را اسلام نفرموده، اسلام فرموده قبول کنید که تو مسلمان و ترتیب آثار هم بدهید. اما مقررات یک مملکتی را ما بخواهیم دست یک کسی بدهیم که کمونیست بوده، حالا هم می گوید من آدم خوبی هستم و ترتیب آثارش را هم ما می دهیم، اما نمی توانیم مقررات مملکتمان را دستش بدهیم.نمی توانیم مجله نویسی اگر بخواهد بکند، او را آزاد بگذاریم که هرچه دلش می خواهد بنویسد. یک وقتی می بینید چه از کار در می آید. شما هم نمی توانید در مجله ای که دارید و افراد را می خواهید انتخاب کنید، یک اشخاصی که سابقه شان انحراف بوده است، آن منحرف را حالا بگویید که نه، دیگر حالا خوب شده و آدم مسلمانی است و اینها. و وارد کنید در روزنامه تان. خیلی خوب است برای خودش، ما هم نمی گوییم بد است. الان توبه کرده، خوب است، اما نمی توانیم دیگر همچو مطلبی را که در تربیت یک ملتی در سرنوشت یک ملتی دخالت دارد، این را بدست او بدهیم. این از مسائل مهمی است که در همه جا باید این انجام بگیرد. این معنا که خیر، ما باید همه اشخاصی که آمده اند می گویند که ما خوب هستیم اینها باید واردشان کنیم. منتها نه در همه جایی که سرنوشت ملت را هم به دستشان بدهیم؛ این حرف، ساده اندیشی است، و توجه به مسائل نداشتن است. در هر صورت من امیدوارم که کتابهای شما، مجلۀ شما، هم اینها خوب باشد. و این مسائل هم مورد توجه باشد در افرادی که سابقاً هستند پیش شما. در افرادی که بعدها می خواهند در این مجله و در فعالیت دخالت داشته باشند. مسأله عربی اگر هست، اشخاص عرب متعهد اولاً باشند، ثانیاً داده بشود باز نگاه بکند به اینکه چه بوده. این ممکن است یک نفر آدم هم، خیلی هم خوب آدمی باشد و متعهد باشد، لکن اشتباه داشته باشد. اشتباه برای خودش چیزی نیست. اما اشتباه برای یک ملت، یک وقتی صدمه می زند به یک ملتی، اگر یک اشتباهی مثلاً فرض کنید در یک ارتشی واقع بشود، یا در رئیس ارتشی واقع بشود، خودش معاقب نیست. برای اینکه خوب اشتباه کرده. انسان همیشه اشتباه می کند. اما یک ملت را ممکن است یک اشتباه به باد بدهد. در یک مجله، اشتباه ممکن است باشد، برای خود این آدم هم چیزی نباشد، برای اینکه اشتباه کرده، اما باید اشخاص دیگر هم ببینند این را تا این اشتباه را اگر شده است رفع بکنند، آن وقت منتشر بشود. کار، کار مهمی است در مطبوعات، در رادیو و تلویزیون، در اینهایی که عموم مردم تقریباً نگاه می کنند و یا می شنوند. اینها نمی شود گفت که خوب، ما حالا اشتباه کردیم و فردا هم اشتباه نمی کنیم. الان راجع به یک روزنامه ای برای من یک نوشته ای آمد که راجع به یک روزنامه ای اشتباهی کرده است من نمی گویم عمدی بوده، ممکن هم هست عمدی باشد، اما اشتباهی کرده است که برای مملکت مضر بوده این اشتباه. و الان اعتراض کردند کسانی که در رأس هستند که این اشتباه واقع شده. در هر صورت، مسائل باید خیلی مورد توجه باشد. و ما باید توجه به این هیاهوهایی که در اطراف الان دارد می شود و دارند تضعیف می کنند نهضت را نباید اعتنا کنیم . (30)

رادیو تلویزیون برای آموزش است
 

شما باید بدانید که این دستگاههایی که الان اسم بردید و بعض از شما یا ]همه[ شما مشغول او هستید، اینها دستگاههای آموزشی باید باشد.در زمان طاغوت همه این دستگاهها دستگاههایی بود که جوانهای ما خواب می کرد، ملت ما را به بیهوده روشی تبلیغ می کرد، همه را می خواست از سرنوشت خودشان غافل کند. در صورتی که سینما برای این مقاصد شومی که اینها در این مدت طولانی طرح ریزی کردند نبوده؛ اینها چیزهایی است که آموزشی است.رادیو و تلویزیون یک دستگاه آموزشی است، سینما یک دستگاه آموزشی است.باید دستگاهها را به طور مسالمت، به طور صحیح، به طور سلیم اداره کرد.(31)
صداوسیما قدم به قدم باید مطابق اسلام باشد
البته ما باید خیلی به فکر این باشیم که این دستگاهی که مهمترین دستگاه شاید باشد در تبلیغات ما، این دستگاه از حیث سیما و از حیث صدا هر دو اسلامی باشد؛ یعنی، کوشش بشود در اینکه هر قدمی که برمی دارید، یک قدمی باشد برای اسلام بردارید تا اینکه کارتان عبادت باشد. از اول که این جمهوری پیروز شد، من به اشخاصی که متکفل این امور بودند و در رأس این قضیه واقع شده بودند، هی این مطلب را سفارش می دادم، لکن بعضی از آنها که بعدها معلوم شد که مردم غیر صحیحی هستند،(32) هی عذر می آوردند که ما مشغولیم و داریم درست می کنیم و نمی شود و چه وکذا. لکن حالا بحمدالله، می بینیم که دارد می شود. و امیدواریم که به کوشش این آقای محترم، آقای رفسنجانی(33)، برادر آن آقای رفسنجانی، ان شاءالله، این مسائل درست بشود و این دو تا برادر ان شاءالله، خدمت خودشان را به اسلام و ایران بکنند؛ ایشان در تبلیغات و ایشان هم در همه چیزها. و البته فیلمها، باید کسانی که فیلمسازند، باید معلوم بشود که اینها چه کاره اند، چه جور بوده اند؛ وضع روحی شان، وضع زندگیشان، وضع معاشرت هایشان قبلاً چه جور بوده است؛ آیا تحول حاصل شده برایش؛ تحول روحی یا اینکه باز همان ته مانده های سفره شاه هست در قلبهاشان. آن کسی که می خواهد فیلم درست کند، گاهی وقتها فیلم را، خب، بسیاریها متوجه نمی شوند چی است، لکن محتوایش روی هم رفته انسان یک وقت می بیند که یا طرف چپ است یا طرف راست است یا رو به فساد است. این باید خیلی دقت بشود؛ یعنی، ما همه موظفیم به اینکه کاری انجام بدهیم که موافق با مقصد جمهوری اسلامی، که همان مقصد اسلامی است، باشد. و هیچ خوفی از این نداشته باشیم که ما اگر-فرض کنید- فلان فیلم را درست کنیم، به ما می گویند که اینها چه هستند. (34)

بخش سوم:
 

انحرافات صداوسیما از دیدگاه امام خمینی
 

فحشاء: عامل گرفته شدن نیروی انسانی
 

ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. (35)حکومت اسلامی قمارخانه ها را می بندد درشان را.مراکز فساد و کاباره هایی که این فسادها در آن می شود؛ اینها را درش را می بندد. این فرم سینماها را تغییر می دهد؛ یعنی این سینماهایی که الان جوانهای ما را دارند به فساد می کشند و به فحشا می کشند، اینها می گویند این فرم نباید باشد. می خواهد سینما باشد، سینمای آموزنده باشد، سینمای اخلاقی باشد. با فساد اسلام مخالف است؛ با فساد کشیدن جوانها، مسلمین را به فساد کشیدن مخالف است.(36)سینما یک جایی است که برای آموزش است، برای پرورش است یا رادیو تلویزیون؛ همه اینها تا وقتی که رسید اینجا، به دست اینهایی که مأمور بودند از طرف غیر که وطن را به این حال در آورند و «مأموریت برای وطن»داشتند، اینها را منقلب کردند به یک چیزی که برخلاف بود. حالا از این به بعد باید همه اینها یک دستگاه پرورش باشد، یک دستگاه آموزش باشد. رادیو همین طور، تلویزیون همین طور، تئاتر همین طور، همه اینها. اسلام با خود اینها مخالف نیست؛ اسلام می خواهد اینها را مهذب کند یعنی در خدمت اسلام، در خدمت تربیت جوانها قرار بدهد.(37)

عدم تبیین اسلام واقعی
 

دست استعمار در ممالک اسلامی یکی از فعالیتها را که می کند این است که اسلام را به یک حقیقت عقب افتادۀ کهنه شده معرفی می کند. سران قوم می گویند کهنه پرستی است؛ ارتجاع است. اسلام را معرفی اینطور می کنند. آقا! یک دستگاه فرستنده به ما بدهید تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلغینمان بروند اسلام را معرفی کنند به دنیا. صدای ما که به دنیا نمی رسد؛ صدای ما که از این مسجد بیرون نمی رود؛ این حرفهایی که همه اش منطقی است، قاچاق است! از اینجا که این آقایان بیرون بروند معلوم نیست کدامشان را خواهند گرفت، کدامشان را خواهند سلامت گذاشت؟ این ضبط صوت ها معلوم نیست کجا ضبط بشود. اینکه دیگر دعوای با شخص نیست، با همه است. این دعوا نیست؛ این نصیحت است؛ این خیرخواهی است؛ خدا می داند خیر شما را می خواهیم. خب به ما هم یک دستگاه فرستنده بدهید؛ اجازه بدهید مسلمین خودشان یک دستگاه فرستنده درست کنند، من ضامن می شوم که بر خلاف صلاح شما ـ خیلی ـ نباشد. بر خلاف صلاح ارباب بزرگها هست و نمی گذارند؛ نخواهند گذاشت. اینجا باید "بدتر از یهودی"(38) تلویزیون داشته باشد و هر طور دلش می خواهد تبلیغات بکند، لکن تبلیغات ما آزاد نیست؛ "نمی شود؛ این مرتجعین نباید حرف بزنند!" آقا! این کجایش ارتجاع است؟(39)*

وجود موسیقی
 

اروپاییها و امریکاییها از انسان می ترسند که در یک مملکتی آدم باشد، وقتی آدم در یک مملکتی باشد اینها جلویش را می گیرند، کوشش کردند به اینکه نیروهای انسانی ما را نگذارند رشد کنند، با هرطوری که توانستند تبلیغات کردند؛ از خارج و داخل. روزنامه های ما را منحرف کردند، مراکزی که باید مرکز تربیتی باشد متبدّلش کردند به یک مرکز خلاف تربیت؛ مثل سینماها، سینماهای آن زمان-الان که من اطلاع ندارم- متبدّل شده بود به یک چیزی که وقتی ده روز، بیست روز، یک ماه، جوان می رفت در آنجا، یک جوان فاسد از کار در می آمد. مراکز فحشاء را دیدید شنیدید لابد، سرتاسر مملکت خصوصاً تهران مراکز فحشاء درست کردند. مراکز شرابفروشی بیشتر از کتابفروشی در تهران می گفتند هست و همه جا متعمّد بودند به اینکه نگذارند این مملکتهای شرقی، خصوصاً اینجاهایی که منابع نفتی دارد، نگذارند اینها یک رشد انسانی بکنند. [برای] این رسانه هایی که می توانستند این کارها را انجام بدهند، مأمورینی خودشان گذاشتند. روسرشان مأمورینی گذاشتند که اینها را به عکس آنی که باید باشند درست کردند. همة مصیبتهای ما و شما همین است که نداشتیم انسانی که بتواند کار را بکند. اگر بودند در اختناق بودند؛ در حبس بودند؛ در تبعید بودند. و آنهایی که موافق خودشان بودند سر کار بودند و سر ادارات.خصوصاً رسانه هایی که مؤثر باید باشند. امروز که مملکت دست خود شما و مقدراتش دست شماها هست، هر کس در هر محلی که هست باید یک سازندگی، یک تحول، ایجاد کند. تحول به این معنا که رادیو تلویزیون در زمان طاغوت کارهای طاغوتی می کرد. نصف کارش به این می گذشت که جوان های ما را تضعیف کنند به واسطۀ موسیقی. موسیقی تضعیف می کند روح انسان را. موسیقی اسباب این می شود که انسان از استقلال فکری می افتد. نصف کار رادیو تلویزیون، قضیۀ موسیقی بود؛ یا نمایش دادن یک صحنه هایی که جوانهای ما را به فساد می کشید. وقتی جوان آمد رفت بیرون، سینما می رود، می بیند که آن بساط است، از راه سمع و بصر در اینجا آن بساط است، وقتی منزل می آید تلویزیون را باز می کند، می بیند این طور. وقتی مجلّه را باز می کند، می بیند این طور. وقتی روزنامه را می خواند، می بیند این طور است. وقتی تبلیغات آنها را می بیند، می بیند این طور است. می خواهد چه بشود یک مملکتی؟ اگر این طور شد، جوانهای ما چه بشوند؟ اینها همین می شوند که دیدید که به کلی مملکت ما از بین رفت. (40)

موسیقی، عامل غفلت
 

بسم الله الرحمن الرحیم، دستگاه رژیم سلطنتی روی هم رفته به ملّت خیانت می کند و برای منافع خودشان، ملّت را به کار می کشد و از ملت جدا هستند، برنامه های آنها این است که با کوشش، ملّت را به تباهی بکشند و نسل جوان را فاسد کنند. اگر نسل جوان فاسد نباشند، آنها خوف دارند که یک وقت نسل جوان عصیان کنند. از این جهت، به وسایل مختلف کوشش می کنند که نسل جوان را به تباهی بکشند، تا از مسائل زندگی کنار باشند، وسایل متعدّد از قبیل مطبوعات و رادیو و تلویزیون و سینما و تئاتر، تمام اینها در خدمت رژیم های طاغوتی است که ملّت را عقب برانند و از توّجه به مقدرات خودشان غافل کنند و احیاناً به طرف خود بکشانند تا مردم به کارهای دیگری، غیر از کارهایی که سرنوشت آنها مربوط به آنهاست، مشغول شوند و آنها هم منافع خودشان را ببرند و مطمئن باشند که مخالفشان نیست و لهذا جمعی وسائل فساد جوان ها را فراهم می کردند، از قبیل مراکز فحشاء که اطلاع دارید خصوصاً در تهران که چقدر فحشاء در طرق مختلف در تهران وجود داشت که حتی بعضی از آنها گفتنی نیست، همین طور اطراف دریا وقتی مردم دریا می روند، یکی از اموری که دشمنان به آن دامن می زنند، همین مختلط بودن جوانها، زن و مرد است.و این نه از باب این بود که اینها می خواستند به جوانهای ما خوش بگذرد، بلکه از این باب بود که جوانهای ما را به تباهی بکشند. جوانهای ما اگر چند روز وارد سینما می شدند، عادت می کردند و به انحراف کشیده می شدند.رادیو هم انحرافی بود. مطبوعات از قبیل روزنامه ها و مجلات، همه جوانهای ما را منحرف میکردند و از جمله چیزهایی که باز مغز جوانهای ما را تخدیر می کند، موسیقی است.موسیقی سبب می شود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد، تبدیل به یک مغز غیر فعّال و غیر جّدی بشود و انسان را از جدّیت بیرون می کند. اینها همه برای این بود که ملت ما را از مقدّرات خودشان غافل کنند و آنها را از مسائل روز منحرف کنند که مبادا مزاحمشان بشوند. این یک برنامه مفصّلی بوده است، نه این که این مسائل اتفّاقی واقع شده، نخیر اینها طرح هائی است که اینها طرّاحی کردند تا جوانها را به تباهی بکشند و علاوه بر این، به مردم فشار بیاورند تا مردم نتوانند آزاد فکر کنند.مقالاتی که مربوط به سرنوشت ملّت بود، امکان نداشت در روزنامه نوشته شود و در رادیوها خوانده شود. مقالاتی که مخالف مسیر ملّت و مخالف مصالح ملّت بود، به طور آزاد رایج بود، مجلاتی که باید نسل جوان را تربیت کنند، تبدیل شده بود به آن ترتیبی که ملاحظه کردید که مجلاّت ما چه وضع افتضاح آمیزی داشت.اینها همه برای این بود که جوانهای ما را از مسیر انسانی منحرف کنند، وقتی جوانها که اساس یک مملکت و پایة مملکت هستند، به طرف فحشاء و مواّد مخّدر بروند، نه برای آنها وقتی می ماند که فکر کنند و نه دیگر می توانند کار بکنند.موسیقی از اموری است که البته هر کس به موجب طبع، خوشش می آید، لکن انسان را از جدّیت بیرون می برد و به یک موجود هزل و بیهوده می کشاند. جوانی که اکثر اوقاتش را پای موسیقی صرف بکند، از مسائل زندگی و از مسائل جدّی بکلّی غافل می شود و عادت می کند، همان طور که به مواد مخدر عادت می کند، و کسی که به مواّد مخدّر عادت می کند، دیگر نمی تواند یک انسان جدّی باشد که بتواند در مسائل سیاسی فکر کند. موسیقی فکر انسان را طوری می کند که دیگر نتواند در غیر محیط موسیقی و شهوات و اموری که مربوط به موسیقی است، فکر بکند. در این جهت پافشاری داشتند که رادیو و تلویزیون آن طور که می خواهند، و همچنین مطبوعات و مجلاّت و روزنامه ها، آن طور باشد و همه روی هم، دست به دست هم دهند و این ملّت را به این امور سرگرم کنند و همة مخازن ما را ببرند، که الان می بینیم رفتند و برای مملکت ما یک چیز سالم نماند، هر جایش دست بگذاری، ناسالم است.هیاهو کردند که ما می خواهیم شما را به دروازة تمّدن بزرگ برسانیم و واقع مطلب، دورکردن ملّت بود از اصل تمدّن، تا چه رسد به تمدّن بزرگ، تا انسان استقلال فکری نداشته باشد. اینها می خواستند فرد مفید پیدا نشود. اصلاً اینها از انسان می ترسیدند. اینها دیدندکه یک"مدرّس"در زمان رضاخان مخالفت کرد، که آخر هم شهیدش کردند. اینها نمی خواهند یک انسان پیدا شود.در قضییة دریا این بود که این جوانهای نورس، و این دخترهای نورس در دریا بریزند به جان هم و هر کاری می خواهند بکنند و نسل جوان ضایع بشود. جوانی که چند ماه در اطراف دریا رفت و با دیگران مخلوط شد، این دیگر نمی تواند فکر بکند که وقتی می خواهند نفت ما را ببرند چه باید کرد.اصلاً این معنا در ذهن جوانی که آنطور است نمی آید.آن فقط توّجه به این دارد که یک شعر عاشقانه بخواند و یک عاشق و معشوقی باشد، اصلاً فکر او از سراغ این مسائل می رود و از مسیر اصلی اش منحرف می شود. اینها روی نقشه کار می کنند، از روی اتفّاق نبود که دریا این طور باشد، آنها حتّی مردم را به مسائل انحراف تشویق می کردند، تا جوانها را به هر ترتیبی که شده از مسیر زندگی خارج کنند تا اینکه ملّت یک ملّت فقیر باشد و جوانهای ما به این مسائل توّجه نداشته باشند.یک جوان تازه رسیده اگر الان، مسائل شهوی برای او آنطور رایج بشود و از مسائل جدّی غافل بماند و نتواند از نیروی جوانی اش استفاده کند، نمی تواند برای جامعة خود مفید باشد. شما باید حالا این مسائل را جدی بگیرید و از شوخی و مسائل غیر جدّی برگردید. (41)

ترویج فرهنگ غرب
 

رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در این صد سال اخیر بویژه نیمۀ دوم آن، چه نقشه های بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضد روحانیت خدمتگذار، و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق، کشیده شد و از آنها برای درست کردن بازار کالاها خصوصاً تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند، به طوری که افتخار بزرگِ فرنگی مآب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بویژه در خانمهای مرفه یا نیمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار به صورتی بود که فهم آن برای بیشتر مردم غیر ممکن، و برای همردیفان نیز مشکل می نمود! فیلمهای تلویزیون از فرآورده های غرب یا شرق بود که طبقۀ جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش منحرف و به سوی بیخبری از خویش و شخصیت خود و یا بدبینی و بدگمانی به همه چیز خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر پر ارزشی که بسیاری از آنها با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانه ها و موزه های غرب و شرق منتقل گردیده است. مجله ها با عکسهای افتضاح بار و اسف انگیز، و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگی خویش و ضد اسلامی با افتخار، مردم بویژه طبقۀ جوان مؤثر را به سوی غرب یا شرق هدایت می کردند. اضافه کنید بر آن تبلیغ دامنه دار در ترویج مراکز فساد و عشرتکده ها و مراکز قمار و لاتار و مغازه های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب آرایش و بازیها و مشروبات الکلی بویژه آنچه از غرب وارد می شد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن دیگر، عروسکها و اسباب بازیها و کالاهای تجملی وارد می شد؛ و صدها چیزهایی که امثال من از آنها بی اطلاع هستیم. و اگر خدای نخواسته عمر رژیم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوی ادامه پیدا می کرد، چیزی نمی گذشت که جوانان برومند ما ـ این فرزندان اسلام و میهن که چشم امید ملت به آنها است ـ با انواع دسیسه ها و نقشه های شیطانی به دست رژیم فاسد و رسانه های گروهی و روشنفکران غرب و شرقگرا از دست ملت و دامن اسلام رخت بر می بستند: یا جوانی خود را در مراکز فساد تباه می کردند؛ و یا به خدمت قدرتهای جهانخوار درآمده و کشور را به تباهی می کشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدین و غارتگران نجات داد. (42)

سرگرم کردن جوانان به مفاسد
 

ما از آن وضع سابق که اخیراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندین سالش را که در زمان این حکومت جائر بود در نظر دارید که همه، وابستگی به غرب بود و به امریکا بود. مقصد آنهایی که اینها را پیش آورده بودند، در همه جاها که شما قدم می گذاشتید در آن، یک چیز نمایان که اشخاص عمیق، آن یک چیز را می فهمیدند و آن اینکه نگذارند جوانهای ما رشد کنند. جوانهای ما را بار بیاورند به طوری که در قید این نباشد که در مملکتش چه در آن می گذرد. اگر یک کسی عادت کرد که این مجلات را که دیدید، دیده بودید، با آن عکسها و با آن مسائل، آن سینماها را که دیدند با آن بساط و امثال ذلک و آن تلویزیون آن وقت، و آن رادیوی آن وقت، و آن مدارس آن وقت، و آن کناردریا رفتنهای آن وقت، و آن مراکز فحشای آن وقت، همۀ اینها در یک مطلب شریک بودند و [آن اینکه] جوانهای ما را بی تفاوت کنند راجع به مسائل خودشان، یک جوانی که عادت کرد که هر روز برود یا هر شب برود در سینما و آن طور مسائل را ببیند، این دیگر فکرش نمی رود دنبال اینکه نفت ما را که می خورند، کجا می رود این نفت. این ثروت ما کجا می رود. اصلاً تو فکرش نمی آید این. این همان مثل آدم هرویینی می ماند، یک آدم هرویینی اصلش فکرش دنبال این نیست که چه می گذرد. او همه اش دنبال این است که چه وقت، وقت هرویین بشود، یا وقت استعمال تریاک بشود. آن کسی که عادت کرد که برود در این مراکز فحشاء، تمام همّ و غمش همان مراکز فحشاءست. حالا چه می گذرد در این مملکت، چه به سرش دارد می آید، پیشش مطرح نیست، دنبال این مطلب نیست.او تمام همّش به این است که چه وقت تابستان بشود و چه وقت، وقت این بشود که بروند دریا، تمام همّش به این است که چه وقت شب بشود و برود سینما؛ چه وقت این مثلاً قضایای رادیو تلویزیون پیش بیاید و بنشینند تماشا؛ نمی تواند، همان طوری که آدم تریاکی نمی تواند از پای منقل پا شود برود سراغ فرض کنید جهاد سازندگی، از پای منقل نمی تواند فکر این معنا را بکند که به مملکت ما چه می گذرد؛ فرهنگ ما چه شده است؛ اقتصاد ما چه شده است. نمی تواند فکر کند، اینها هم می خواهند همین جور باشند. آنهایی که می خواهند ما را غارت کنند، می خواهند بی مزاحمت غارت کنند. چرا مزاحم برای خودمان درست کنیم؟ راه عیش و عشرت را بر این جوانهای تازه رس باز می کنیم، هر چه می خواهند از این عیش و عشرتها بکنند، ما هم آن مخازنشان را می بریم.(43)

رادیو تلویزیون عامل تباهی جوانها در سابق
 

بسم الله الرحمن الرحیم. من از شما خواهران و برادران که در صداوسیمای جمهوری اسلامی کار می کنید و زحمت می کشید، تشکر می کنم و برای شما دعا می کنم. شما می دانید که از اولی که این صداوسیما در ایران وجود پیدا کرد، آنچه که شاید گفت از همه چیزها بیشتر صدمه وارد کرد به هم حیثیت این ملت و هم در وابسته کردن این ملت به قدرتهای بزرگ، این دستگاه ها بود. این دستگاه ها در زمان این پسرِ بدتر از پدر، مخصوصاً، خیانتهایی کرد به ایران از حیث تبلیغ جهات فساد. شما می دانید که اگر مطلبی در رادیو تلویزیون گفته بشود و پخش بشود، چه نقشی دارد در سرتاسر کشور، بلکه در سرتاسر جاهایی که این صدا به آنجا می رسد یا این سیما. در عهد آنها قبل از انقلاب، اینها و همۀ مطبوعات و همۀ گویندگان الاّ نادر، در خدمت قدرتهای خارجی بودند و هر عملی را که انجام می دادند، آن بود که آنها می خواستند و هر فسادی که آنها می خواستند در ایران راه بیندازند، یکی از عواملش تبلیغاتی بود که در صداوسیما می شد. ترویج فساد از همه طرف در مطبوعات و در رادیو تلویزیون، نشان دادن فیلمهای مفتضح برای تباهی طبقۀ جوان، مصرفی بار آوردن ملت در تبلیغ کالاهای مصرفی خارجی، همۀ اینها و بسیاری از چیزهای دیگر که در خدمت غرب و شرق بود، از راه تلویزیون و رادیو، یکی از راههای بزرگشان برای تبلیغ این امور این بود و اگر- خدای نخواسته- این تا چندین سال دیگر دوام پیدا می کرد، ما باید فاتحۀ ایران را بخوانیم و الان شما توجه کنید که دستگاهی که سالهای طولانی در خدمت غرب و شرق بوده و مسائل آنها را پخش می کرده و عواملی بودند برای تباه کردن جوانهای ما و شما تازه وارد شدید و می خواهید که این را متحول کنید، کار ارزنده و مشکلی است. (44)

سرگرم کردن جوانان به مسائل شهوی
 

برنامه آنها -خارجیها که می خواهند استفاده از ما ببرند- این است که نگذارند انسان پیدا بشود و بهتر از همه چیز این است که نیروی جوانی را منحرف کنند، از آن راهی که باید برود، بکشندش به طرف فحشا؛ بکشندش طرف سینمایی که آن برنامه های فحشایی را داشت. این از صبح که بیدار بشود تا پیچ رادیو را باز بکند موسیقی؛ تا تلویزیون را نگاه بکند آن مناظر بد و باز گوش و چشمش را مشغول کند. تا از منزل بیرون بیاید، راهش راه این باشد که یا اطراف دریا برود و آن بساط، یا دنبال مراکزی که مهیا شده و آسانش کرده اند و ارزانش کرده اند برود؛ و عادتش بدهند به این مسائلی که شهوی است، به این مسائلی که مغز انسان را فاسد می کند، و همه مطلب این است که نگذارند تفکر کند در اموری که احتیاج به آن دارد، اگر جوانهای ما اینطور عادت کردند که دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چیزهایی که در سینما به آنها نشان داده اند و آن چیزهایی که از رادیو شنیده اند و آن چیزهایی که در خارج برایشان مهیا کرده اند، اینها تمام افکارشان متوجه به همان مسائل می شود، مسائل شهوی. شب که منزلش می رود با فکر همان مسائل در رختخوابش می رود، شب هم خواب اگر ببیند همان مسائل را خواب می بیند. وقتی هم بیدار می شود، اول چیزی که در ذهنش وارد می شود همان مسائل است.وقتی هم می رود سراغ یک کاری و اشتغالی، حواسش آنجاست تا کی وقتش بشود که برود سراغ آن مسائل، یک همچو موجودی نمی تواند در مسائل جدی فکر کند.(45)

نمایش تصاویر زنان برهنه
 

خیلیها خودشان نمی دانستند، نمی دانست که این عکسی که از این زن لخت می اندازد چند تا جوان را آشفته می کند؛ از بین می برد. در هر هفته ای که مثلاً یک مجله ای در می آید که در آن ده تا عکس کذاست، این چند نفر از جوانهای ما را از دست ما می گیرد. یا خودشان هم متوجه نبودند؛ یا خودشان هم از آنها بودند.(46)سینمای ایران جای رفتن نیست، این یک - چیزی است که - مصیبتی است که بر ایران وارد است که جوانهای ما را این سینما ها ضایع می کنند، خراب می کنند. (47)

معرفی نشدن اسلام واقعی
 

اسلامی که به شما معرفی از رادیو بشود که اسلام نیست؛ اسلامی که از روزنامه ها شما خواندید که اسلام نیست. آن اسلامی که به شما معرفی شده است یک چیزی است عقب افتاده؛ یک مطلبی است که هیچ مسلمانی زیر بار آن نمی رود؛ آن را من هم قبول ندارم، آن را سایر روحانیون هم قبول ندارند. اینکه اسلام نیست؛به ما هم که مجال نمی دهند که اسلام را معرفی کنیم. آقا در این مملکت تلویزیون آزاد و دست یک اسرائیلی [است]. او هر چه می خواهد بگوید؛رادیو هم تبلیغاتش، برنامه اش را خودشان درست می کنند و چه می کنند؛ در این مملکت، در ممالک اسلامی. (48)
وجود دستهای فاسد و انحرافی
دستهایی در تلویزیون هست که انحراف پیدا می شود در آن، مثل اینکه مدیران تلویزیون درست نمی توانند درست برسند به مسائل. دستهائی فاسدی هست که بسیاری از کارها و بسیاری از چیزهایی که در تلویزیون هست، چیزهایی انحرافی است. بسیاری از شعارهایی که در تلویزیون هست، اشعاری که در آنجا می خوانند، چیزهایی که درآنجا می گویند، از همین گروههای انحرافی است. اینها باید اصلاح بشود. تا کی باید که باز تلویزیون ما تابع مسائلی باشد که همه اش انحرافی است؟ یک مسئله انحرافی را چند دفعه در تلویزیون می گویند، اظهار می کنند. آن مصاحبه گر می رود مصاحبه می کند، توی دهان مردم می گذارد چیزهایی را که برای ناراحتی مردم[است]. چند دفعه تکرار می کند یک مطلب را که از آنها یک اقراری بگیرد. هر چه آن هم می گوید حالمان خوب است، این باز اصرار می کند به اینکه مردم را به وحشت بیندازد که کار هیچ خوب نیست! همه جهات فاسد است! اینها را باید بریزند بیرون از تلویزیون. اگر نمی توانند، من بفرستم بکنم این کار را. چرا بکنم؟ مسامحه این همه دارد می شود و در همه جا، در همه جا، دارد مسامحه می شود. و ما نمی دانیم باید چه بکنیم با این وضعی که هست، همه شان اهل مسامحه هستند. همه شان اهل این هستند که می خواهند برای خودشان یک مسئله درست بکنند که مبادا یک قلمی برخلافشان گفته بشود. باید یک جوری عمل بکنند که موافق رضای خدا باشد؛ موافق مسیر ملت باشد. باید این امور اصلاح بشود. اگر این امور اصلاح نشود، ما عقب می مانیم.(49)

فصل دوم:
 

تبلیغات از دیدگاه امام خمینی(ره)
معنای تبلیغات
تبلیغات، که همان شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است.ان شاءالله در محدوده توانتان نقاط کور و مجهول را برای مردم شریف ایران و جهان اسلام باز و روشن نمایید؛ و چهار چوب اسلام ناب محمدی، که ترسیم قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابی علیه سرمایه داری غرب و کمونیسم متجاوز شرق است، و نیز راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم و بخصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید.
این مسئله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر انداختن ارزشهای اسلامی با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد می نماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمامی دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد.(50)
تبلیغات مسألۀ پر اهمیت
تبلیغات مسئله ای است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت می کند. آن قدری که دشمنان ما از حربه تبلیغات استفاده می کنند از طریق دیگری نمی کنند. و ما هم باید به مسئله تبلیغات بسیار اهمیت دهیم و از همه چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم. باید تبلیغات فرهنگی ما خصوصاٌ در رادیو و تلویزیون بیشتر باشد؛ چرا که الان وضع طوری شده است که آن روستایی که در صحرا مشغول امر کشاورزی می باشد هم، به رادیو گوش می دهد و در بعضی نقاط تلویزیون هم هست آن قدری که رادیو و تلویزیون می تواند به مردم خدمت کند، روزنامه ها و دستگاههای دیگر نمی توانند خدمت کنند.شما می دانید که تبلیغات خارجی علیه ما زیاد است؛ شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنیهای صداهای خارجی پاسخ دهید.(51)اینها تبلیغات دست خودشان است. از آن طرف اینطور تبلیغات می کنند، از آن طرف این طور کشتار می کنند. تمام این مفاسد برای اسلحه دار بودن غیر صُلَحاست. صُلَحا باید اسلحه داشته باشند.(52)
نقش عنصر «تدریج» در تأثیر تبلیغ
چنانکه از تعریف تبلیغ- که به بیان حضرت امام «شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن، و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن» است- بر می آید، عنصر «تدریج» در نهاد امر تبلیغ، مأخوذ است؛ از این رو تأثیر تبلیغ شامل دو مرحله: تخلیه از رذایل و تحلیه به فضایل یا پیراستگی از بدیها و آراستگی به خوبیها خواهد بود.چون مرحله دوم بدون تحقق مرحله نخست ممکن نیست و هر کدام از مراحل نیز بتدریج و در بستر زمان حاصل خواهد شد، تبلیغ صحیح نیز می بایست دارای نظام خاص و سازمان مخصوص باشد، تا تأثیر آن به مرور زمان به منصۀ ظهور برسد؛ و به طور قطع انتظار تأثیر دفعی و خلق الساعه از تبلیغ، نارواست و تعجیل و شتابزدگی در این امر، ناصواب خواهد بود و حتی ممکن است موجب بروز نتایج نامطلوب- که با هدف تبلیغ ناسازگار است- نیز گردد. اشاره به این معنا در بسیاری از بیانات امام راحل تصریحاً یا تلویحاً به چشم می خورد و گاه نیز از فحوای کلام معظم له استشمام می شود.چون جانبازی والای ملت ایران مخصوصاً طبقا محروم و اقشار مستضعف بود که با اتکال به اسلام عزیز و قوت ایمان به خدای قدیر، همگان را از اسارت و نکبت پنجاه ساله پهلوی رهایی بخشید و ارمغان پیروزی را به همراه آورد، لذا در دیدگاه بلند امام بزرگوار، به میزانی که پا برهنگان و زاغه نشینان بر دستگاههای حکومتی از جمله صداوسیما حق دارند، دیگر طبقات از جمله قشر بالای جامعه و مسئولان کشور حق ندارند. بر این اساس، معظم له با کمال فروتنی و در نهایت خاکساری، از ذکر مداوم نام خویش در صدا و سیما انتقاد و ابراز عدم رضایت نموده و اصل«مردم محوری»در صداوسیما؛ مانند دیگر رسانه های جمعی و گروهی را مورد تأکید قرار می دهند و می فرمایند:«ما باید به مردم ارزش بدهیم، استقلال دهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم.»(53) ایشان همچنین معتقدند که در جمهوری اسلامی باید اخبار کشور برای مردم که محرم راز انقلابند، «صادقانه» بازگو شود و واقعیات همان طور که هست به مردم منعکس گردد و با رعایت «صدق خبری» و نقل اخباری که از منابع موثق به دست آمده و صحت آن قطعی است، از تشویق اذهان و اضطراب قلوب جلوگیری شود و در مصاحبه با مردم، از«اقرارگیری» که زمینه ناراحتی آنان را فراهم می کند بشدت اجتناب گردد و نظر حقیقی مردم شریف در این رسانه ملی انعکاس یابد. (54)
معنویات، اساس تبلیغات
امیدوارم که شما بتوانید اسلام را برای مردم جهان عرضه کنید. ان شاء الله خداوند به شما اجر دهد. البته تبلیغات باید بر اساس معنویات باشد، معنویات اساس اسلام است. سعی کنید معنویات را زیاد کنید و از تشریفات تا آنجا که مقدور است بکاهید. همه اش در فکر درست کردن سالن و ساختمان نباشید بلکه در فکر معنویات اسلام باشید. (55)
ضرورت تشکیل مجامع تبلیغاتی
من به شما آقایان توصیه می کنم، برسانید به این مملکت، برسانید به همه اطراف این مملکت،که آقا در مقابل یک همچو کاری که جوانهای شما را دارند فوج فوج از دستتان می گیرند، مجامع دینی درست کنید. در جمعه ها که آنها می خواهند شما را به مراکز فساد بکشند، مجامع تبلیغاتی درست کنید؛ مردم را دعوت به دین بکنید؛ مصالح روز را به مردم بگویید؛ مفاسد روز را به مردم بگویید. موظفیم ما به این معنا؛ باید این کار بشود. اگر این کار نشود، از دست می برند جوانهای شما را. برای جوانها یک مراکزی درست کنید که در آنجا تبلیغ بشوند آنها؛ گفته بشود مطالب؛ مفاسدی که در این مملکت واقع می شود گفته بشود؛ تا اندازه ای که سازمان(56)می گذارد.(57)

هماهنگی در تبلیغات
 

ما باید در همۀ امور هماهنگی را حفظ نماییم، مخصوصاً هماهنگی در تبلیغات که از اهم امور است باید بیشتر حفظ شود. باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را به صورتی حفظ نمایید که هرگونه تبلیغات سوء را از بین ببرید.

نظارت حوزه علمیه بر امر تبلیغات
 

این هم یک مسئله مهمی است که من کراراً تذکر داده ام که این جهت [را] خیلی باید توجه داشته باشید. بلکه در همین کاری که شما انجام می دهید که کار تبلیغاتی است و بسیار مهم است، باید توجه کنید که اشخاص که آشنا با آنها هستید در این امر باید باشند. بعد هم نوشته های شما را همان طوری که دیدید که نظر دارند، حوزۀ علمیه هم نظر دارد به این، آنها نظر داشته باشند که اگر یک وقت- خدای نخواسته- از زیر قلم یک کسی اشتباهی در رفت، یا اگر خدای نخواسته کسی باشد که بخواهد اشتباهات درست کند، آنها توجه داشته باشند و به کمک همه جلوگیری بشود(58)
شهادت امام حسین علیه السلام، رمز پیروزی ما
این محرم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. مجالس تبلیغ ما هم از محرم است، از این قتل سیدالشهداست و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی شد. همه در تحت بیرق امام حسین- سلام الله علیه- قیام کردند. الان هم می بینید که در جبهه ها وقتی که نشان می دهند آنها را، همه با عشق امام حسین است که دارند جبهه ها را گرم نگه می دارند. لکن در این اجتماعاتی که در محرم و صفر می شود و در سایر اوقات، مبلغین عزیز و علمای اعلام و خطبای معظم باید مسائل روز را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را و تکلیف مردم [را] در یک همچو زمانی که گرفتار این همه دشمن ما هستیم، معین کنند؛ به مردم و به کشور بفهمانند که در بین راه هستیم و باید تا آخر راه ان شاءالله، برویم.(59)

رسالت علما در معرفی اسلام
 

مسئولیت علمای اسلام از همه کس زیادتر باشد. بر آنهاست که اسلام را آنطور که می دانند معرفی کنند بردنیا. البته ما وسایل نداریم؛ این هم از بی عرضگی ماست؛ ما وسائل نداریم، همۀ وسائل دست دیگران است. مسلمین بما هُم مسلمین، علما بما هُم علما، ندارند یک دستگاهی که اسلام را ابلاغ کنند به دنیا و بگویند اسلام این است. یک کالای به این خوبی، یک کالای به این خوبی دست شما هست و نمی توانید عرضه کنید به عالم که ما این را داریم. آنها انجیل خودشان را که تویش آن مطالبی است که ملاحظه فرمودید، هر کس دیده، آن انجیل دروغی را، آن انجیل اصلی که نیست آن انجیل دروغی را آنها به تمام دنیا عرضه داشته اند و مبلغینشان در همه دنیا رفته و از قراری که گفتند همین اخیراً که این ممالک اسلامی، این ممالکی که در تحت اسارت بودند اینها یکی یکی از اسارت بیرون آمدند، اصلاً دنبال آن مبلغین پاپ رفتند، و آنها را به صورت مسحیت در آوردند. ما در محیط خودمان هم نمی توانیم، در محیط خودمان هم نمی توانیم احکام اسلام را آنطوری که هست عرضه بداریم.(60)

پاسخ به دروغ پراکنیها
 

شما می دانید که تبلیغات خارجی علیه ما زیاد است؛ شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنیهای صداهای خارجی پاسخ دهید.(61)

تأثیر تبلیغ عملی
 

شما باید خیال کنید خودتان که در یک مملکتی وارد شدید و می خواهید این مملکت را مثل مملکت خودتان تربیت کنید. و می خواهید اسلام را در آنجا هم صادر کنید. صدور اسلام به این است که اخلاق اسلامی، آداب اسلامی، اعمال اسلامی آنجا طوری باشد که مردم توجه به آن بکنند.به دنیا بفهمانید که اسلام چطور است و مملکت ما چه وضعی دارد. در مقابل همه تبلیغاتی که می شود، از هر جور تبلیغی که می شود جواب بدهید و آشنا کنید ممالک دیگر را.کشورهای دیگر را به آن چیزی که در ایران است و آن طوری که در ایران می گذرد. آشنا کنید مردم را به اسلام و به نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی. خوف اینکه ما اگر ساده رفتار کنیم، با آن سفارتخانه های آنها و آن وضعی که دارد، ما در نظر آنها تحقیر می شویم، این خوف را در خودتان راه ندهید.بلکه شما با عملتان تحقیر کنید آن طور بناها و بنیادهای ظلم و طاغوتی را. شما گمان نکنید که چنانچه به طور ساده عمل بکنید و سفارتخانه شما یک امر، یک جای ساده ای باشد، یک مرکزی باشد که از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقیر خواهید شد. خیر، این حرف، حرف غربزده هاست که خیال می کنند که اگر مثل غرب نباشیم، ما تحقیر می شویم. ما الان بنا داریم که مثل غرب نباشیم، و بنا داریم وابسته نباشیم، و بنا داریم مستقل باشیم و آزاد باشیم. و الان می بینید که آنهایی که، ملتهایی که تحت تأثیر تبلیغات امریکا و شوروی و سایر اذناب آنها واقع نشدند، همه آنها به نظر اعجاب و عظمت به شما نگاه می کنند.(62)

صدور انقلاب با معرفی صحیح اسلام
 

ما که می گوییم اسلام را ما می خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما می توانیم. اما آنکه ما می توانیم این است که به وسیله دستگاههایی که داریم، به وسیله همین صداوسیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروه هایی که در خارج می روند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک چیزی را القا بکنند، روی فطرت سالم خودش قبول می کند و قدرتمند ها از همین معنا می ترسند. بنابراین ما یک وظیفۀ بسیار بزرگ بر عهده داریم. نه ما تنها، همه مسلمانها و نه شما تنها، همۀ قشر هایی که در ایران و در خارج ایران هستند و متعهد به اسلام هستند، وظیفۀ بزرگی داریم و آن اینکه اسلام را آن طوری که هست، آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، آن طوری که در روایات و در قرآن ما هست، آن طور به مردم ارائه بدهیم و به دنیا ارائه بدهیم، و همین خودش از هزارها توپ و تانک بیشتر می تواند موثر باشد. آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را بر می گرداند. و این کار، این هنر از اسلام می آید و این هنر از احکام می آید، نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند، او نمی تواند کاری بکند و شما می بینید که با اینکه قدرتهای بزرگ دارای آن قدرتها هستند، هر روز در دنیا دارند شکست می خورند. (63)

فصل سوم:
 

نگاهی به ماهیت و عملکرد تلویزیون و تبلیغات در عصر کنونی
 

بخش اول:
 

ماهیت تبلیغات در دنیای کنونی
در نظام سرمایه داری غرب، گردانندگان رسانه های گروهی، کنترل کنندگان مجموعۀ تولید انرژی، هدایت کنندگان نظام حمل و نقل و متخصصان علوم پزشکی و روانپزشکی وبا هم آشنا هستند و با هم همکاری می‌کنند. ما از این حقیقت غافل ایم.روند پیشرفت اقتصاد امروز که ترویج کنندۀ مصرف گرایی است، حول سه محور زیر است:
1-ارزش اقتصادی دادن به کالاهای طبیعی(مواد خام) که از نظر اقتصادی فاقد ارزش هستند:
در ذهن سرمایه دار سود مدار هیچ چیز تلخ تر از این نیست که در گوشه و کنار زمین، مخلوقی دست نخورده وجود داشته باشد و نتوان با شکل جدید دادن، آن را قابل فروش کرد. چون از دید سرمایه داری، تبدیل چیز طبیعی به مصنوعی، یعنی تبدیل چیزی که ارزش اقتصادی ذاتی ندارد به چیزی که ارزش اقتصادی پیدا می‌کند و باعث پرفایده شدن آن می‌شود.بنابراین کسی که ذاتاً به دنبال پول است، در پی این است تا آنجایی که امکان دارد، آنچه به عمل نیامده و دست نخورده است و به شکل اصلی اش وجود دارد را به چیزی که قابلیت سوددهی اقتصادی دارد تبدیل کند.
2-دور کردن مردم از طبیعت تا نتوانند مایحتاج مورد نیاز خود را مستقیماً از طبیعت بگیرند و نیز بدست گرفتن تولید و توزیع هر آنچه قبلاً مردم خود تولید می‌کردند و همچنین تولید ابزار و امکانات جدید و گسترش نیازها:
در محیط های مصنوعی که انسانها از منابع حیاتی جدا هستند، تأمین نیازهای مردم در اختیار سرمایه داران می‌افتد و باید برای بدست آوردن هر چیزی پول پرداخت کنند. با جدا کردن مردم از احتیاجاتشان شانس کسب منفعت ایجاد می‌شود.در مورد کالاهای مصنوعیِ غیر ضروری و غیر اصلی که در طبیعت وجود ندارد نیز خود به خود این نایاب بودن و ارزش بالقوه داشتن، وجود دارد.
3-بازسازی ذهن انسانها برای اینکه متقاعد شوند که نیاز واقعی آنها، همان محصولات مصنوعی و تغییر شکل یافته است که سرمایه داران تولید می‌کنند، این وظیفه به عهده تبلیغات است:وقتی فرآیند تولید محصولات مصنوعی آغاز شد، لازم است مردم به این نتیجه برسند که به اینها نیاز دارند.از یک طرف محیط زیست طبیعی در حال تغییر و تبدیل بود و از طرفی، همزمان، طبیعتِ دست نخوردۀ ذهنِ انسان را باید به شکلی در می‌آوردند که خواهان جمع آوری و بدست آوردن کالا باشد.روند ایجاد تغییر در انسان، در بخشهای ارتباط، احساس، ادراک، رفتار و میل آنها صورت گرفت. تبدیل طبیعی به مصنوعی -که جزء ذاتی اقتصاد است- به همان اندازه که در طبیعت وحشی صورت می‌گیرد، در احساس و ارتباط انسان هم انجام می‌شود و در نهایت، انسانها هم مثل محیط زیستشان در قالبی نو ساخته می‌شوند، تا متناسب با ملزومات ساخته شده و تجاری باشند.بعضی انسانها مانع این کار هستند؛ کسانی که از صحبت کردن با دوستانشان بیش از استفاده از دستگاهها و کالاها لذت می‌برند، برای این نظام مشکل آفرین اند. کسانی که برای استفاده از اتومبیل یا وسایل مختلف، به طور مشترک از وسایل دوستان و آشنایان خود استفاده می‌کنند، کم فایده تر از کسانی هستند که از یکدیگر جدا زندگی می‌کنند و از هر وسیله ای یکی برای خود دارند. هرگونه استفادۀ عمومی از وسایل، منفعت را کاهش می‌دهد. دور بودن از یکدیگر و انزوا، فایده را به حداکثر می‌رساند. افراد قانع برای این نظام مضر هستند.این نظام نیاز به شخصیت هایی رقابت طلب، پرخاشگر، رفاه طلب، فریبکار و روباه صفت ودارد.با توجه به اهمیت حفظ جریانِ روانِ تولید-مصرف، مشخصاً تبلیغات جایگاه بسیار مهمی پیدا می‌کند. وظیفۀ اصلیِ مشغول نگه داشتن مردم به خرید دائم و در نتیجه، کار دائم برای به دست آمدن پول لازم برای خرید، به تبلیغات محوّل شده است. تبلیغات مجموعه ای است که اختراع شده تا با ورود به وجود آدمی و شکستن فکر و عقل، احساسات را تغییر دهد و در صورت نیاز، احساسات مناسبتری در بشر ایجاد کند. اگر زندگی در خانه های کوچک و آپارتمانی، مطلوبِ نظام سرمایه داری باشد و بتوان این خانه‌ها را به سرعت و با سود کلان ساخت، پس باید انسانهایی ساخت که این خانه ها را دوست بدارند و خواستار آن باشند. چون قبلاً کسی این خانه ها را دوست نمی‌داشت. این وظیفه به عهدۀ تبلیغات است.قبل از اختراع سشوار، چرخ گوشت، مایکروفر، موبایل و کسی نیاز به این وسایل نداشت. ولی با اختراع اینها و به کمک تبلیغات، نیاز به اینها را در سر مردم فرو کردند.تبلیغات ابزار تبدیل است. تبلیغات باعث می‌شود ارتباط طبیعی مان با محیط قطع شود و ارتباط جدیدی با محیط مصرفیِ نوظهور، پیدا کنیم. هر قدر تبلیغات وارد زندگی مان شود و زمان و فکر ما را به خود مشغول سازد، باعث می‌شود فقط به همان مسائل بیاندیشیم و مسائل مهم تر و حیاتی تر را فراموش کنیم. اگر چهل پنجاه میلیون نفر تبلیغ کالایی را ببینند، همۀ اینها در یک زمان، تبلیغ آن را در ذهن خود دارند. مسلماً برای نظام مصرفی، این منفعت بیشتری خواهد داشت تا آنکه مثلاً در آن لحظۀ خاص، تک تک افراد افکار متفاوتی در سر داشته باشند. البته دست اندرکاران حرفۀ تبلیغات، با این سخن که هدف و نتیجۀ کار آنان، یکنواخت و یکدست کردن مردم و فرهنگ هاست، مخالفت می‌کنند. آنها دائماً این را می‌گویند که موارد انتخاب مردم را وسیع تر ‌می‌کنند.گزینه های متنوع را در اختیار مردم می‌گذارند تا در انتخاب موفق تر باشند. فریبکاری آنها در این است که تنوّع در انتخاب کالا را، با تنوّع در طرز فکر و شیوۀ زندگی مردم در هم آمیخته‌اند. با آنکه شرکت های بزرگ برایشان اهمیت دارد که مردم محصولات آنها را بخرند، نه رقیب شان را، ولی با این وجود هر دو رضایت می‌دهند به اینکه مردم برای حل مشکلشان از این دست محصولات استفاده کنند، تا اینکه از راههای دیگر مشکل را حل کنند. تبلیغات تنوع را محدود می‌کند در ارائۀ مارک های مختلف. ولی در اصل اینکه باید این کالا را داشته باشیم یا نداشته باشیم، تنوع در کار نیست. یک راه بیشتر نداریم و آن خرید کالاست. تبلیغات ما را آزاد نمی گذارد که کالایی را بخریم یا نخریم. تنها آزاد می گذارد که این مارک را بخریم یا آن را.

تبلیغات؛ تولید نیاز نه رفع نیاز:
 

تبلیغات فقط در زمینۀ کالاهایی است که مردم به آن نیاز ندارند. آنچه را مردم واقعاً به آن نیاز دارند و در دسترس باشد، بدون تبلیغات هم آن را برای خود فراهم می‌سازند. این موضوع با آنکه اینقدر ساده و واضح است، ولی این که صنعت توانسته آن را مخفی نگه دارد، مایۀ بهت زدگی است.تبلیغات چی ها توضیح می‌دهند که چگونه با ارائۀ خدمات اطلاع رسانی دربارۀ محصولات و خدمات مختلف، چگونه قصد خدمت و کسب رضایت مردم دارند. آنها کار خود را یک امر خیر خواهانه می‌دانند. اگر با خود آنها صحبت کنیم و بخواهیم صادقانه پاسخ دهند، متوجه می‌شویم که بیش از 90درصد این شعارها و پیام های خود را باور ندارند. تنها چیزی که باعث این می‌شود که این را بیان کنند، کسب پول بیشتر است.نیازهای جسمی مردم، شامل خوراک، پوشاک و مسکن و نیازهای روحی او مثل آرامش و امنیت و سلامتی و چه تبلیغ بشود و چه تبلیغ نشود، مردم درصدد جستجوی آنها هستند تا آنها را بدست آورند. ولی تبلیغات با فاصله انداختن بین مردم و نیازهایشان، آنها را متقاعد می‌کنند که مثلاً با داشتن فلان کالا، آرامش را بدست می‌آورید. مردم به غذا نیاز دارند، ولی غذاهایی تبلیغ می‌شود که در کارخانه ها و با مواد صنعتی و شیمیایی به عمل آمده است. انواع تنقلات مصنوعی، کنسروها، شکلات و آبنبات، چیپس و پفک وبرای این خوراکی ها تبلیغ می‌شود. میوه جات و نان نیاز به تبلیغ ندارد. مواد غذایی طبیعی که آن را در کارخانه ها به عمل نیاورده باشند، نیاز به تبلیغ ندارد. شخص گرسنه در صورت قابلیت دسترسی، آن را پیدا خواهد کرد. کار تبلیغات این است که توجه مردم را به سمت خوراکی های صنعتی جلب کند. چون غذاهایی که هم، گرانترند و هم ارزش غذایی کمتری دارند و هم برای سلامتی ضرر دارند، خود به خود کسی به دنبال آن نمی‌رود. باید احساس نیاز به آنها را با تبلیغات وجود آورد.انسان به تمیزی نیاز دارد، ولی نه آن چیزی که شرکت ها با تبلیغ می‌فروشند. تمیزی را می‌توان با آب و مقداری الیاف طبیعی و مواد پاک کننده طبیعی، بدست آورد. طی چند هزار سال از خلقت انسان، اینگونه مردم خود را تمیز می‌کردند. ولی اکنون چیزی که تبلیغ می‌شود، عبارت است از سفیدی و لطافت بیشتر، دوری از همه میکروب ها، کف بیشتر و همراه با بوی خوش وانسان به سلامتی نیاز دارد، اما این دقیقاً آن چیزی است که شرکت های داروسازی نمی‌خواهند شما آن را داشته باشید؛ لااقل به تنهایی و بدون استفاده از محصولات آنها. در صنعت داروسازی و دانش پزشکی جدید، توانایی شما برای فائق آمدنِ به تنهایی، بر جریان طبیعی بدن، بیماری ها، اضطراب و نگرانی ها انکار شده است. این نکته را در باور شما می‌گنجاند که روشهای فردی، سنتی و درمانهای قدیمی که از داروهای طبیعی استفاده می نمودند، نمی‌تواند چاره ساز بیماری شما باشد. به شما پیشنهاد می‌کند که راه حل های شیمیایی بهترند از اینکه شما با به کار بردن تدبیر و تجربیات تان، درد خود را درمان کنید. هدف کل تبلیغات، ایجاد حس نارضایتی در انسان است، نارضایتی از وضع فعلی. این حس را پیوسته باید در فرد ایجاد کرد تا اجناس آنها را بخرد. حتی پس از آنکه بالاخره کالایی را خریداری کرده باشد. در این شرایط وظیفۀ تبلیغات، ایجاد نارضایتی از آن چیزی است که به تازگی خریداری شده، زیرا جنس فروخته شده، دیگر سودی برای بازار به همراه ندارد. باید به نحوی از شرّ آن راحت شد و هرچه زودتر نیاز به کالای دیگر را، جایگزین آن کرد. دنیای ایده‌آل تبلیغات گران، دنیایی است که در آن هرچه خریداری شود، پس از یک دورۀ محدود زمانی، کنار انداخته شود. بسیاری از محصولات جدید متناسب با چنین دنیایی طراحی شده اند.(اما با وجود اینکه همۀ ابزار و وسایل ساختۀ صنعت و تکنولوژی به گونه ای ساخته شده اند که پس از مدتی بلا استفاده می مانند، ولی مصرف کالا و رشد اقتصادی ممکن نیست تا ابد پیش برود. هرچه پیش برویم، محدودیت در مصرف کالا به تدریج نمودِ بیشتری پیدا می کند. مردم که نمی توانند تا ابد هر ساله اتومبیل جدیدی بخرند. راه سازان هم وقتی تقریباً همۀ سطح زمین، از راه پوشیده شد دیگر نمی توانند به کارشان ادامه دهند. مردم هر قدر هم که در تلویزیون تبلیغ ببینند باز هم نمی توانند همه ساله، مبلمان اتاق پذیرایی، وسایل صوتی و تصویری، دکوراسیون ورا تعویض کنند. نهایتاً، روزی این روند به پایان می رسد.)احتیاج به خریداران روزافزون، نیاز به ایجادِ نیاز در مردم، مستلزم آن بوده است که عمق بیشتری از مغز و روان انسان مورد کنکاش قرار گیرد تا جنبه های ظریف تر و پیچیده تر آن پیدا شود و بتوان بدین وسیله عوامل بسیار کوچکِ ایجادِ نارضایتیِ ساختگی را، از دل نارضایتی های ساختگیِ قبلی کشف نمود. هزاران روان شناس، دانشمند علوم رفتاری، پژوهشگر، جامعه شناس و... به کمک تبلیغات گران آمدند، درآمدهای بسیار بالا و کار ثابت و جالبی برای خود دست و پا کردند. همچون معدن چیان که به دنبال لایه های جدید زغال سنگ در کوهستان هستند، این متخصصان علوم اجتماعی سعی می‌کردند، طبیعت روحی انسان را حفر کنند. وقتی یک لایه از احساسات آدمی کشف، برنامه ریزی و روی آن کار شد، آنگاه زمان آن می‌رسد که به لایه های درونی تر احساسات نفوذ کنند.در خارج، مؤسساتی هستند که این کارها را انجام می‌دهند. مثلاً مؤسسۀ تحقیقاتی استنفورد که مشغول انجام تحقیق در بازاریابی و تبلیغات است، هجده حس درونی در هر ورزشکار اهل فضای آزاد را عنوان کرد. بازۀ این حسها از عشق به طبیعت بود تا تمایل به تحقیر کردن دوستانی که علاقمند به ماندن در خانه هستند.یا در جایی دیگر روشهایی را مطرح می‌کند که می‌توان با آن افرادی که حیوان خانگی نگه می دارند، صنایع دستی می سازند، یا با طبیعت انس دارند. را تحت تأثیر قرار داد.این نوع دسته بندی، اقدامی است برای اینکه به حالات و جنبه های درونی انسان، حالت بهره برداری تجاری بدهند و از آن کسب سود کنند. ترس یکی از احساساتی است که به بهترین شکل، به کار می آید. تبلیغات گران بسیاری از محصولات و خدمات خود را در قالب شعار "نجات از ترس و واهمه با خرید فلان محصول یا فلان خدمات" انجام می دهند. احساس تنهایی و عدم اعتماد به نفس نیز خوب هستند. با این شعار که "هیچ کس تنها نیست"، " دیگر نگران نباشید" وتبلیغاتگران با ورود به خلوتگاه وجود ما انسانها، یا به عبارتی طبیعت درون ما، همانطور که آهن را از دل زمین بیرون می کشند، احساسات را کاملاً از وجودمان بیرون می کشند، آن را تنظیم و دسته بندی می کنند و دوباره به ما می فروشند. احساسات درونی ما، شکل جدیدی پیدا می کند، به شکل کالا در می آید. ما که بیچاره و ناتوان هستیم، سعی می کنیم تا آنها را به دست آوریم و بابت این نعمتهای بزرگ که از دستمان گرفته اند، قیمت گزافی بپردازیم. هرگاه کالایی می خریم، در واقع برای به دست آوردن مجدّد بخشی از احساسات خودمان، پول پرداخته ایم و با این کار به موجوداتی تبدیل شده ایم که همان کالاهایی هستند که می خرند، همان محصول و کالایی که بابت آن پول می پردازند.

ابزار تبلیغات کدام است؟
 

ابزار تبلیغات، رسانه های جمعی هستند. رسانه ها، تبلیغات را بطور عالی در اذهان مردم فرو کردند. امّا بعضی نقش خود را بهتر ایفا نمودند. تلویزیون به مراتب عالی تر بوده، زیرا قابلیتهایی دارد که رسانه های دیگر کمتر از آن برخوردارند:
1-تلویزیون خود کالاست و گران قیمت، بنابراین خرید آن نظام مصرفی را یک پله جلوتر می برد.
2-تلویزیون این قابلیّت را دارد که با حضور در همۀ خانه ها، به درون انسان، به ذهن ها، رسوخ پیدا کند و شیوۀ زندگی ها را آنگونه که می خواهد تغیر دهد.
3-تماشای تلویزیون عملی است که تقریباً همه کس می تواند آن را انجام دهد. میلیونها نفر همزمان یک برنامه را می بینند. در این حال که اذهان مردم بطور همزمان به یک موضوع معطوف است، یک عقیدۀ سیاسی یا تبلیغی که مناسب حال و هوای عموم باشد، می تواند در همه تأثیر بگذارد.
4-وقتی مردم راه کسب اطلاعاتشان محدود به تماشای تلویزیون گردد، وجود یک عده آدم، کافی است تا میزان آگاهی های مردم در زمینه های مختلف را تحت کنترل خود درآورده، آن چیزی را که دانستنش، مردم را در جهت خواسته های نظام سرمایه داری سوق می دهد، در معرض نمایش قرار دهند.
5-اگرچه گمان می شود تماشای تلویزیون خود یک کار است، ولی کاری است صرفاً ذهنی که انسان را از محیط خود کاملاً فارغ و جدا می کند. ذهن کاملاً در اختیار تلویزیون قرار می گیرد. در نتیجه آنچه از طریق تلویزیون به ذهن انسان وارد می شود، به سرعت در او تأثیر گذار است و مورد پذیرش واقع می شود.
6-تلویزیون برخلاف رادیو و مطبوعات از طریق تصاویر متحرک با بیننده حرف می زند، بنابراین قدرت تأثیر گذاری بیشتری دارد. تبلیغات تلویزیونی می توانند تا سالها در ذهن بمانند.
7- تماشای تلویزیون مستلزم فردگرایی و قطع ارتباط با محیط است. تلویزیون نه تنها بطور غیر مستقیم تشویق می کند افراد جامعه از یکدیگر منزوی باشند؛ بلکه مشوق جدایی افراد از خودشان نیز هست؛ چون هرچه ارتباطات اجتماعی زیاد شود، از تعداد مشتریان تلویزیون کم می شود.

اهمیت تصویر :
 

تصاویری که انسانها در سر خود دارند نقش تکامل و زیست شناختی معینی دارند. به مانند نور که تصاویر از آن ساخته می شوند. تصاویر، عینی هستند. تصاویر،"چیز" هستند. ما چیزی را در جهان می بینیم؛ مثلاً رودخانه ای را. تصویر این رودخانه از راه چشمانمان وارد بدن می شود و در سلول های مغز تثبیت می شود. دلیل تثبیت شدگی تصویر این است که می توانیم آن را به خاطر آوریم. تصاویری که در ذهن باقی می مانند، واکنش های جسمی و روانی ایجاد می کنند. کم کم با تصاویری که در ذهن داریم یکی می شویم؛ به چیزی که می بینیم تبدیل می شویم. در مثال بالا بیشتر به یک رودخانه شباهت پیدا می کنیم.
افکار، خصوصیاتی مانند خصوصیات جهان مادی دارند. افکار سطوح ارتعاشی و سطوح انرژی دارند که تغییراتی در عالم مادی به وجود می آورند. کسی که تصویری مقدّس در ذهن دارد، اثرات ایجاد شده توسط انرژی مختص آن تصویر را احساس می کند. در همه روابط مبتنی بر قدرت که در آنها شخصی تلاش می کند تا بر آگاهی های دیگران تسلط یابد، استواری ذهنیّات قبلی را متزلزل می کنند و سپس از نو ذهن را شکل دهی می کنند. یک مبلّغ دینی باید ابتدا واقعیّات غلط ذهن فرد را پاک کند و بعد در بحبوحۀ اضطراب و سردرگمی شخص، نظام فکری دیگری که از قبل سازماندهی شده است را جایگزین آن کند. اطلاعات تلویزیون بیشتر توسط ضمیر ناخودآگاه ذهن دریافت می شود و نه ضمیر خودآگاه ذهن. زیرا اگر توسط ضمیر خودآگاه دریافت می شد، فکر کردن دربارۀ آن میسّر می شد. داشتن ذهنی هوشیار در هنگام دیدن تلویزیون چقدر دشوار است. حتی هنگامی که انسان می خواهد در مقابل آن مقاومت کند، ولی بار تصاویر همچنان به درون انسان سرازیر می شود.
با توجه به ترفندِ بی وقفه نشان دادن تصاویر در تبلیغاتِ تلویزیون و بکارگیری موسیقی همراه با آن و بعضی روشهای فنی دیگر، تأثیرات این تبلیغات اجتناب ناپذیر است. (64)

بخش دوم:
 

ماهیت تلویزیون در دنیای کنونی
 

چرا تلویزیون تأثیر گذار تر از سایر رسانه هاست؟
محیط های مصنوعی که ما در آن زندگی می کنیم، دامنۀ حواس ما را محدودتر کرده اند. تأثیر و هدف این محدود سازی، افزایش توجه و تمرکز به روی کار، کالاها، تفریحات، صحنه های تماشایی و سایر مسائلی است که جامعه از آنها به عنوان مادۀ مخدر استفاده می کند. تلویزیون کمک زیاد به این وضع می کند. نشستن در اتاقهای کم نور در حالی که محیط طبیعی از توجه انسان خارج شده، انسان های دیگر محو شده اند، فقط دو حس بینایی و شنوایی فعال است و هر دو هم محدودۀ فعالیّتشان به شدت کاهش یافته، اعضای بدن کم کار شده اند، ساعتها به نور خیره می شویم و تمرکز ما تنها به یک چیز است؛ در چنین شرایطی چون فرد، هیچ مشغولیّتی جز تصاویر ذهنی ندارد، به طور غیر معمول، از تلقینات مستقیم و غیر مستقیم(65)تأثیر می پذیرد. این تصاویر تأثیر فوق العاده ای پیدا می کند. اگر می گویند: این پدیده، مغزشویی یا هیپنوتیزم و یا ذهن کُشی است، چیز بیراهی نگفته اند. زیرا یک نفر دارد با ذهن شما صحبت می کند و می خواهد تا کاری را انجام دهید.

ویژگی رسانه تلویزیون
 

از آنجا که رسانه تلویزیون محدود به دو حس بینایی و شنوایی می شود و سایر حواس دخالتی ندارند، ذاتاً جذابیت ندارد. لذا سازندگان برنامه ها بالاجبار باید مضامینی را در آن بگنجانند که به نوعی قابلیت جذابیت داشته باشد.برای همین، کارهای عجیب و غیرعادی به نمایش در می‌آید. برنامه هایی پخش می‌شود که بتواند شخص را از خود بیرون آورد. فیلمها بیشتر مخاطب را در حالت شوک و تعلیق و در انتظار دیدن صحنه‌های بعد نگه می‌دارند. در برنامه های تلویزیون حوادث عادی و معمولی حذف و نقاط اوج و هیجان انگیز بیشتر به کار گرفته می‌شود.تلویزیون شدیداً وابسته به تکنیکهای فنی و مونتاژ است: تماشاگر تلویزیون به دلیل اینکه از نظر جسمی در کمترین تحرک ممکن به سر می‌برد، اگر نتوان او را از نظر ذهنی و تخیلی و فکری جذب کرد،سریعاً از تلویزیون کناره می‌گیرد، چون خسته می‌شود. سکون و آرامش در برنامه های تلویزیونی جایی ندارد. سرعت و هیجان، ویژگی برنامه های تلویزیونی است. تکنیک های مونتاژ با ایجاد ریتم که توسط کاتهای متوالی، تغییر زوایای فیلمبرداری و اضافه کردن موسیقی متن، وصورت می گیرد، برای این منظور بوجود آمده است. برنامه هایی که تحرک آن زیاد است. قابلیت پخش تلویزیونی دارد. ورزشهای پرتحرک و غیر قابل پیش بینی می‌توانند پخش تلویزیونی داشته باشند؛ فوتبال اینگونه است. لذا بیشترین ورزشی که از تلویزیون پخش می‌شود، فوتبال است. اما بسکتبال کمتر پخش می‌شود. چون زمینش کوچکتر و تقریباً حرکاتش تکراری است. مسابقه شطرنج اصلاً پخش نمی‌شود. فوتبال هم باید همراه با گزارش گزارشگری پرشور و هیجان باشد تا مخاطب را جذب کند.برنامه های خشونت بار و سکس، جذابیت بالقوه دارند. برنامه هایی که در آنها حسادت، نفرت، اشتیاق، انتقام، عشق، کینه، تحقیر از مشخصه های آنهاست، سوژه بسیاری از فیلم‌های تلویزیونی را تأمین می‌کند.تلویزیون شرایطی را نشان می‌دهد که دچار بحران است؛ زندگی هایی را نشان می‌دهد که از وضع عادی خارج شده اند.در تلویزیون انسانها در کنار هم قرار نمی‌گیرند. بلکه در برابر هم هستند، هر کدام می‌خواهد بر دیگری فائق آید. رقابت بین انسانها زیاد است. همه در حال غلبه بر حریف هستند.احساسات ظریف و کوچک، دوستی ها، محبت ها، صفا و صمیمیت به سختی از تلویزیون منتقل می‌شوند. جهت گیری برنامه‌های تلویزیون بسوی محتواهای چشم پرکن است.در بخش تاریخ و روایت تاریخ از تلویزیون، فقط بخشهایی خاص از تاریخ را می‌توان پخش نمود. بسیاری از رویدادهای تاریخی قابلیت پخش تلویزیونی ندارد و از میان آنهایی که قابلیت دارد، باز آنهایی انتخاب می‌شود که مطابق استانداردهای برنامه های خوب در منطق آنهاست. بنابراین بسیاری از حقایق تاریخی از مخاطبین تلویزیون پوشیده می‌ماند. در تلویزیون، اخبار بطور کامل ویرایش می یابد. در میان تمام اخباری که در جهان می‌گذرد، ما باید آن خبری را ببینیم که تلویزیون برای ما انتخاب می کند. تصویرش هم آن تصویری است که فیلمبردار گرفته و بعداً در مرحله تدوین، لحظات دلخواه آن گزینش شده است. متن اخبار، کم و زیاد کردن محتوای خبر، زاویۀ دید ما به خبر، ناگزیر آن چیزی است که برای ما انتخاب کرده اند.ممکن است در آن واقعه، حوادث دیگری هم اتفاق افتاده باشد که یا فیلمبرداری نشده و اگر شده مسئول مربوطه، به مصلحت دیده که حذف شود. تلویزیون می‌تواند خبر نه چندان مهمی را با ایجاد توهم و نشان دادن صحنه های پر شور و هیجان مهم جلوه دهد. چون ما راهی به آن مکان وقوع خبر نداریم، مگر همین دریچۀ تلویزیون که کنترلش به دست دیگران است. برای نمونه، یک گروه معترض یک تجمعی در اعتراض به موضوعی دارند. این تجمع از صبح تا عصر طول می‌کشد، شامل چند سخنرانی و ازدحام جمعیت است. در این بین چند نفر از معترضان قصد عبور از مأموران را دارند که با آنها برخورد می‌شود. این عمل خشونت آمیز یکی دو دقیقه طول می‌کشد. از کل این اعتراض، شب هنگام، موقع پخش این جریان در اخبار که مثلاً 2 دقیقه وقت می‌گیرد، یک دقیقه اش به این بخش خشونت آمیز اختصاص می‌یابد و یک دقیقه دیگرش اختصاص می یابد به افزودن تصاویر سریعی از سخنرانیها و ازدحامها. اینطور گزینش موجب می‌شود، این اعتراض را به شکل دیگری تصور کنیم چیزی که با واقعیت رخ داده فاصله زیادی دارد.در هر خانه ای دستگاه تلویزیونی وجود دارد که پیوسته ذهن افراد را پر از موسیقی، اخبار بی خاصیت، داستان های خیالی و صدها اطلاعات بیهوده دیگر قرار می‌کند. مردم باید هر روز اطلاعات جدیدی که تلویزیون ارائه می‌دهد را بشنوند. باید صحبتهای کارشناسان تلویزیون را بپذیرند؛ حتی اگر این اطلاعات و صحبتها کاملاً با اخبار یک ماه پیش در تناقض باشد. چون کسی نمی‌تواند این تناقضات را در جایی اثبات کند و خواستار جوابگویی بشود. بنابراین تلاشی هم در این باره صورت نمی‌گیرد و بدون چون و چرا پذیرفته می‌شود.از جنبۀ روانی، تلویزیون تماشا کردنِ کودکان، اعتیاد آور است و نسل کودکان را دارد به مرده‌هایی متحرک، غیر فعال، کم حرف و بدون معاشرت تبدیل می کند که نمی توانند بازی کنند، چیزی خلق کنند و یا حتی به درستی فکر کنند. تلویزیون، مردم را از یکدیگر دور می‌کند. گرچه آنها در مجلسی جمعی حضور دارند و در کنار هم هستند، ولی هرکدام از نظر فکر و ذهن از دیگری فاصله زیادی پیدا می‌کند. یکی از برنامه‌های صهیونیسم جهانی برای تسلط بر ملتها دور نگه داشتن آنها از یکدیگر است، با ایجاد شیوه‌هایی از زندگی که بر جدایی تأکید دارند، ارتباط بین افراد را کاهش می‌دهند. سیاستشان این است: کاری کن تا وقتی مردم کنار هم جمع می‌شوند، مطمئن باشی جمع آنها برای رویدادی از پیش تعیین شده است که بلافاصله توجه همه آنها را به خود مشغول می‌سازد.تلویزیون مانع شکل گیری تجارب فردی انسان می‌شود. فردی که ساعتهای متمادی پای تلویزیون است، تجاربش محدود می‌شود به آن چیزی که از تلویزیون به او منتقل شده است.تلویزیون تجربیات همه افراد را یکسان می‌کند. در گذشته این طور بود که هر کدام از انسانها با فرد دیگری نشست و برخواست داشت، هر یک تجربه های شخصی خود را در اختیار یکدیگر قرار می‌داد. ولی اکنون با آمدن تلویزیون همه یک نوع تجربه دارند. آنچه او می‌داند من هم می‌دانم، چیزی نیست که من تجربه کرده باشم و او نداند که بخواهم به او منتقل کنم. این تجربیات هم از پیش مشخص شده‌اند و آن چیزی است که گردانندگان اصلی رسانه ها در صحنه جهانی می‌خواهند.تلویزیون سعی می کند محدودۀ تجربیات و دانش افراد را در انحصار خود در آورد. هرآنچه فرد در ارتباط با دیگران به دست می آورد، همه اش را می خواهد خود فراهم سازد، تا نیازی به رجوع به آنها نباشد. برای همین، تلویزیون، مشاور در زمینه های مختلف، معلم، راهنمای همگانی هم می شود.
سوء استفاده از خطای حسی
همانطور که می دانیم، در شرایطی مثل صحرا، سراب ممکن است باعث شود تا انسان به وجود چیزی اطمینان باید که اصلاً حقیقت خارجی ندارد، اما کسانی که بدین شکل فریب می خورند، آنهایی هستند که با شرایط صحرا آشنایی ندارند. این مشکل ناشی از نبود تجربه و استنباط نادرست است و اینکه حواس این افراد هنوز با زمینۀ اطلاعاتی جدید، سازگاری نیافته است. مردمانی که نسل ها در چنین جاهایی زندگی می کنند، یاد می گیرند تا خطای حسی را به حساب آورند و با نگاهی متفاوت از نگاه مسافران آنها را ببینند. آنان می آموزند که به انتهای تصاویر نگاه کنند و نیز یاد می گیرند تا حقیقتی را مشاهده کنند که با حقیقت مسافران فرق دارد. در مناطق جنگلی و در میان حیوانات خاصی، استتار کردن رواج دارد. حیوانات از این روش استفاده می کنند تا حیوانات دیگر و نیز انسانها را فریب دهند.انسانها هم استتار می کنند. تصاویر در تلویزیون به تصویرهای پردازش شده تبدیل می شوند. تصاویری که عمداً تغییر یافته اند و می توانند برای فریب دادن بیننده ای که حواس و استنباطش به اندازه کافی دقیق نیست به کار روند. یکی از دلائل جذابیت تلویزیون، همین عامل پیش برندۀ استتار است. حقّه های تصویری یک نوع استتار بحساب می آید تا انسانها را فریب دهند. کسی که اطلاع کافی از شیوه های مونتاژ ندارد، تصاویر تلویزیونی را، همان تصویر واقعی موضوعات می پندارد. در صورتی که بیننده، موضوع را آنگونه می بیند که عوامل برنامه می خواهند. حقیقت، در تلویزیون می تواند به دلخواه تغییر یابد و بیننده متوجه نشود. اکثر بینندگان تلویزیون برای برنامه ریزی های انجام شده در حل و فصل مشکلات افراد در فیلم ها و نمایش ها ارزش و اعتبار قائلند. گویی این برنامه ها خیالی نیستند. اگر کسی بگوید که مردم می دانند که این فیلمها خیالی هستند و اینها دارند بازی می کنند، پاسخ این است بله ممکن است که بدانیم این افراد هنرپیشه هستند و نقش بازی می کنند و داستان هم خیالی است، ولی تصویر به درون ذهن می رود و جزئی از اطلاعات ما قرار می گیرد و در مواقع لزوم تأثیر خود را خواهد گذاشت. تصویر شخصی که کار خلافی انجام داده و عمل او گرچه خیالی باشد در ذهن ثبت شده است، این عمل را دیدیم. بنابراین با کسی که این را ندیده تفاوت می کنیم. صفات و اخلاق آنها را تأثیر می گیریم. در وقایع زندگی، مشابه صحنه های تلویزیون عکس العمل نشان می دهیم. سازندگان برنامه‌ها به هر تلاشی دست می‌زنند تا مانع از حس خود آگاهی مخاطب خود نسبت به برنامه هایشان شوند. تلاش آنها این است که نگذارند مخاطبین از درگیری با متن برنامه خارج شده و یک لحظه به خود آیند و فکر کنند. آنها هر کاری را که بتوانند انجام می دهند تا نگاه شما را به تلویزیون خیره کنند. فکر شما و کلّ وجود شما را درگیر آن نمایند. آنها دریافته اند که این کار را با حقّه های تکنیکی و فنی، بهتر از مضمون و محتوا می‌توانند انجام دهند. زیرا محتوا آن قدر در حین انتقال از تلویزیون تغییر می‌یابد و ناقص می‌شود که به تنهایی جذاب نیست. موقع تماشای فیلمهای تلویزیون و فیلمهای سینمایی، برای اینکه بتوان نسبت به فیلم، قوۀ تشخیص، انتقاد، تحلیل داشته باشیم، نباید مجذوب فیلم شویم، که در غیر این صورت با غرق شدن در فیلم، آنچه مورد نظر سازنده فیلم است به ما القاء می‌شود.تماشای تلویزیون به خاطر محدودیت حواس و تحریک حسی، ذاتاً کسل کننده است. با این وجود، چرا اینقدر علاقه داریم به دیدن تلویزیون؟ چرا چشمها خیره می‌شود به تلویزیون؟ سازندگان و کارگردانان تلویزیون که به خوبی از نقاط ضعف تلویزیون آگاه هستند و محدودیت ‌های آن را می‌دانند، با استفاده از مجموعۀ عظیمی از تکنیک ها و ترفند‌ها، دلبستگی ایجاد می‌کنند تا علیرغم وجود هیچ گونه اشتیاق واقعی، بیننده را به این کار مشغول نگه دارند. اکثر این تکنیک ها به این جهت طراحی شده اند تا در یکی از احساسات و تمایلات انسانی، تغییر و تصرف ایجاد کنند.از مهمترین تمایلات انسانی، که برای ایجاد جذابیت در تلویزیون مورد نیاز است، میل به دیدن چیزهای جدید و وقایع غیر عادی است. راز سرپا ماندن برنامه‌های تلویزیونی در این است. نشان دادن امور عادی که مردم نسبت به آن واکنش نشان نمی‌دهند و یا نشان دادن برنامه های تکراری، شدیداً مردم را از این رسانه متنفر می‌کند. لذا تلویزیون برای استمرار حیات خود باید برنامه‌های تازه و غیر عادی نسبت به قبل تولید کند.
تأثیرات نور تلویزیون
هنگام تماشای تلویزیون کار عمده ای که انجام می دهید، نگاه کردن به نور است. میلیون ها نفر از انسانهای نسل های پیش، به نور آتش، ماه و ستارگان نگاه می کردند و هیچ مشکلی وجود نداشت که آنها از این اعمال به وجد و شکوه بیایند. طوایفی وجود داشته اند که زمانی را به خیره شدن به خورشید می پرداختند. ولی سابقه نداشته در طول تاریخ که تمامی اعضای یک جامعه، مقدار زمان طولانی را هر روز در اتاقهای خود بنشینند و به نور مصنوعی نگاه کنند. جهت تابش نور تلویزیون پراکنده نیست، بلکه هدفدار و هدایت شده است. این نور از پشت صفحۀ تلویزیون توسط بخش های پرتاب کنندۀ اشعۀ کاتدی، که ما هدفشان هستیم، به درون چشم هایمان تابیده می شود. این پرتاب کننده ها جریان های الکترونی را به فسفرهای روی صفحۀ نمایش می فرستند. این موضوع سبب درخشش فسفرها شده و نور آنها از صفحۀ تلویزیون به درون چشم هایمان تابیده می شود. پس چندان دقیق نیست که بگوییم هنگام تماشای تلویزیون، ما به نور نگاه می کنیم، دقیق تر آن است که گفته شود، نور به درون ما تابیده می شود. ما نور را از طریق چشمها می گیریم و به بدنمان منتقل می کنیم و تا جایی در ما نفوذ می کند که بر روی غده های درون ریز ما تأثیر می گذارد.هنگام تماشای تلویزیون، چیزی شبیه به خطوط انرژی از بخش های پرتاب کنندۀ اشعۀ کاتدی، به فسفرها تابانده می شود و از آنجا به چشم ها و به درون بدن راه می یابد. انتقال شدید انرژی از دستگاه به شخص وجود دارد، در صورتی که حالت عکس آن روی نمی‌دهد. به این معنا، تلویزیون کاملاً غالب است و شخص بی اختیار و تأثیر پذیر.دکتر آت، رئیس هیأت مدیره ای متشکل از دکترها و پژوهشگران دارویی است که مشغول تحقیق بی سابقه بر روی تأثیرات نور در بدن انسان بوده است. وی در مورد آثار اشعۀ ایکس ساطع شده از تلویزیون توضیح می دهد: ریشه های گیاه لوبیا که وی در مقابل تلویزیون رنگی قرار داده بود، به طور عمودی از خاک بیرون زدند. دستۀ دیگری از گیاهان فوق العاده رشد کردند و از شکل عادی افتادند. در بدن موش هایی که در چنین وضعیتی قرار گرفتند، زخم های سرطانی ظاهر شد. آت، دلیل می آورد که هر میزان اشعۀ ایکس از تلویزیون ساطع بشود -که از اکثر تلویزیونها در حال حاضر نیز ساطع می شود- می تواند برای انسانها مضر باشد.
اثرات عصبی و فیزیولوژیکی تلویزیون بر انسان
بیشتر تحقیقاتی که در مورد تلویزیون صورت می گیرد، در مورد اثرات رفتاری و اخلاقی تلویزیون بر فرد است و نه اثرات فیزیولوژیکی و این نشان می دهد، ما زیاد به این اثرات اهمیتی نمی دهیم. صدماتی که تلویزیون به چشم وارد می کند، یا ضربان قلب را تغییر می دهد را به آن توجهی نداریم. از اشعۀ ایکسی که از صفحه تلویزیون ساطع می شود اطلاعی نداریم لازمۀ تلویزیون تماشا کردن این است که تصویر آن پر نورترین چیز در محیط باشد و الاّ به خوبی دیده نمی شود. برای همین معمولاً تلویزیون را در فضاهای کم نورتر قرار می دهند. در نور روز صفحۀ تلویزیون به خوبی قابل رؤیت نیست. و به منظور تأثیر گذاری بیشتر، صداهای اطراف نیز تا سر حد ممکن کم می شود. سعی می کنند هیچ صدایی از اهل خانه شنیده نشود. سر و صدای محیط، مزاحم تمرکز افراد روی تلویزیون می شود. بسیاری از مردم وقتی تنها می شوند، به تماشای تلویزیون می پردازند و حتی وقتی با دیگران تلویزیون تماشا می کنند، همه ساکت می شوند. ارتباط کلامی با یکدیگر را قطع می کنند. چون اینها مانع از تمرکز است. در واقع در زمان جمع بودن جهت تماشای تلویزیون هم، به نوعی افراد تنها هستند و هیچ توجهی به هم ندارند؛ همه محو در تلویزیون شده اند. افراد، از خود هم بی خبر می شوند. چون معمولاً جایی را برای تماشا انتخاب می کنند که بیشترین راحتی را داشته باشد و کمترین تحرک را. معنایش این است که کمترین آگاهی را نسبت به اوضاع بدن خود دارند. توجه به بدن هم خود یک مانع لذت تماشا است. کم تحرکی به اعضای درونی هم کشیده می شود. ضربان قلب به شدت کند می شود. سرعت نبض یکنواخت می شود. حالت کلی امواج مغز نیز آرام و یکنواخت می شود. روند فکر کردن هم کند می شود. حتی چشمها که گمان می شود در موقع تماشای تلویزیون، پر کار هستند، در واقع کم کارتر می شوند. چشمها خیره به یک سمت می شود. و این کم تحرکی وقتی ابعاد صفحه کوچکتر باشد و یا فاصله از تلویزیون زیادتر باشد، بیشتر می شود. حس بینایی پر کار هست، ولی چشم کم تحرک است.

بخش سوم:
 

بخشی از تجربیات جری ماندر،
 

فردی که سالها در امر تلویزیون و تبلیغات
فعالیت داشته است(66)
طی این دوران من یاد گرفتم که می توان با استفاده از رسانه ها مستقیماً حرفها را در سر مردم وارد کرد و سپس همچون جادوگری که از دنیایی دیگر آمده تصاویری را در سر آنها باقی گذاشت که وادارشان کند تا کارهایی انجام دهند که در غیر این صورت هرگز حتی فکر آن کارها به ذهنشان خطور نمی کرد. (ص7) دنیای تبلیغات به نظرم مساعد می آمد. اینطور نبود که به ثروت علاقه فراوانی داشته باشم یا دلم بخواهد همۀ کالاها و محصولاتی که در تبلیغات دهه های چهل و پنجاه نشان داده می شد را صاحب باشم. بیش از آنکه بخواهم این اتومبیل ها و قایقها را داشته باشم دلم می خواست مثل کسانی باشم که صاحب آنها هستند. (ص9)گاسیج می دانست که اشکال کار تبلیغات چیزی فراتر از پرداختن آن به جزئیات بی اهمیت است. او از چگونگی عملکرد تبلیغات به خشم می آمد و آن را نوعی تجاوز به حریم شخصی افراد می دانست. تبلیغات هجوم به ذهن افراد است که رفتار مردم و حتی خود آنان را تغییر می دهد.گاسیج می گفت: در تبلیغات رابطه ای مبتنی بر قدرت وجود دارد؛ یک نفر که همان فرد تبلیغ کننده است هجوم می آورد؛ میلیونها نفر مجذوب می شوند. اما هدف این کار چیست؟ صرفا آنکه مردم چیزی را خریداری کنند! عملی تأثیرگذار، ریشه دار و آزار دهنده که گروه انگشت شماری علیه عده ای زیاد با هدفی پیش پا افتاده انجام می دهند. (ص12) ای.جی.لیبینگ یکبار می گفت: آزادی بیان در مطبوعات محدود به کسانی است که واقعاً صاحب روزنامه باشند. طی این سالها فهمیدم که دستیابی به مطبوعات و توان استفاده از آنها هم مختص کسانی است که پول داشته باشند. ثروتمندها به سادگی می توانستند با پول به درون ذهن عموم راه پیدا کنند. کم کم می فهمیدم که در کیفیت و نوع اطلاعاتی که به مردم ارائه می شود تحریف صورت می گیرد. هر روز بیشتر از بیشتر مغز مردم پر از اطلاعاتی می شد که از نوع تجاری بودند. من که در نقش مدیر تبلیغات فعال بودم به پیشرفت این تحریفات کمک شایانی می کردم. (ص16)سه شنبه ها راجع به اثر سویی که اتومبیل و سایر عناصر فن آوری بر محیط زیست دارند مطلب می نوشتم و پنجشنبه ها فروش همین اتومبیل ها را سرعت می بخشیدم! (ص17) با رشد رسانه های گروهی ـ تا حدی که آنها نیز به نوعی فضای خاص تبدیل شدند- کم کم به این فکر افتادم که احتمالاً این فضا جایی نیست که بتوان اطلاعات مفید زیادی از آن به دست آورد. (ص21)عرضۀ بیش از حد اطلاعات نه تنها کمکی نمی کرد، بلکه هشیاری افراد را کاهش می داد. (ص22) الگوی کلی تشخیص، تمایز و فهم در مردم درحال افول بود. ظاهراً آنان قادر نبودند بین اطلاعاتی که از قبل پردازش می شد و پس از عبور از فیلتر دستگاهی به نام تلویزیون به آنان می رسید و اطلاعاتی که به طور کامل و از راه تجربه واقعی به آنان می رسید تفاوتی قائل شوند. شاید برای مردم صرفاً دیدن چیزی، به منزلۀ باور کردن وجود یا حقیقت داشتن آن چیز است به طوری که حتی ذهن آگاه بشر هم در این شرایط نادیده گرفته می شود. (ص24) شاید مک لوهان هم مثل سایر ما انسانها فانی، مات و مبهوت بود و در مقابل این عنصر جدید فن آوری دچار همان واکنشی شده بود که گوزن خیره به نور چراغهای اتومبیل در حال حرکت به سوی او، دچار آن است. (ص31) یک پیام تلویزیونی-که در اخبار فقط سی ثانیه طول می کشید- بیشتر از هزار ساعت، زمانِ صرف شده برای ترتیب دادن یک سفر فشرده سیاسی یا صدها آگهی روزنامه ارزش داشت. جنگی به منظور در اختیار گرفتن این دستگاه و استفاده از آن درگرفت. همه طرفهای رقیب در این تصور شریک بودند که اگر بتوانند به تلویزیون دست یابند، این دستگاه پیام ایشان را همچون هر پیام دیگری انتقال می دهد؛ فکر می کردند که فن آوری تلویزیون صرفاً ابزاری خنثی و فاقد جهت گیری است. آنها که هدفشان تغییر دادن اذهان مردم بود، متوجه نبودند که تلویزیون ممکن است کسانی که از آن استفاده می کنند را نیز تغییر دهد. همه آنها کورکورانه در توطئه ای به قصد افزایش استفاده از تلویزیون دست به دست هم دادند. (ص32)موفقیت سریع و استقبال سریع از یک برنامه، به دنبالش شکست سریع و پس زدن سریع از برنامه را به دنبال دارد. بنابراین باید در هر اقدام جدید، شور و هیجان از حرکت قبلی بیشتر باشد تا بتوان مقدار پوشش تلویزیونی را ثابت نگاه داشت، تلویزیون به نحوی محتاج این وضع بود. با بالا رفتن میزان سرمایه گذاری افراد، فشار وارد بر آنها برای ساختن برنامه هایی دارای حرکات و اعمال نامعقول تر افزایش یافت.(ص33)آنها تا آدم ربایی، هواپیما ربایی و بمب گذاری پیش رفتند. تنها هدف این اعمال، اغلب چیزی بیش از یافتن پوشش رسانه ای نبود. (ص34)چرخه "موفقیت سریع / شکست سریع" بسیاری را گرفتار کرد. (ص35)تنها اهدافی که تلویزیون دنبال می کند آن است که صرف نظر از آنکه چه کسی شاه است، کماکان قدرت واقعی مخفی در پشت تخت شاهی باشد، و در دید همۀ عموم، عامل اصلی و اولیه باقی بماند. تلویزیون قدرت آن را دارد که رئیس جمهورها را بسازد و سپس با استفاده از همین قدرت، آنها را نابود کند. (ص37) لیندون جانسون هم ظاهراً از این قدرت آگاه بود. تمایل او به غلبه کردن و در اختیار گرفتن تلویزیون، آنقدر شدید بود که همیشه در دفتر کار خود سه دستگاه تلویزیون را روشن نگه می داشت. او هرگز موفق نشد کنترل رسانه های جمعی را در اختیار بگیرد. اما در چند مورد به موفقیتهایی خیره کننده دست یافت. بعنوان نمونه، با آنکه حادثه خلیج تانکین هرگز اتفاق نیفتاد، ولی صحت وقوع آن در هر رسانه ای تأیید شد. این مسأله، هم مردم و هم کنگرۀ آمریکا را متقاعد کرد و جانسون هم به نظر مساعدی که برای شدت بخشیدن به آتش جنگ ویتنام نیاز داشت، دست یافت.بعد ها مشخص شد که این رویداد، تنها یکی از رویدادهایی است که هرگز اتفاق نیفتاد؛ اما از تلویزیون نمایش داده شد تا ما را مجاب کند که جنگ ویتنام ضروری است. به فکرم خطور کرد که خود حقیقتِ امکان پذیر بودن چنین کارهایی- پخش اخباری خیالی از یک رویداد نظامی که منجر به درگرفتن جنگی در سرزمین های دور می شود، کسانی که تصاویر آن را در تلویزیون می بینند، قادر نیستند شخصاً تجربه اش کنند- نشانه ای است که به طور جدی دربارۀ قدرت رسانه ها در پیگیری واقعیت های دروغین هشدار می دهد.در نهایت شیوۀ رفتاری شخص جانسون باعث شد کلکش کنده شود. تلویزیون به این نتیجه رسید که بهتر است طرز حرف زدن او و رفتار وقیحانۀ او را مسخره کند و از او شخصیتی عامیانه و کارتونی بسازد تا آنکه نظر مساعد نسبت به او داشته باشد. (ص38) ما تلاش می کردیم تا میزان تکیه بر آمار بینندگان را کاهش دهیم؛ زیرا تکیه بر این مسأله، کاملاً به ضرر پخش آن چیزهایی بود که مردم واقعا به آنها احتیاج داشتند. (ص)

فصل چهارم:
 

بررسی چند سیاست اشتباه در سازمان صدا و سیمای فعلی
انتقادات اخیر مقام معظم رهبری و سایر بزرگان نشانۀ بیشتر شدن انحرافات صداوسیما از موازین شرعی و انقلابی است، که روز به روز بیشتر از قبل شده و سیاستها و برنامه های این سازمان با گذشت زمان از اهداف اسلام و نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته است. مقام معظم رهبری فرموده اند: من از عملکرد صدا و سیما دفاع نمی کنم و اشکال وارد است و خیلی هم برای این موضوع وقت می گذارم. من به مسؤولان صدا و سیما خیلی تذکر می دهم، ولی با همۀ این تذکراتِ دردمندانه، این خروجی صدا و سیماست.(67)به نظر حقیر ریشۀ انحرافات صدا و سیما بر می گردد به بعضی سیاستها و یا بگوئیم طرز تفکرات اشتباه این سازمان که اگر اینها اصلاح نشود ما بقی اصلاح نمی شود و یا در حد قلیلی بتوان آن را اصلاح کرد.
از مهمترین این سیاستها، دو سیاست و یا دو طرز فکر کلی است. این دو سیاست عبارتند از: 1-جذب مخاطب بیشتر و یا به عبارتی جلب رضایت بیشتر مردم 2- سیاست دفع افسد به فاسد. حجم بسیار زیادی از انحرافات موجود در برنامه های صدا و سیما با تمسک نابجا به این دو سیاست توجیه می شود که با اصلاح این دو سیاست، انحرافاتی که زائیدۀ این دو هستند، خود به خود اصلاح می شود. در اینجا در مورد حد و حدود این دو سیاست و پیامدهای این دو سیاست صحبت می کنیم و در انتها به موارد دیگری از انحرافات کلی این سازمان می پردازیم.

بخش اول:
 

سیاست جذب مخاطب و رضایتمندی مخاطبین
 

از نظر دین مقدس اسلام انسان ها که بندۀ خداوند هستند، مأمور شده اند رضایت خداوند متعال را کسب کنند نه رضایت مردم را. سیاست این رسانه هم چون یک رسانۀ اسلامی است و مبلّغ فرهنگ اسلامی، بنابراین در درجۀ اول باید جلب رضایت خداوند و جلب رضایت امام زمان ارواحنا له الفداء که در واقع همان رضایت خداوند است، باشد.صداوسیما نباید فراموش کند که وظیفه اش طبق رهنمودهای امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری مد ظله العالی، تربیت و آموزش و فرهنگ سازی صحیح است، نه اینکه هدفش فقط سرگرم کردن مخاطبین باشد، که اگر هدف تنها سرگرم کردن است، بحثی نداریم این روند مطلوب است. ولی اگر هدف این نیست، هدف، پیاده نمودن منویات امام خمینی و مقام معظم رهبری است، پس باید برنامه ریزی ها و سیاستهای کلی این سازمان، مطابق با نظرات ایشان باشد. نظرات ایشان هم چیزی جز خواسته های اسلام نیست. در این صورت باید انتخاب برنامه ها و لزوم تولید و پخش برنامه ها و فیلمها نیز با توجه به معیارهای اسلام باشد، نه با توجه به معیارهای مورد پسند مخاطبین. در سایر مراکز فرهنگی نیز این روش متداول است که با توجه به سیاستها و اهداف تعریف شدۀ آن مراکز، مواد آموزشی در اختیار متعلّمین قرار می گیرد. مثلاً هیچ گاه در آموزش و پرورش یا در دانشگاه و یا در حوزه های علمیه نمی آیند از محصلین نظر خواهی کنند که چه کتابی را دوست دارید بخوانید و چه کتابی را دوست ندارید. اصلاً جای این صحبت ها نیست؛ یک سری مواد درسی که با توجه به نیازهای آن مقطع و با صلاحدید کارشناسان خبره تعیین شده، در اختیار محصلین قرار می گیرد و باید آن را الزاماً بگذراند. بله جای این نظرخواهی هست که چه شیوه ای را برای ارائۀ بهتر مطالب در نظر بگیرند. ولی اصل مواد درسی جای هیچ بحثی را ندارد.در مورد برنامه های صداوسیما این مطالب صادق است، زیرا بفرمودۀ امام و رهبر، صداوسیما یک دانشگاه عمومی است. بنابراین نباید اصلِ بود و نبودِ برنامه های خود را در گرو نظرسنجی مردم قرار دهند که هر برنامه ای را مردم دوست دارند برایشان تولید کنند و هر برنامه ای مورد استقبال واقع نگشت، کلاً حذف شود؛ که به فرض اگر برنامه ای با توجه به ملاکهای دین، بسیار مورد نیاز و سودمند بود، ولی در نظرسنجی ها، مردم استقبال نکردند، این برنامه حذف شود و اگر برنامه ای که از نظردین و فرهنگ اسلام و با تشخیص علماء، مضر به حال مردم شناخته شد، ولی مردم استقبال کردند، ما این برنامه را برایشان پخش کنیم. صداوسیمای مطلوب که یک رسانۀ فرهنگ ساز است، سیاستهای فرهنگی اش را از منابع فرهنگی می گیرد، نه از آن کسی که قرار است او را تربیت کند؛ یعنی مردم. صداوسیما باید از قبل و با مشورت متخصصان فرهنگی بداند پخش فلان برنامه خوب است یا بد، به صلاح مردم هست یا نیست، نه اینکه با عموم که اکثراً هم در امور فرهنگی غیر متخصصند، مشورت کند؛ از آنها بخواهد نظر دهند این برنامه باشد یا نباشد. اگر این طور شد، دیگر فرهنگ سازی صداوسیما چه معنی دارد؟ اگر بخواهید خواستۀ اکثریّت را ملاک تولید برنامه قرار دهید، قطعاَ از اهداف مورد انتظار خود دور می شوید. کثر مردم مطابق هوای نفس خود نظر می دهند و نه بر مبنای عقل و شرع. در قرآن کریم آمده است: وَ لا تُطِع مَن اَغفَلنَا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ اَمرُهُ فُرُطاً (کهف:28) وَ لَئِن اتَّبَعتَ اَهوَاءَهُم بَعدَ مَا جَاءَکَ مِن العِلمِ مَا لَکَ مِن اللِه مِن وَلِی وَ لا وَاقٍ (رعد:37) قُل لا اَتَّبِعُ اَهوَائَکُم قَد ضَلَلتُ اِذَاً وَ مَا اَنَا مِن المُهتَدِینَ (انعام:56) و نمونه های دیگری مشابه این آیات که در قرآن وجود دارد. شما اگر برنامه های کاملاً خلاف دستورات اسلام هم پخش کنید، قطعاً عدۀ زیادی از آن استقبال می کنند و اگر شوو و دانس هم پخش کنید همین طور است. ممکن است در نظرسنجی ها درصد بالایی از بیننده را به خود اختصاص دهد. پس با این معیار آیا چنین برنامه هایی را هم به روی آنتن می فرستید؟ صداوسیما اگر در وضعیّت فعلی جامعۀ ما، برنامه های کاملاً ضد اخلاقی و ضد دینی هم تولید کند، ممکن است و بهتر بگوییم بدون شک در حد قابل توجهی از مردم از آن استقبال می کنند و نظر خود را در تأیید آن اعلام می کنند. آیا باید به نظر آنها اهمیّت داد؟ باب میل آنها برنامه ساخت؟
نظر مردم در تولید برنامه های صداوسیما وقتی محترم و معتبر است که در چهارچوب موازین شرعی باشد. و چنانچه از این چهارچوب خارج باشد، یک ذره اعتبار ندارد و نباید هیچ اهمیتی به آن داد و لو اینکه 90 درصد آنها و یا بیشتر موافق آن نظر باشند.واقعاً جای نگرانی و مایۀ بد بختی است، رسانه ای که باید او فرهنگ مردم را بسازد و به افکار و سلایق آنها جهت بدهد، این مردم هستند که تکلیف می کنند فلان برنامه باشد یا نباشد. این موضوع علامت این است که صدا و سیما همچون دست اندرکاران امور تولیدی شده اند که می گویند، هدف ما جلب رضایت مشتری است.دشمن امکان دارد با سوء استفاده از این سیاست، پیاده نظام های داخلی خود را برای تلفن به صدا و سیما و اعلام نظرشان بسیج کند و نتیجۀ نظرسنجی ها را به سمت دلخواه خود، پیش برده و جهت گیری برنامه ها را به سمتی که مغایر اصول انقلاب و مخالف شرع مقدس است، تغییر دهد. اگرتولید برنامه ها ملاک و مبنایی نداشته باشد در این دام گرفتار می شوند.مقام معظم رهبری می فرمایند: تنوع و جذابیت درصداوسیما، شرط لازم توفیق آن است؛ ولی این نباید موجب گرایش به شیوه های زیان بخش و مخرب گردد. ترویج فرهنگ غربی و استفادۀ ابزاری از جاذبه های جنسی یا استفاده از موسیقی های لهوی و حرام و چیزهایی از این قبیل، نباید به بهانۀ جذاب کردن تلویزیون به این دستگاه مؤثر که در معرض دید همۀ قشرها و خانواده هاست، راه یابد(68)دامنه تأثیرگذاری و موجی که صداوسیما ایجاد می کند، آنقدر عظیم است که حتی یک اشتباه ساده در این رسانۀ بزرگ، اثر منفی گسترده ای بر جامعه می گذارد و بالعکس، یک حرکت سازنده از طریق این رسانه، به نحو بارزی در اعمال و اخلاق و عقائد افراد تأثیر می گذارد.بنابراین اگر تشخیص داده شد که برنامۀ خوب وجود ندارد و تهیه هم نمی توان کرد و یا برنامه و یا فیلمی در خور انقلاب نیست، باید این نتیجه را مردانه پذیرفت که تعطیل آن برنامه بهتر است از ادامۀ چنان برنامه های ناقص و بی ارتباط با روح انقلاب و در بعضی موارد مضر به حال جمهوری اسلامی. به عبارت دیگر اگر مشخص شد فیلم یا برنامه ای و یا حضور افرادی در این رسانه با اهداف از پیش تعیین شده برای صدا و سیما مغایرت دارد و گاهی آن را از اهدافش دور می کند، باید آنها را با جرأت کنار گذاشت، و از تعطیل شدن برنامه هراس به خود راه نداد.چه لزومی دارد برخی شبکه های ما 24 ساعته برنامه پخش کنند. اگر بررسی شد دیدند مثلاً 10ساعت بیشتر برنامه مفید ندارند، با صداقت اعلام کنند: بضاعت ما در این حد است. و بدین ترتیب به بهانۀ کامل شدن تایم برنامۀ شبکه، موجب انحراف مخاطبین نشوند. هرگز لزومی ندارد تمام یا ساعات زیادی از شبانه روز با برنامه پر شود. بلکه اساس باید این باشد که هر وقت برنامه مناسبی داشتیم، آن برنامه را ارائه کنیم و اگر نیست، سکوت بهترین گفتار و بهترین گزینه است.
امام خمینی فرمودند: اینکه می گویند: اگر موسیقی در رادیو نباشد، آنها می روند از جای دیگر موسیقی را می گیرند، این عذر نیست. آیا حالا اگر از جای دیگر می گیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟ ما باید خیانت کنیم؟ موسیقی خیانت است به مملکت، خیانت است به جوانهای ما. این موسیقی را بکلّی حذفش کنید و چیزی بگذارید که آموزنده باشد. کم کم مردم و جوانها را به مسائل آموزنده عادت بدهید و از آن عادت خبیثی که داشتند برگردانید. اینکه می بینید جوانها اگر موسیقی نباشد، جای دیگر سراغ آن می روند، برای این است که عادت کرده اند و این شاهد است برای این که جوانهای ما فاسد شده اند. الان که موظّف هستیم این نسلی که فاسد شده به صلاح برگردانیم و نگذاریم بچّه های کوچک ما فاسد شوند و جلوی آنها را بگیریم.(69)در هر صورت هدف برنامه های صدا و سیما باید مطابق با هدف خلقت انسان باشد. خداوند انسان را برای چه خلق کرده و چه خواسته ای از او دارد؟ صدا و سیما باید انسان را در این راه یاری کند و او را به هدفش نزدیک کند. برنامه ای که نتیجه اش، دور کردن انسان از این مسیر است باید حذف شود، اگرچه مردم از آن خوششان بیاید. پیشنهادات و نظرات مردم در جایی مورد احترام است و باید مورد قبول واقع شود که مخالف با دستورات شرع نباشد و تشخیص این با افراد اسلام شناس است که مسلط به آموزه ها و خواسته های دین مقدس هستند، روح دین و مذاق دین در امور مختلف را می دانند و به آن متعهد هستند. البته قصد ما این نیست که جذابّیت داشتن برنامه ها را نفی کنیم و یا آن را دست کم بگیریم. سخن این است جذابیّت را در جایگاه اصلی خود قرار دهیم و خارج از حد و حدودش به آن بهاء ندهیم؛ که بخاطر جذابیّت، مرتکب بسیاری از اعمال خلاف شرع شویم. در ردۀ اول محتوای برنامه است که باید مفید و آموزنده باشد و در مرحلۀ بعد این محتوای خوب را در قالب جذاب و غیر خلاف شرع باید ریخت. حرف این است که به جذابیّت برنامه ها و رضایت مردم به اندازۀ بهاءاش ارزش داد.گاهی بعضی از برنامه ها است که همانند دارو برای امراض انسان لازم است. ولی این دارو تلخ است و کسی از آن استقبال نمی کند. خوب آیا بگوئیم چون کسی از این استقبال نمی کند، پس ما آنرا به مردم نمی خورانیم و یا اینکه سعی می کنید با روش های مختلف، همین داروی لازم را از مقدار تلخی اش بکاهید و آن را به مردم بدهید.اینکه گفته می شود سلائق مردم متفاوت است و نمی توان برای همه یک نوع برنامه گذاشت، صحیح است، ولی به این معنا نیست که بگوئیم یکی ورزش دوست دارد، یکی قرآن دوست دارد، یکی فیلم و یکی موسیقی، یکی فوتبال، یکی اخبار و یکی برنامۀ آموزشی، پس بیاییم برای هر کدام برنامۀ دلخواهشان را بگذاریم، هر چند این سلایق اشتباه باشد. معنای صحیح اختلاف سلیقه این است که بگوییم ما می خواهیم مردم را به کمال خود، به هدف خلقت خود، یعنی همان چیزی که مد نظر اسلام است، نزدیک کنیم؛ هدف، یکی است و اختلاف بردار نیست؛ ولی چون سلائق مختلف است و نمی توان همه را تنها با یک راه هدایت کرد، در برنامه ها تنوع ایجاد می کنیم تا از راه های مختلف، افراد با سلایق مختلف را به آن یک هدف برسانیم.هدف همۀ برنامه ها به یک جا منتهی می شود و آن کمال انسان است. در این میان اگر سلیقۀ بعضی به گونه ای بود که آن سلیقه، مغایرت با هدف خلقت دارد و به هیچ وجه نمی توان با داشتن آن سلیقه، به هدف خلقت رسید، سعی در اصلاح و تغییر آن سلیقه می کنیم تا از کج سلیقگی پاک گردد.از اختلاف سلائق باید در جهت همگرا شدن و در نهایت، رسیدن به هدف خلقت استفاده کرد. نه اینکه هر کدام را در یک جهت جداگانه و واگرا از هم قرار داد تا هر کجا می خواهند بروند، صدا و سیما یک هدف دارد و می خواهد همه را به این هدف برساند، منتهی از راه های گوناگون برای سلائق گوناگون. هدف اصلی، سلیقه ای و به انتخاب مردم نیست که ما هم برای یاری رساندن مردم جهت رسیدن به هدف شخصی شان، به آنها کمک کنیم. هدف برنامه های صداوسیما یکی است، مردم آزادند، اگر خواستند قبول می کنند و اگر نخواستند قبول نمی کنند. نباید در این زمینه عقب نشینی کرد. بله آنهایی که قبول نمی کنند را نیز تلاشمان این است کم کم بطور مستقیم و غیر مستقیم، مجاب کنیم و داخل در هدف خود کنیم. ولی دست از هدف بر نمی داریم.صدا و سیما وظیفه دارد مردم را جذب کند، اما به سمت خدا نه به سمت خود. اگر بخواهیم در برابر راه خدا، مردم را به سمت خود جذب کنیم، این راه شیطان و راه طاغوت است.

بخش دوم:
 

سیاست دفع افسد به فاسد
 

مسئولانی که می خواهند قاعده عقلی دفع افسد به فاسد را در برنامه های خود بگنجانند تا جلوی انحرافات اخلاقی جامعه را بگیرند، با چهار دسته افراد مواجه هستند:
1- یک دسته افرادی هستند که دچار انحراف شده اند. 2- یک دسته از افرادی اند که در آستانۀ وقوع در انحراف قرار دارند اما هنوز منحرف نشده اند. 3- عده ای دیگر که از انحراف دورند ولی ممکن است با پیدا شدن زمینه، به سمت انحراف کشیده شوند. 4- و دست آخر افرادی که می دانیم به دلایلی، احتمال منحرف شدن آنها بسیار ضعیف است. اشتباه در این جاست که برخی از مسئولان، این قاعدۀ استثنایی که باید در موارد خاص و طبق ضوابط خاص خود اِعمال شود را یک راهبرد ابتدایی عمومی و خط مشی اساسی سیاست‌های خود اتخاذ کردند و با تمسک به این قاعده، جلوی بسیاری از مفاسد در جامعه را باز گذاشتند.متوسل شدن به این قاعده در امور فرهنگی جامعه که با تمام اقشار در ارتباط است، یک سیاست مخرب است که نتیجۀ فاجعه باری به دنبال خواهد داشت. جامعه را به تدریج به سمت فساد و تباهی هدایت می کند. اگر بنا باشد قاعدۀ دفع افسد به فاسد را به کار گیرند، تنها در مورد دو گروه اول باید باشد، یعنی کسانی که منحرف شده اند و کسانی که در آستانۀ وقوع در انحراف هستند، نه همۀ اقشار جامعه. با اجرای این قاعده، افراد گروه اول را از آن انحراف کامل در راهی با انحراف کمتر سرگرم کنند و حرکت گروه دوم به سمت انحراف را فعلاً متوقف سازند‌، تا بعداً بتوانند برنامه های اصلاحی صحیح را در مورد آنها به اجرا درآورند. اما در غیر این دو مورد، ما حق اجرای این قاعده را نداریم که بگوییم: « چون احتمال می رود آنها هم روزی دچار افسد شوند پس ما هم، از هم اکنون آنها را به امور فاسد سرگرم می کنیم که مبادا روزی به افسد گرفتار شوند.» اگر کسی این را بگوید اصلاً از قاعده خارج شده. قاعده اش شده «دفع احسن و حسن به فاسد». از دست اندرکارانی که با تمسک به این قاعده، سالهاست بعضی گناهان را در برنامه هایشان ترویج می کنند، بپرسید: چقدر تاکنون توانسته اید جلوی گناهان بزرگ تر را بگیرید؟ چقدر توانسته اید جلوی تهاجم فرهنگی و مفاسد اخلاقی را بگیرید؟ منصفانه بگویید آیا این کار شما نتیجۀ عکس نداده و به جای دور کردن اکثر جامعه از فساد، آنها را متمایل به فعلیت رساندن مفاسد بالقوه ننموده است؟ چرا شما معیارهای اساسی تر را کمتر اهمیت می دهید، بیشتر همّ و غمّ تان شده تولید برنامه های کم محتوا و لغو برای جذب مشتری بیشتر؟ فکر می کنید مردم با دیدن چنین برنامه هایی دیگر به سراغ برنامه های مبتذل خارجی نمی روند؟ مسلماً می روند.شما چه این برنامه های مفسده آمیز را برای نااهلان بگذارید و چه نگذارید، دست آخر کار خود را می کنند و به سراغ گناه بزرگتر می روند. بنابراین چه منطقی دارد که قاعدۀ دفع افسد به فاسد را بکار بگیرید و افراد سالم جامعه را هم گرفتار فساد نمایید؟ با این توجیه که:« در صورتی که ما آنها را به این امور مشغول نسازیم، به سراغ برنامه های خارجی خواهند رفت»؟؟ قاعده دفع افسد به فاسد چند شرط دارد و زمانی اجرای آن توجیه پذیر است که این شروط محقق شود. در صورت عدم تحقق هر کدام از این شرط ها، این قاعده نتیجه نمی دهد و اجرای آن نابخردی است. چون کمک به ترویج فساد شده است:
1- شرط اول این است که برنامه های آن فقط به گروهی برسد که دچار افسد(فاسدتر) شده اند. افراد دیگر مبتلا به آن نشوند و الاّ در غیر این صورت، برای اقلیتی که دچار افسد شده اند، یک اکثریتی را فاسد می کنیم و در حقیقت آنها را به سمت پیوستن به آن گروه اقلیت سوق داده ایم. چون وقتی مزۀ فساد قلیل را چشیدند به همان اکتفا نمی کنند، تشویق می شوند مزۀ فساد عظیم را هم بچشند.
2- راه افسد را بر آن گروه ببندند و تنها از طریق کانال خود آنها را به فاسد مشغول سازند. لازمۀ تحقق این شرط این است که افراد، در محیط بسته و تحت قرنطینه قرار گیرند. اما این امری است مشکل، مخصوصاً در امور فرهنگی و مخصوصاً در وضع فعلی با این وسایل پیشرفته ارتباطی. اگر این شرط تحقق پیدا نکند، مشغول کردن افراد به فاسد، آنها را از افسد باز نمی دارد. بلکه مصمم تر و با آرامش و امنیت بیشتر کار خود را انجام می دهند. چون می بینند کارهایی مشابه و نزدیک به کار آنها صورت می گیرد به طور مجاز و هیچ ممانعتی از آن صورت نمی گیرد.
3- راه دفع افسد، تنها منحصر در امر فاسد باشد، هیچ راه حل دیگری نداشته باشد، زیرا افسد را می توان از چهار راه دفع کرد: 1- افسد به افسد، 2- افسد به فاسد، 3- افسد به حسن، 4- افسد به احسن. دفع افسد به افسد عاقلانه نیست. عقل می گوید و قرآن کریم هم آن را تأیید می کند که در ابتدا امر افسد را باید با امر احسن دفع کرد. در سورۀ مؤمنون آیۀ 96 می فرماید:« دفع کن سیئه را به آن چیزی که احسن است.» در مرحلۀ بعد اگر امر احسن نبود، افسد را با امر حسن باید دفع کرد و دست آخر در صورت عدم امر حسن به سراغ امر فاسد باید رفت. نمی توان ابتدا به ساکن سراغ فاسد رفت و افسد را با فاسد دفع کرد. باید با بررسی تمام گزینه های دیگر و اطمینان از فقدان آنها به ناچار از فاسد کمک بگیرند. بعضی به خاطر جهل خود و رفع تکلیف از خویش بلافاصله به فاسد متوسل می شوند؛ اجازه نمی دهند راه حل های احسن و حسن کشف شود. البته این نیازمند سرمایه گذاری مالی و بنیۀ علمی است، تا راه حل واقعی دفع مفاسد از طریق احسن و حسن که در میان آموزه های دین کامل اسلام مخفی است را توسط دانشمندان استخراج و سپس توسط مجریان به مرحلۀ اجرا درآورند.

بخش سوم:
 

پخش موسیقی به جهت دفع افسد به فاسد
 

مستمسک برخی از از مسؤولان صداوسیما برای توجیه اجازة پخش موسیقی و سایر امور خلاف شرع این است که می گویند: ما دفع افسد به فساد می کنیم. یعنی برای اینکه جوانان جذب کانالهای ماهواره و موسیقی های مبتذل نشوند، ما برای آنها موسیقی می گذاریم. به عبارت دیگر اگر ما برای آنها موسیقی نگذاریم آنها می روند از راههای دیگر موسیقی را بدست می آورند و ضرر این کار بیشتر است. آیا این طرز فکر صحیحی است؟ از نظر پزشکی مورد تأیید است که اموری که موجب تخدیر اعصاب می شوند، مصرف کم آن، طلب زیادتی می کند. یعنی اگر انسان کمی از آنها را استفاده کرد، خواستار استفاده بیشتر از آن می شود. چنانکه الکل و هروئین و تریاک از این دسته محسوب می شوند. موسیقی نیز یکی از چیزهائی است که اعصاب را تخدیر می کند. اشتباه ما در این است که خیال کردیم، کسی که عاشق موسیقی است، اگر این موسیقی ها را بشنود، به همین مقدار اکتفا کرده، سراغ موسیقی های غیر مجاز و مبتذل که دشمنان با اهداف سوء تولید می کنند، نمی رود. ولی نمی دانیم که خود با دست خود کم کم جوان را آماده برای جذب شدن به آن موسیقی ها کرده ایم و به این صورت دشمن را برای رسیدن به هدفش کمک کرده ایم. چون همانطور که بیان شد، اگر ما موسیقی برای جوانان پخش کردیم، باعث شده ایم این ماده مخدّر وارد جان آنان بشود و نتیجتاً با ورود این مادّه مخدّر به جان، میل و طلب برای استفاده بیشتر آن پیدا شود. با چند بار شنیدن آهنگهای معمولی، این آهنگها لذّت خود را از دست می دهند و آنها برای کسب لذّت بیشتر رو به استفاده از موسیقی های مبتذل می آورند. این روش، در جایی مناسب است اجرا شود که مثلاً کسی دچار آن موسیقی های مبتذل شده باشد، و چون نمی توان به یکباره او را از شنیدن موسیقی منع کرد، در مرحلة اوّل بخواهیم او را با موسیقی های مجاز از آن موسیقی ها منصرف گردانیم. این روش مخصوص خود همان شخص مبتلا است. نه اینکه برای تمام جوانان چه مصون از موسیقی و چه مبتلای به موسیقی یک نسخه بپیچیم، همه را آلوده کنیم و در رسانه های عمومی موسیقی پخش کنیم. اگر فرد سالمی که اهل شنیدن موسیقی نیست با این روش بخواهیم به احتمال اینکه ممکن است روزی گرفتار آن موسیقی ها بشود، امروز برایش موسیقی بگذاریم، با دست خود او را مبتلای به بیماری کرده ایم. درست مثل این می ماند که برای اینکه جوانان دچار تریاک و هروئین و سایر مواّد مخدّر نشوند، بیائیم تبلیغ سیگار را بکنیم تا جوانان با سیگار کشیدن جذب تریاک و هروئین نشوند. هر انسان عاقلی می داند که این اشتباه است. چون کسی که معتاد به تریاک و هروئین شده ابتدا از سیگار شروع کرده و حالا کارش به آنجا رسیده با دعوت به سیگار او را یک گام به تریاک و هروئین نزدیک کرده ایم. اینکه اسلام از انجام مکروهات نهی می کند بخاطر این است که مکروهات، مرز محرماّت و کارهای مباح است. اگر مکروه را انجام داد، خطرِ افتادن در دام محرماّت زیاد می شود. با ترویج همگانی موسیقی، آن خانواده ها و جوانانی هم که می خواستند سالم بمانند و آلوده به عواقب موسیقی نشوند، به ناچار آلوده شده اند. برکت از خانه ای که در آن موسیقی نواخته شود برداشته می شود. ملائکه به آن وارد نمی شوند. اهل آن خانه گرفتار خشم خدا می شوند و... دیگر مفاسد و آثار سوء موسیقی بر روح و جسم که آنها هم دچارش می شوند. و با این کار در حقیقت یک گام بسوی موسیقی های غیر مجاز نزدیک شده اند. جوانان را باید از خطر دور کرد نه اینکه یک گام به خطر که همان موسیقی های مبتذل است نزدیک کرد. امام خمینی در آن سخنرانی در جمع مسؤولان رادیو فرمودند:« نباید دستگاه رادیو و تلویزیون طوری باشد که ده ساعت موسیقی پخش کند و جوانهای نیرومند را از نیرومندیشان برگرداند. موسیقی با تریاک فرقی ندارد. تریاک یک جور بی حالی و بی حسی می آورد و موسیقی هم همین طور اینکه می گویند: اگر موسیقی در رادیو نباشد، آنها می روند از جای دیگر موسیقی را می گیرند، این عذر نیست. آیا حالا اگر از جای دیگر می گیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟ ما باید خیانت کنیم؟ موسیقی خیانت است به مملکت، خیانت است به جوانهای ما. این موسیقی را بکلّی حذفش کنید و چیزی بگذارید که آموزنده باشد، کم کم مردم و جوانها را به مسائل آموزنده عادت بدهید و از آن عادت خبیثی که داشته برگردانید.» در مقابل تهاجم فرهنگی، باید فضائل فرهنگی خود را گسترش دهیم و ایمان و باورهای جوانان را تقویت کنیم تا در برابر این تهاجم فرهنگی واکسینه شوند و اگر با مواردی از این تهاجمات روبرو گشتند، قدرت حفاظت از خود را داشته باشند. نه اینکه بیاییم همان راه دشمن را خودمان پیش بگیریم و ناخواسته همان هدفی که دشمنان دارند را ما برای آنها مجانی انجام دهیم و به قول معروف آب به آسیاب دشمن بریزیم. در جمهوری اسلامی باید ملاکها و ضوابط مکتب اسلام حاکم باشد. هیچ مصلحت و هیچ ملاحظه ای را نباید بکار بست الاً حق را. باید خوبیها را آنچنان که هست به مردم نشان داد و سپس فطرت آگاه شدۀ مردم را بدون تحت فشار گذاردن برای انتخاب حق یا باطل آزاد گذاشت. این شیوه برای تکامل الهی جامعه بسیار ضروری است.چرا که مذهب ما از هرگونه فریب دادن و اغواء بدور است.

بخش چهارم:
 

مناسبتی نگاه کردن به دین و مذهب
 

یکی از انحرافات روشن صدا و سیما، مناسبتی نگاه کردن به دین و مذهب است. یعنی برنامه‌های دینی را مخصوص به مناسبتهای ویژه در طول سال می دانند. گویی چیز تحمیلی و خارج از دستور است که با فرا رسیدن آن، داخل پرانتز و به خاطر روبرو شدن با این مناسبت، روال عادی برنامه ها قطع می شود و برنامه های مربوط به این ایام پخش می شود و تا پشت سر گذاشتن این مناسبت، ادامه می یابد. مثلاً ایام محرم، یا ماه مبارک رمضان، یا اعیاد مذهبی، و یا ایام شهادت معصومین علیهم السلام برنامه هایی وزین به مناسبت فرا رسیدن این ایام خاص، کم و زیاد در تمام شبکه ها پخش می شود و تا حدودی فضای خانواده ها را با این حال و هوا آشنا می کنند. ما هم امیدوار می شویم صداوسیما، در جهت اسلامی تر شدن پیش می رود. ولی با اتمام این مناسبت، به ناگاه می بینیم روند محتوایی برنامه ها و حال و هوای موجود در آنها یک تغییر کلی می کند و هیچ اثری از برنامه هایی که تا دیروز سرتاسر تلویزیون را فرا گرفته بود نیست که نیست. دوباره برنامه های هجو و سرگرم کننده سابق روی آنتن می رود و مابقی ایام را با این برنامه ها پر می کنند.در اینجاست که تازه متوجه می شویم اولویّت پرداختن به آموزه های دینی، مخصوص مناسبت های ویژه است که موقتاً و اضطراراً جای اولویّت برنامه هایی را گرفته بود که به دنیای مردم می پردازد. متوجه می شویم در روزهای عادی، اولویّت اصلی برنامه ها، سرگرمی ها و مسائل روزمره و دنیایی است و آموزه های دینی در درجه های چندم قرار دارند. مگر در ایام خاص که به ناچار مجبوریم این اولویت را تغییر دهیم.با تأسف هنوز در صدا و سیما این فرهنگ جا نیفتاده که دین را در متن برنامه ها وارد کنند. روح فرهنگ و تعالیم نورانی اسلام جایش در کلیت برنامه های صدا و سیما خالی است.آموزه های دین را بیش از عنوان یک موضوع برنامه نمی بینند. در صورتی که دین همانند رنگی است که باید به تمام برنامه ها زد تا رنگ دینی به خود بگیرند و مشخص شود این رسانه، رسانۀ وابسته به دین است.

بخش پنجم:
 

انتشار شتاب زدۀ نظرات غربیها به عنوان نظرات علمی
 

متاسفانه در رسانه رادیو و تلویزیون هرچه از تحقیقات به اصطلاح علمی و پزشکی از دانشمندان دانشگاههای غربی به دستشان می رسد، فوراً و نسنجیده آن را پخش می کنند. بدون اینکه توجه کنند آیا اینها مغایر با آموزه های دین هست یا خیر. آیا واقعاً نتیجۀ قطعی در این مسئله همین است که در این تحقیقات آمده یا چیز دیگری است. آن چیزی که هنوز نتیجه اش قطعی نیست و بین خود دانشمندان هم اختلاف است، چطور آن را به مردم توصیه می کنند. این بازی کردن با سلامتی مردم است. باید در این زمینه ها هم نظارت صورت گیرد و در صورت عدم مغایرت با موازین و دستورات دین مجوز پخش آن صادر شود. امروزه این تحقیقات بیشتر از طریق دانشگاههایی منتشر می شود که معمولاً تحت نظر صهیونیست هاست؛ اینهایی که سیاستشان این است که آنچه را اسلام سفارش به انجامش کرده، مردم را از آن نهی کنند و آنچه نهی کرده را ترویج دهند. یک عده ای را می بایست به عنوان ناظر گذاشت تا بر این مسائل نظارت کنند. یکی از این مسائل مسالۀ موسیقی درمانی است؛ یکی مسألۀ خوردن نمک است که چقدر در روایات برمصرف آن درابتدا و انتهای غذا تأکید شده و امثال اینها. دانشمندان وابسته به صهیونیستها دستورات اسلام را مو به مو خوانده اند و صحت آن را می دانند. می دانند آنچه اسلام به آن سفارش کرده، قطعاً به صلاح مسلمانان است. لذا سعی می کنند عکس آن را ترویج دهند. یکی از راهها این است که باید ضد چیزی که اسلام گفته به صورت یک امر علمی درآید. بنابراین یک سری تحقیقات سفارشی که نتیجه اش از قبل آماده است و مطابق با خواسته آنهاست صورت می گیرد و پشتوانه علمی آن را هم درست کنند. سپس آن را بطور گسترده در رسانه ها منتشر می کنند و رسانۀ ما هم بی خبر از هدف، آن را پخش می کند و کار آنها را آسان می کند

بخش ششم:
 

نکاتی مختصر در باب صداوسیما
 

امروز، رسانه های گروهی با سلطه ای که بر اذهان مردم دارند، به راحتی افکار عمومی را در دست کاری می کنند.مگر فکر ما انسان ها سطل زباله است که اجازه دهیم آن را پر کنند از اطلاعات بی مصرف؛ پر کنند از تصاویر و برنامه های بیهوده، درگیر کنند با برنامه های بی خاصیّت و با جریانات جنایی فیلم های خیالی. جوانی که ذهنش را مشغول کردند به این سوژه ها و فیلم ها و موسیقی ها و این برنامه های لغو، آیا او دیگر به فکر تهذیب نفس، به فکر تهیۀ توشه برای آخرت خود می افتد؟ به فکر این می افتد که راه های رسیدن به خداوند چه راه هایی است؟ به فکر امام زمان علیه السلام و وظیفۀ خود در عصر غیبت امام زمان علیه السلام می افتد؟وقتی تمام فضای فکری جامعه را با این مسائل لهو و لغو پر کردند، چه جایی برای تفکر پیرامون این مسائل مهم و سرنوشت ساز می ماند که هدف، از زندگی پرداختن به این امور است. اگر خواست ما اسلامی شدن صداوسیما است در مرحلۀ اول مدیر آن باید اسلام شناس و آشنا به احکام الهی و عامل و متعهد به آن باشد. بداند مزاق اسلام در امور مختلف چیست.متأسفانه بزرگان ما و کسانی که از مضرات و آسیب های جدی تکنولوژی بر روی انسان آگاهی دارند. نمی‌آیند گمراهی مان را به ما هشدار دهند بلکه خود نیز به نحوی از آن استفاده می‌کنند. از انحرافات صدا و سیما، اهمیّت دادن و بزرگ کردن مشکلات و کمبود های مادی و بالا بردن توقعات مردم از حکومت در زمینۀ مادیّات است. پس از پایان جنگ تصمیم گرفته شد صداوسیما برای مبارزه با تهاجم فرهنگی، مردم و جوانان را سرگرم کند، برای آنها برنامه های سرگرم کننده بسازد. به جای اینکه فرهنگ را بالا ببرد، گمان شد با سرگرم کردن مردم می توان با تهاجم فرهنگی دشمن مبارزه کرد. به جای ساخت برنامه های آگاه کننده، برای آنها برنامه های غافل کننده ساخته شد که نتیجه اش این شد پس از حدود بیست سال از گذشت این سیاست ها نه تنها مبارزه آنها با تهاجم فرهنگی سودمند نبود، بلکه باعث شد مفاسد اخلاقی روز به روز گسترش یابد.

فصل پنجم:
 

وظایف و ویژگی های دستگاه تبلیغات الهی از دیدگاه قرآن کریم
 

1-دعوت همیشگی و پیوسته به سوی الله. قالَ رَبِّ إنّی دَعَوتُ قَومِی لَیلاً و نَهارَاً (نوح:5)
2-دلسرد و ناامید نشدن از عدم پذیرش مردم. حتی اگر با تبلیغ ما عده کمی هدایت شوند، ارزش ادامه کار دارد.
فَلَم یَزِدهُم دُعائِی إلّا فِراراً * و إنّی کُلَّما دَعَوتُهم لِتَغفِرَلَهُم جَعَلوا أَصابِعَهُم فی ءآذانِهِم وَ استَغشَوا ثِیابَهُم وَ اَصَرُّوا وَ استَکبَروا استِکباراً.(نوح/ 6 و 7)
3-دعوت به شیوه مستقیم و غیر مستقیم . ثُمَّ إنِّی دَعَوتُهم جِهاراً * ثُمَّ اِنِّی اَعلَنتُ لَهُم و اَسرَرتُ لَهُم اِسراراً (نوح/ 8 و 9)
4-بصیرت دادن به مخاطب برای انتخاب آگاهانه .قُل هذِهِ سَبیلی أَدعُوا اِلی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنأ و مَن اتَبَعنی (یوسف/ 108)
5-دعوت مردم به سوی نجات از آتش جهنم و دعوت به سوی خدا وَ یا قَومِ مالی أدعُوکُم اِلی النَّجاةِ * وَ اَنَا اَدعُوکُم اِلی العَزیزِ الغَفّارِ(غافر/41و42)
6-دعوت به سوی صراط مستقیم و بهشت.وَ اِنّکَ لَتَدعُوهُم اِلی صِراطِ المُستَقیمِ (مومنون/23) و اللهُ یَدعُوا اِلی الجَنَّةِ(یونس/ 25
7-پرهیز از برنامه هایی که منجر به معصیت می شود و سرانجامش آتش جهنم است. پرهیز از برنامه هایی که هیچ فایده دنیایی و آخرتی ندارد .إنَّما یَدعُوا حِزبَهُ لِیَکونوا مِن أصحابِ السَّعیرِ ( فاطر/6) یَدعُوا مِن دُونِ اللهِ ما لا یَضُّرُهُ وَ ما لایَنفَعُهُ (حج/12)
8-انجام امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به امور خیر
وَلتَکُن مِنکُم اُمَّةٌ یَدعُونَ اِلی الخَیرِ وَ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ (آل عمران/ 104)
9-پرهیز از جسارت به مقدسات مکاتب دیگر .وَ لا تَسُّبُوا الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُّبُوا اللهَ عَدوَاً بِغَیرِ عَلمٍ (انعام: 108)
10-طبقه بندی برنامه ها و هر قشر را با شیوه مخصوص به خود دعوت کردن .اُدعُ إلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِی اَحسَنُ(نحل/ 125)
11-استقامت در امر تبلیغ و پیروی نکردن از هواهای نفسانی مردم . فَلِذلِکَ فَادعُ فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم (شوری/ 15)
12-دعوت با ابزار و شیوه‌های حق . لَهُ دَعوَةُ الحَقِّ (رعد/ 14)
13-نیت خیرداشتن در انجام دعوت، خیر خواه مردم بودن . اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی وَ أنَا لَکُم ناصِحٌ اَمینٌ (اعراف/ 68)
14-تنها رضای خدا را در نظر گرفتن و از کسی هراسی نداشتن مگر خداوند .َالَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لایَخشَونَ اَحَدَاً اِلاّ اللهَ (احزاب/ 39)
15-آنچه مردم باید بدانند و وظیفه الهی حکم می کند که مردم آن را بدانند با بهانه های مختلف از آن چشم پوشی نکنند و هراسی به خود راه ندهند. بدانند خداوند پشتیبان و نگهدار آنهاست از شر مردم. َا ایُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِن النّاسِ (مائده/ 67)
16-برنامه هایی ویژۀ مردم غیر شیعه و رساندن حقایق مذهب حقه تشیع به گوش آنان، بدون استفاده از راههای فریب دهنده
وَ إن اَحَدٌ مِن المُشرِکینَ إستَجارَکَ فَأَجِرهُ حَتّی یَسمَعَ کَلامَ اللهِ ثُّمَ أبلِغهُ مَأمَنَهُ (توبه/ 6)
17- در جایی که باید اعتراض نمود، برنامه ها باید بی پروا ، صریح و رک باشد. وَ قُل لَهُم فی اَنفُسِهِم قَولاً بَلیغاً(نساء/ 63)
18-غفلت زدایی نه غفلت زائی:بیدار نمودن قلوب، نه میراندن قلوب .یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إستَجیبُوا للهِ وَ لِلرَّسُولِ إذا دَعَاکُم لِما یُحییکُم (انفال/ 24)
19-هدف باید گسترش دین اسلام در سراسر جهان باشد. هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دیِنِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلی الدّینِ کُلِّهِ (توبه/33)
20-به جای پرداختن به مسائل بیهوده، باید به مسائلی پرداخته شود که مردم را از خذلان و بدبختی حقیقی نجات می بخشد. لَولا اَرسَلتَ اِلَینا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِن قَبلِ أن نَزِلَّ وَ نَخزَی (طه/ 134)
21-گسترش پوشش برنامه های تلویزیونی در سطح جهانی و البته با تناسب زبان و ملیت و فرهنگ هر قوم.وَ لَقَد بَعَثنا فِی کُلِّ اُمَةٍ رَسُولاً (نحل: 36) وَ ما اَرسَلنا مِن رَسُولٍ اِلاّ بِلِسانِ قَومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم (ابراهیم/ 4)
22-همین مردمی که برای رضایت خاطر آنها برنامه ساخته می شود و با دیدن این برنامه ها از شما تعریف و تمجید می کنند، همین ها امکان دارد روز قیامت جلوی شما را بگیرند و از اینکه باعث گمراهی و دور شدن آنها از مقصودشان شدید به خدا شکایت کنند. رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَّلُونَا فَآتِهِم عَذابَاً ضِعفَاً مِن النَّارِ (اعراف/38)
23-دست اندرکاران و تولید کنندگان برنامه‌ها، خود باید عامل به دستورات اسلام باشند و در اعتقاد به اصول و فروع دین اسلام استوار باشند. آنها را قلباً باور داشته باشند و در برابر آن متعهد باشد. سپس مردم را به سمت آن هدایت کنند.
اَفَمَن یَهدِی اِلی الحَقِّ اَحَقُّ اَن یُتَّبَع اَم مَن لایَهِدّی اِلاّ اَن یُهدَی (یونس/ 35)
24-عدم انتشار اخباری که از سوی خبرگزاری‌ها و مراکز وابسته به دشمنان مخابره می‌شود، قبل از اطمینان از صحت آنها.
همچنین عدم پذیرش و انتشار نتایج تحقیقات، پژوهشها و دستورالعمل های مختلفی که در زمینه های گوناگون عرضه می کنند، قبل از اینکه از صحت آن اطمینان حاصل نمایند. انتشار و پذیرش ناآگاهانه در نهایت موجب ندامت و پشیمانی می گردد.إن جَائَکُم فاسِقُ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا اَن تُصیبُوا قَومَاً بِجَهَالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمِینَ (حجرات/ 6)
25-نباید فیلمها و برنامه‌هایی که پخش می شود بگونه ای باشد که محبوبیّت آن بیشتر محبوبیّت دین و امور وابسته به دین بشود و علاقۀ مسلمان ها را از دین بکاهد.وَ مِن النّاسِ مَن یَتَّخِذَ مِن دُونِ اللهِ اَنداداً یُحِّبُونَهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا اَشَّدُ حُبَّاً للهِ (بقره : 165)یَا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دِینَکُم هُزُوَاً وَ لَعِباً مِن الَّذینَ اُوُتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ الکُفَّارَ اَولِیاءَ وَ اتَّقُوا اللهَ إن کُنتُم مُؤمِنینَ (مائده/ 57)
26-نباید برنامه‌ها به سمتی برود که امور دنیوی مردم را در درجه اول اهمیت نشان دهند و حب آنها را در دل مردم بنشانند و همّ و غمّ مردم را این امور نشان دهند و مسائل مرتبط با دین و اعتقادات مردم را امری فرعی و زائد بنمایاند.قُل إن کانَ آباءُکُم وَ اَبناءُکُم وَ اِخوانُکُم وَ اَزواجُکُم وَ عَشِیرتُکُم وَ اَموالٌ اقتَرَفتُمُوها وَ تِجارَةً تَخشَونَ کَسَادَها وَ مَساکِنَ تَرضَونَها اَحَبَّ اِلَیکُم مِن اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأتِیَ اللهُ بِأَمرِهِ وَ اللهُ لایَهدِی القَومَ الفاسِقینَ (توبه: 24)

فصل ششم:
 

پیشنهادی به صدا و سیما و طلاب
 

پیشنهادی به صدا و سیما
 

واقعیت این است که اگر ما بخواهیم در مقابل سیل تهاجم فرهنگی که سرتاسر جهان را پر کرده و بیشتر از طریق رسانه ها و ماهواره ها صورت می گیرد، تنها با ابزارهای مشابه ابزارهای دشمنان بایستیم، شکست خواهیم خورد. زیرا، هم از نظر کمیت شبکه‌ها و هم از نظر تکنیک، بسیار از آنها عقب هستیم. ولی ما ابزار و امکانات تبلیغی دیگری داریم که دست دشمن از این ابزار و امکانات خالی است. یکی مساجد و دیگری مجالس روضه سیدالشهدا علیه السلام است. این، دو ستون استواری است که در طول تاریخ، دوام و قوام شیعه به اتکاء آن بوده. اکنون نیز راه غلبه ما بر دشمن در جنگ فرهنگی، تقویت این دو استوانۀ محکم است. اینکه امام خمینی(ره) فرمودند: مسجد سنگر است، مخصوص به دورۀ جنگ نظامی که نیست. در همۀ تهاجم هایی که به مسلمین می‌شود، مسجد سنگر است و در برابر تهاجمات باید به آن پناه برد. از سوی دیگر امام فرمودند: این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته. یعنی این مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام که در آن معارف و مصائب اهلبیت علیهم السلام بیان می‌شود.راه زنده ماندن اسلام و باقی ماندن اسلام در مقابل همۀ آفت‌ها و آسیب ها همین مجالس است. در زمان فعلی که ابزار تبلیغات نسبت به سابق بسیار تغییر کرده، ولی باز با این حال به هیچ وجه مساجد و مجالس عزاداری اهمیت تبلیغی خود را از دست نداده اند. اینکه گمان می‌کنیم با آمدن ابزار جدید تبلیغات، ابزارهای سنتی تبلیغ، کارکرد خود را از دست داده اشتباه محض است.این دو ابزار، ابزارهایی هستند که ما داریم و دست دشمن از آن خالی است. به همین دلیل باید هرچه بیشتر این دو را تقویت کنیم و مردم جامعه خود را به این مکان‌ها که آنها را در مقابل تهاجمات حفظ می‌کند، هدایت کنیم. صداوسیمای ما اگر بخواهد خود به تنهایی و مستقلاً به مبارزۀ رسانه‌ای بپاخیزد، بلاشک شکست خواهد خورد. همانطور که در سالهای گذشته دیده‌ایم. بهترین کاری که صداوسیما می‌تواند در مقابل تهاجم رسانه‌ای انجام دهد این است که سمت تبلیغ خود را به هدایت و راهنمایی مردم برای پر کردن مساجد و مجالس اهل بیت علیهم السلام تغییر دهد. سیاست صداوسیما باید این باشد که هرچه بیشتر مردم به این مکان های مقدس بروند و خود را از این طریق حفظ کنند. هرچه حضور در این مکانها بیشتر باشد، امکان انحراف کاهش می‌یابد. در این فکر نباشند که مخاطب را به هر قیمتی شده برای خود حفظ کنند.صداوسیما وظیفه اش یاری و پشتیبانی سایر مراکز تبلیغی مؤثرتر است. چون هدف همۀ مراکز تبلیغی اسلام یکی است، بنابراین هرکدام بیشتر می‌تواند در ترویج دین تأثیرگذارتر باشد، باید همان را تقویت نمود و سایر مراکز هم باید از آن حمایت کرده و مردم را به سوی آنها راهنمایی نمایند. این وضعیت مطلوب و مورد انتظار صداوسیماست. اگر هدف، جذب مردم به سمت خدا باشد، برای صدا و سیما تفاوتی نمی کند این کار توسط خودش انجام شود و یا توسط مرکز دینی دیگر. اگر دید بعضی مراکز دیگر، در این زمینه موفق تر عمل می کنند، سعی نمی کند با آنها رقابت کند و از دور خارجشان نماید، بلکه سعی می کند تا مخاطبین خودش را نیز به آن سمت هدایت کند تا از آن مسیر به سمت خداوند بروند. ولی وضعیت فعلی صداوسیما این را نمی‌رساند. ناگزیریم بگوییم که صداوسیما نه تنها کمک چندانی برای تقویت مراکز دینی دیگر نمی‌کند، بلکه اغلب در مقابل آنها به رقابت برمی خیزد تا با جذب مخاطب، بر میزان مخاطبان خود بیفزاید. هرچند به خلوت شدن مراکز دینی و تبلیغی دیگر بینجامد. چقدر خوب بود صداوسیما همانگونه که در ایام انتخابات یا در ایام راهپیمایی و غیره، تلاش می کند، مردم در صحنه حضور به هم رسانند و برایش اهمیت ندارد، از تعداد مخاطبانش کاسته شود، چقدر خوب بود برای حضور مردم در مساجد و سایر مراکز دینی هم کمی تلاش می نمود.امام خمینی فرموده اند: باید مساجد[...]ان شاءالله در یک طرحی می شود که بروند سراغ مساجد. مساجد، باید مرکز[سیاست باشد]همان طوری[که] صدر اسلام مرکز سیاست بوده مساجد. مساجد مثل اینها نبوده است که فقط مرکز چه باشد.خطبه نماز جمعه، خطبه سیاسی بوده همیشه. مساجد مرکز بسیج قشون بوده؛ مرکز تبلیغات اسلام بوده است. اینها ان شاءالله تدبیر می شود(70) ما استفاده نتوانستیم بکنیم از این اجتماعاتمان. نه از آن اجتماعات بزرگمان؛ و نه از اجتماعات کوچکمان. و این برای این بود که تبلیغات، اسباب این شده بود که مسجدیها را در آن مسجد محصور کرده بود. مسجد مرکز تبلیغ است. در صدر اسلام از همین مسجدها جیشها، ارتشها،‌ راه می افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسی اسلام بوده مسجد. هر وقت یک گرفتاری پیدا می شد، صدا می کردند که « اَلصَّلوةُ بِالجَماعَةِ»، اجتماع می کردند؛ آن گرفتاری را طرح می کردند، این صحبتها را می کردند. مسجد، مرکز اجتماع سیاسی است. و از این یک قدری وسعتش زیادتر، می شود نماز جمعه. (71)مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش و حرکتهای اسلامی بوده؛ از مسجد تبلیغات اسلامی شروع می شده است و از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در [زیر] بیرق اسلام بوده است. همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است. شما که از اهالی مسجد و از علمای مساجد هستید. باید پیروی از پیغمبر اسلام و اصحاب آن سرور کنید و مساجد را برای تبلیغ اسلام و حرکت اسلامیه و برای قطع ایادی شرک و کفر و تأیید مستضعفین در مقابل مستکبرین قرار بدهید. (72)

پیشنهادی به طلاب
 

با توجه به اینکه نشر و ترویج تعالیم دین مبین اسلام از اهداف نظام جمهوری اسلامی است و این هدف توسط افراد دین شناس و آگاه به مسائل دینی تحقق می یابد، بنابراین از کسانی که فقیه در دین نیستند و حتی در ابتدائیات دین هم مانده اند، نباید انتظار داشت که بتوانند فرهنگ و تعالیم روح بخش اسلام و بخصوص تشیّع که جهان تشنۀ آن است را ترویج دهند و اگر وارد این عرصه هم بشوند، بجای عرضۀ واقعی دین و حقیقت آن، با ارائۀ چهره ای غلط از اسلام، باعث تنفّر و انزجار مردم از دین می شوند و یا با این شعار که هدف وسیله را توجیه می کند، به وسیلۀ راههای خلاف شرع، قصد تحقق اهداف شرع را دارند.متأسفانه وضع صداوسیمای ما در حال حاضر در موارد زیادی نامطلوب است. در بسیاری از برنامه ها، بازیگران، مجریان، گزارشگران و کسانی که جلوی دوربین می آیند، نه تنها وضع ظاهری و نحوۀ گفتار و حرکاتشان، نشانی از یک مسلمان عادی ندارد، بلکه فرهنگ بی دینی و لاابالی گری را نیز تبلیغ می کند.(البته ما از عوامل پشت دوربین آگاهی نداریم). وضع اغلب عوامل تولید فیلم و سریال هم برای همگان مشخص است و نیاز به توضیح ندارد. از شخصی که پایبند احکام ظاهری دین هم نیست، انتظار بیجایی است که توقع داشته باشیم دین را ترویج کند.با توجه به اینکه تعداد مبلّغان، در حوزه های علمیه بسیار کمتر از تعداد مورد نیاز است و صداوسیما از بهترین و گسترده ترین راههای تبلیغ است؛ هم از نظر میزان تأثیرگذاری و هم از نظر کمیّت افراد تحت پوشش، این نیاز احساس می شود تعدادی از طلاّب دین شناس، مستعد و متفّکر وارد عرصۀ صداوسیما شوند و مسؤولیتهای کلیدی که تأثیرگذار بر مخاطب بوده و جهت دهی به اندیشه ها می دهد را در دست گیرند.اگر مذهب ما حق است که هست، باید از تمام امکانات و وسائل مشروع و مجاز تبلیغ، در راه گسترش این مذهب استفاده نمود. یک مبلّغ در یک جلسه مذهبی به طور معمول حداکثر برای صدها نفر صحبت می کند. افرادی هم که اغلب از این جلسات استفاده می کنند، افراد مذهبی و متدین هستند. به این شیوه چگونه می توانیم دین خود را جهانی کنیم؟ تبلیغ مستقیم محدودۀ کمی را تحت پوشش خود قرار می دهد. ما اکنون برای روستاهای دور افتاده مبلّغ به حد کافی نداریم؛ برای کشورهای خارجی مبلغ نداریم. این تعداد مبلّغ اصلاً جوابگو نیست. به عبارتی:
1-کمبود مبلغ دینی یکی از معضلات حوزه است.
2-دور شدن مردم و دید منفی که مردم نسبت به معمّمین دارند، معضل دیگر.
3- سخنرانی ها هم اغلب بدون توجه به واقعیتِ دردهای روحی و روانی مردم و جوانان بیان می شود.
4- در این شیوۀ تبلیغ، صحبت یکطرفه است. یک نفر سخنرانی می کند و بقیه باید چهل و پنج دقیقه تا یک ساعت ساکت بنشینند و گوش دهند. اگر صحبتها جذاب نباشد، بسیار خسته کننده شده و باعث می شود مخاطب دفعۀ بعد نیاید. این معضل و کمبود را با تبلیغ از طریق رادیو تلویزیون و شبکه های ماهواره ای می توانیم جبران کنیم. هم در دورترین روستاها و مناطق صعب العبور رادیو تلویزیون وجود دارد و هم دامنۀ مشتریان این رسانه، همۀ اقشار جامعه را در بر می گیرد. آنهایی که از مساجد و مجالس دینی فرار می کنند، مشتری این رسانه هستند. بنابراین سخن دین را از این طریق باید به مردم رساند. از بچۀ کوچک تا پیرزن و پیرمرد پای یک فیلم می نشینند. این یک ساعتی که از عمر مردم گرفته می شود، چرا یک سری مطالب لغو و هزل به خورد مردم داده شود؟ باید برنامه ای باشد که در عین جذاب بودن، آنها را به دین و انجام فرائض دین تشویق نماید. اگر هدف ترویج دین است و متصل کردن مردم به قرآن و اهل بیت علیهم السلام از هر راه مشروعی باید بهره برد. تعصب بر شیوه ای خاص نباید داشت. مقام معظم رهبری می فرمایند: «حوزه های علمیه نقش شان در صداوسیما فقط این نیست که یک واعظ خوش زبانی بیاید آنجا، مردم را نصیحت کند؛ نه؛ حوزۀ علمیه باید کمیته ها تشکیل بدهند، مجموعه ها تشکیل بدهند، اتاق فکرهای دینی تشکیل بدهند، راجع به مسائل گوناگون بنویسند، بحث کنند، تحلیل کنند، تحقیق کنند و محصولات اینها را بدهند بیرون. فضا وقتی که درست شد، طبعاً اثر می گذارد. روی بازی هنرمند هم اثر می گذارد.دویست سیصد نفر از هنرمندهای مطرح کشور در بخشهای مختلف اینجا آمدند و با من ملاقات کردند. یک مقداری آنها صحبت کردند، یک مقداری ما صحبت کردیم. بعد من به نکته ای توی همان مجلس توجه کردم و همانجا هم گفتم اگر شماها که فیلمسازید یا هنرمندید یا بازیگرید یا کارگردانید، از من بپرسید که ما می خواهیم فیلم دینی درست کنیم، دربارۀ چه موضوعی فیلم دینی درست کنیم؟ فرض کنید در باب حجاب می خواهیم مثلاً فیلم بسازیم، محتوای این چه باشد، از کجا شروع کنیم، چی بیان کنیم به مردم؟ اعتقاد مردم را دربارۀ مسألۀ ولایت یا مسألۀ ولایت فقیه یا مسألۀ امام رضوان الله علیه می خواهیم تقویت کنیم، موضوع و محتوا چه باشد؟ این آدمی که در محیط غیر دینی پرورش پیدا کرده، هرگز علم دین نخوانده، خیلی شان با قرآن آشنا نیستند، با نهج البلاغه و حدیث آشنا نیستند، چه می داند چه باید بیاید در محتوای این فیلمها. ما که می دانیم، باید آماده کنیم و کمک کنیم. وقتی ما توانستیم این فکرها را منظم کنیم، مرتب کنیم و منطقی کنیم، قابل فهم کنیم، باور پذیر کنیم، آن را در مجموعه هایی در اختیار گذاشتیم، این هنرمند وقتی می خواند، خودش تحت تأثیر قرار می گیرد. لذا هنرمندی که سابقۀ دینی و ریشۀ دینی دارد، انسان می بیند فیلم خوبی هم اتفاقاً می سازد؛ که البته بندرت مواردی پیش می آید. پس کار ماست، کار روحانیت است که در این زمینه این کمبودها را برطرف کند.مسألۀ مهمی که در ذهن بنده همیشه هست و مورد دغدغۀ افراد است، مسألۀ فرهنگ است؛ مهم است. مسألۀ فرهنگ از مسائل اقتصادی مهمتر است، از مسائل سیاسی مهمتر است. فرهنگ چیه؟ فرهنگ عبارت است از آن درک، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسانها و روحیات و خلقیات آنها در زندگی، آنهایی است که انسان را به کار وادار می کند. فرهنگ حاکم بر یک کشور مثلاً اگر چنانچه فرهنگ مسئولیت پذیری بود، این عمل مردم را هدایت می کند. نقطۀ مقابل، حالت بی مسئولیتی است که انسان نسبت به حوادث، نسبت به قضایا، نسبت به آینده، نسبت به دشمن، نسبت به دوست، احساس مسئولیت نکند. مسئولیت پذیری، تزریق مسئولیت پذیری و هدیه کردن او به ارواح مردم، به افکار مردم و روحیات مردم، این تقویت فرهنگ است. ایثارگری، وجدان کاری، انضباط، تعاون اجتماعی، سازگاری اجتماعی، پرهیز از اسراف، اصلاح الگوی مصرف، روحیۀ قناعت، استحکام در آنچه که تولید می کنیم، اینها فرهنگ است. اینها را باید در مردم تقویت کرد. درست کاری، زنده نگه داشتن اندیشه های امام و انقلاب، روحیۀ انسجام و اتحاد اسلامی ـ آن چیزی که قرآن هم ما را به او امر می کند، تفکرات ما هم به او امر می کند، انقلاب هم ما را به او حمل می کند و امر می کند ـ با برادران مسلمان، با هم میهنان، حالت اتحاد و انسجام داشتن، تعصب متقابل مثبت نسبت به یکدیگر داشتن، که در عرض گسترۀ امت اسلامی هم همین جور است. اینها فرهنگ است. یکی از آنها هم البته فرهنگ عفاف و فرهنگ ساده زیستی است. این کارها به عهدۀ کیست؟ رسانه ها خیلی نقش دارند؛ اما رسانه ها قالبند؛ محتوا و مضمون، دست ماست، که حالا بحث مفصلی دارد که جایش اینجا نیست. ان شاءالله در جای خودش من راجع به این صحبت خواهم کرد. کارهای مهمی بر عهدۀ ماهاست، بر عهدۀ حوزه های علمیه است که این کارها را باید ان شاء الله انجام بدهیم» (73)با این بیانات روشن می شود، تا در صداوسیما عناصر غیر متعهد، برنامه تولید می کنند، وضع موجود در صداوسیما بهتر از این نمی شود. لذا ضرورت دارد از میان طلاب، نیروهای متعهدی تربیت شوند و به حول و قوۀ الهی فضای فکری این رسانه را از جولان عناصر فاسد و سست ایمان پاکسازی کنند. همان طور که بیان شد برای کشورهای خارجی به حد کافی مبلّغ نداریم. اما با ساخت یک فیلم خوب و فروش آن، می توان حق را بگوش آنها رساند.اکنون علیه مذهب حقۀ شیعه فیلم ساخته می شود، برنامه های ماهواره ای بمباران شبهات را وارد می سازند، تا اعتقادات را سست کنند. آیا پاسخ فیلم، سخنرانی است؟ فیلم را باید با فیلم پاسخ بگوییم؛ (مَن عَمِلَ سوءً فَلا یُجزَی اِلاّ بِمِثلِها). هرکس عمل سوءیی انجام دهد، مجازات نمی شود مگر به همتای عمل سوءاش. وقتی با فیلم به جنگ اعتقادات و مقدّسات ما می آیند، نمی توان نشست و فقط نظاره گر آن بود. ما هم باید توسط سلاحِ فیلم با آنها مبارزه کنیم و از حریم اعتقادات و مقدسّات خود پاسداری نماییم. فیلمی در دفاع از دین. مردم دنیا تشنۀ حقیقتند. اگر حق را به آنها برسانیم، می پذیرند.حتماً می گویید، سینما و صداوسیما این فیلمها را بسازد. اما آیا ساختن اینگونه فیلمها از سینما و صداوسیمایی که بدنۀ آن را اکثراً افرادی پر کرده اند که متخصص در دین نیستند و بعضاً با آن معاندت هم دارند، بر می آید؟ بعید است. افرادی که فکر غیر دینی دارند و در محیط های نامأنوسِ با دین پرورش یافته اند و تولیداتشان بیشتر حول و حوش عشقهای غلط و مسائل شهوانی است (کما اینکه مشاهده می کنیم)، بسیار بعید است بتوانند فیلمی بسازند که پیام و حرف دین را به مردم برساند و یا عشقهای حقیقی و مسائل معنوی، در آن لحاظ شده باشد. البته بنابر سفارش دستگاههای فرهنگی، فیلم می سازند، ولی می بینیم یک سری مطالب ظاهری و سطحی از دین را به شکل اغراق گونه نمایش می دهند که به جای جذب مردم به دین، تازه باعث گریزان تر شدن آنها هم می شوند. بنابراین انتقاداتی که از وضع رعایت نکردن شئونات اسلامی، موسیقی، فیلمها و می شود تا حدودی بیجاست. آنها به نظر خود، راه صحیح را می روند و این انتقادات را ناوارد می دانند. بنابراین طبیعی است که وضع موجود را تغییر ندهند.چگونه انتظار داریم یک انسان غیر متخصص در امر دین بیاید مبلغ دینی بشود، فیلم دینی درست کند؟ مدیریت تبلیغ دین از راه فیلم هم باید، به عهدۀ مراکز حوزوی باشد. حوزه باید نظارت کند، او باید مبلّغ در این زمینه تربیّت کند. حوزه باید مبلغ برای تولید فیلم بفرستد و محصول تولیدی آنها را نظارت کند. در غیر این صورت می بینیم تبلیغی که غیر اهل از دین می کنند نتیجه اش، ضد می شود. امام خمینی می فرمایند: تبلیغات باید با ما باشد. آقا، ما مبلّغیم نه شما. تبلیغ باید با ما باشد. ما باید در رادیوها جا داشته باشیم برای تبلیغ. شما هر چه هم تبلیغ می کنید تبلیغ ضد اسلامی است. تبلیغ اسلامی نیست که معرفی کردید اسلام را جوری که دانشجو از امریکا به من نوشته است که دانشجوها می گویند که هر چه بدبختی هست از اسلام است(74) فکر کنم زمان آن رسیده که جمعی از متخصصان دینی من باب وظیفه، در رشتۀ فیلمسازی هم، تخصص پیدا نمایند و سپس شروع به ساخت فیلمهایی مطابق با موازین شرعی کنند.

پی نوشت ها :
 

1 . تبلیغات (هنر و رسانه ها) از دیدگاه امام خمینی(ره). ( مجموعه آثار موضوعی امام (تبیان)، ج 23)، با تغییر و تصرف
2 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی در تاریخ 28/4/1358 قم
3 . صحیفه نور، ج12، ص324-327، بیانات در تاریخ 31/2/1359 جماران، ضرورت تصفیه در صدا و سیما
4 . صحیفۀ امام، ج9، ص449 ، سخنرانی در تاریخ 17/6/ 1358
5 . صحیفۀ امام، ج9، ص153، سخنرانی در تاریخ 28/4/1358 قم
6 . صحیفه امام، ج 16، ص 117، سخنرانی در تاریخ 27 /12/1360، نقش صدا و سیما در کشور
7 . صحیفه امام، ج 12، ص 290 - 293، سخنرانی در تاریخ 23/2/1359، اهمیت رادیو وتلویزیون
8 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 13/3/1360
9 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، پیام در تاریخ 22/11/1363
10 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 14/7/58
11 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/5/61
12 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/4/58
13 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم
14 . صحیفۀ امام، ج21، ص434، وصیتنامۀ سیاسی-الهی
15 . آقای صادق قطب زاده، سرپرست وقت سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
16 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم
17 . صحیفة امام، ج 9، ص199
18 . صادق قطب زاده، سرپرست پیشین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
19 . صحیفه امام، ج 18، ص287، سخنرانی در تاریخ 17/10/1362، لزوم توجه به کیفیت و محتوای برنامه های صدا و سیما
20 . از آن جهت که نمی فهمد (شعورش نمی رسد)
21 . برکنار، دور
22 . صحیفه نور، ج12، ص324-327، بیانات در تاریخ 31/2/1359 جماران، ضرورت تصفیه در صدا و سیما
23 . صحیفۀ امام، ج9، ص449، سخنرانی در تاریخ 17/6/ 1358
24 . صحیفه امام، ج16، ص 117، سخنرانی 27/12/1360، نقش صدا و سیما در کشور
25 . صحیفۀ امام، ج19، ص 159، پیام امام در تاریخ 22/11/ 1363
26 . صحیفه امام، ج11، ص 195، سخنرانی در تاریخ 18/9/1358
27 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 1/1/1359
28 . صحیفه امام، ج 12، ص 290-293، سخنرانی در تاریخ 23/2/1359، اهمیت رادیو وتلویزیون
29 . صحیفه نور، ج12، ص324-327، بیانات در تاریخ 31/2/1359 جماران، ضرورت تصفیه در صدا و سیما
30 .صحیفه امام، ج13، ص473-478، سخنرانی در تاریخ 13/10/1359 جماران
31 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 5/1/1358
32 . اشاره به صادق قطب زاده، سرپرست پیشین سازمان صدا و سیما
33 . آقای محمد هاشمی، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
34 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/5/1361
35 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 12/11/1357
36 . همان 18/8/1357
37 . همان15/1/1358
38 . ثابت پاسال، سرمایه دار بهایی(مدیر عامل وقت تلویزیون ایران)
39 . صحیفۀ امام، ج1، ص380، سخنرانی در تاریخ 18/6/1343، قم مسجد اعظم
* امام خمینی (ره) در زمان سابق از این گله داشتند که رادیو و تلویزیون به دست صهیونیسم ها اداره می شود و آنها آنگونه که دلشان می خواست اسلام را معرفی می کردند. عقب افتاده و مرتجع به گونه ایی که هیچ کس تمایل به اسلام پیدا نکند. حال که صداوسیما در اختیار جمهوری اسلامی است با نهایت تأسف باید بگوییم که هنوز آرزوی امام خمینی مبنی بر داشتن رادیو وتلویزیون برای معرفی صحیح اسلام بر آورده نشده. ای کاش امام می دیدند که صداوسیما حتی نتوانست مردم خود ایران، جوان های خود ایران را با اسلام واقعی آشنا کنند چه برسد که بخواهد در سطح جهانی تبلیغ برای اسلام بکند.
گر چه صدا و سیما اکنون در دست صهیونیسم نیست ولی ردپای تفکر حاکم بر رسانه های صهیونیستی هنوز در رسانۀ ما وجود دارد.
آیا صدا و سیمای ما با این وضعیّت می تواند در مقابل کوتاهی هایش در جامۀ عمل پوشاندن به آمال و آرزوهای امام خمینی سر بلند کند؟
40 . صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم
41 . صحیفة امام، ج 9 ،ص199
42 . صحیفۀ امام، ج21، ص434، وصیتنامۀ سیاسی-الهی
43 . صحیفۀ امام، ج9، ص449، سخنرانی در تاریخ 17/6/ 1358
44 . صحیفۀ امام، ج 16، ص117، سخنرانی در تاریخ 27/12/1360، نقش صدا و سیما در کشور
45 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 3/5/1358
46 . همان 16/4/1358
47 . همان 4/8/1357
48 . همان 18/6/1343
49 . همان 5/8/1358
50 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 14/1/1368
51 . همان 3/11/1361
52 . همان 19/10/1356
53 . صحیفه امام، ج19، ص 346
54 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، مقدمه
55 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 2/6/1362
56 . سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
57 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 1/6/1343
58 . همان 8/2/1361
59 . همان25/7/1361
60 . همان 23/8/1344
61 . همان 3/11/1361
62 . همان 14/10/1359
63 . همان 9/12/1362
64 . با الهام از کتاب کندوکاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون. نوشته: جری ماندر ترجمه: آیدین میرشکار ناشر: کتاب صبح چاپ اول، بهار 86
65 . تلقینات غیر مستقیم تلویزیون: لبخند، حرکات دست، آهنگ صدا، طرز نگاه داشتن سر، طرز رفتار افراد، حرکات، اخلاق، محکم یا راحت سخن گفتن آنها، شیوه ابراز احساسات، جدیت، خشونت، ملایمت، شادی و....
66 . کند و کاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون، نوشته: جری ماندر، ترجمه: آیدین میرشکار، ناشر: کتاب صبح، چاپ اول، بهار 1386
67 . قم، آبان 1389، سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با جامعه مدرسین
68 . روزنامۀ رسالت،6/3/1378 ، به نقل از انسان غنا موسیقی، ص48
69 . صحیفة امام، ج9، ص199
70 . همان 28/3/1358
71 . همان 26/6/1358
72 . همان
73 . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری .25/6/1389
74 . تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 18/6/1343
 

مآخد:
قرآن کریم
1.صحیفه امام ،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
2.صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
3.تبیان، آثار موضوعی امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1384
4.کندوکاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون. جری ماندر ترجمه: آیدین میرشکار ، کتاب صبح، چاپ اول، بهار 86
5.انسان غنا موسیقی، احمد شرفخانی خویی، مشهور، قم
6.روزنامۀرسالت،6/3/1378



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما