ادب آموختن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسيله قرآن
((اللهم حسن خلقى و خلقى )) (1) و مى گفت : ((اللهم جنبنى منكرات الاخلاق )) (2) خداى تعالى نيز دعاى آن حضرت را مستجاب كرد، و در وفاى به وعده اى كه فرموده و گفته است : ((ادعونى استجب لكم )) (3) قرآن را بر او نازل كرد و بدان وسيله او را ادب آموخت . پس معيار خلق و خوى آن حضرت ، قرآن است .
سعد بن هشام مى گويد: بر عايشه وارد شدم و از اخلاق رسول خدا صلى اللّه عليه و اله پرسيدم . گفت : مگر قرآن را نمى خوانى ؟ گفتم : چرا. گفت : خلق رسول خدا صلى اللّه عليه و اله قرآن است . (4) خداوند آن حضرت را به وسيله قرآن ادب آموخت همانند اين آيات :
(( خذ العفو و امر بالمعروف و اعرض عن الجاهلين . )) (5)
و قول خداى تعالى : (( ان اللّه ياءمر بالعدل و الاحسان ...)) (6)
و قول خداى تعالى : (( واصبر و ما صبرك الا باللّه . )) (7)
و قول خداى تعالى : (( واصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور. )) (8)
و قول خداى تعالى : (( لمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور. )) (9)
و قول خداى تعالى : (( فاعف عنهم واصفح ان اللّه يحب المحسنين . )) (10)
و قول خداى تعالى : ععع و ليعفوا و ليصفحوا اءلا تحبون ان يغفر اللّه لكم ... )) (11)
و قول خداى تعالى : (( ادفع بالتى هى احسن فاذالذى بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم . )) (12)
و به وسيله قول خداى تعالى : (( والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس . )) (13)
و با اين قول خداى تعالى : (( اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا يغتب بعضكم بعضا. )) (14)
و چون روز جنگ احد دندان پيشين پيامبر صلى اللّه عليه و اله شكست و خون بر روى مباركش جارى شد، آن حضرت خونها را پاك مى كرد و مى گفت : ((چگونه چنين جمعيتى رستگار خواهند شد كه چهره پيامبرشان را با خون رنگين كردند در حالى كه وى ايشان را به سوى پروردگارشان دعوت مى كرد؛ پس خداوند اين آيه را براى تاءديب آن حضرت نازل كرد: (( ليس لك من الامر شيى ء... )) (15)؛ امثال اين تاءديب در قرآن بى حد و حصر آمده است ، و مقصود نخستين از تاءديب و تهذيب ، وجود مقدس آن حضرت است و بعد از او، نور بر همه خلايق مى تابد؛ زيرا او به وسيله قرآن و مردم به وسيله او تاءديب شده اند، از اين رو فرموده است : ((برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را به كمال و تمام برسانم .))(16)
آنگاه مردم را به اخلاق نيكو ترغيب فرمود. و چون ما آن مكارم اخلاقى را در بخش رياضت نفس و تهذيب خلق نقل كرديم دوباره تكرار نمى كنيم . سپس هنگامى كه خداوند خلق شريف آن حضرت را كامل ساخت ، او را ثنا گفت و فرمود: (( ((و انك لعلى خلق عظيم )) )) (17)، به لطف گسترده خداوند سبحان بنگر كه تا چه حد بلند مرتبه و بزرگ نعمت است ، در حالى كه به پيامبرش مرحمت فرموده و به او اخلاق كامل ارزانى داشته است ، او را ثنا گفته گرچه اوست كه پيامبر را به خلق كرديم آراسته اما اين را به او نسبت داده مى گويد: (( ((و انك لعلى خلق عظيم )) )) خداوند خلق را براى رسول خدا صلى اللّه عليه و اله بيان كرده و سپس رسول خدا صلى اللّه عليه و اله خلق را چنين بيان مى كند: ((خداوند مكارم اخلاق را دوست دارد و رذايل اخلاقى را دشمن مى دارد.))(18)
از على عليه السلام نقل شده است : ((شگفتا از مرد مسلمانى كه برادر مسلمانش براى حاجتى نزد او مى آيد ولى او خود را شايسته كار خير نمى بيند، در صورتى كه اگر او اميد ثواب ندارد و از عذاب و مجازات نيز نمى هراسد، شايسته است كه به سوى مكارم اخلاق بشتابد، زيرا مكارم اخلاق هدايت كننده به سوى راه نجات است . مردى عرض كرد: آيا شما خود اين سخن را از پيامبر صلى اللّه عليه و اله شنيده اى ؟ فرمود: آرى ، چيزى بهتر از آن را هم شنيده ام : وقتى كه اسيران قبيله طىّ را آوردند، دختركى ميان اسيران بود، عرض كرد: يا محمّد! اگر مصلحت بدانى ، مرا از قيد اسارت آزاد فرما تا مورد ملامت مردم عرب واقع نشوم ؛ زيرا من دختر بزرگ قوم خود هستم ، پدرم از كسانى كه حمايتشان لازم بود، حمايت مى كرد و افراد گرفتار و در بند را آزاد مى ساخت ، گرسنه را سير و به او اطعام مى كرد و با صداى بلند سلام مى نمود و دست حاجتمندى را هرگز رد نمى كرد، من دختر حاتم طايى هستم پيامبر صلى اللّه عليه و اله - پس از شنيدن سخنان او - فرمود: اى دختر! اين صفاتى كه تو گفتى ، صفت مؤ من واقعى است ، اگر پدر تو مسلمان بود هر آينه براى او طلب آمرزش مى كردم ، آنگاه رو به يارانش كرد و فرمود: او را آزاد كنيد كه پدرش مكارم اخلاق را دوست مى داشت و همانا خداى تعالى مكارم اخلاق را دوست مى دارد. پس ابوبردة بن دينار از جا برخاست ، عرض كرد: يا رسول اللّه ، آيا خدا مكارم اخلاق را دوست مى دارد؟ فرمود: به خدايى كه جان من در دست قدرت اوست ، جز افراد خوش خلق ، كسى وارد بهشت نمى شود.))(19)
از آن حضرت است : ((همانا خداى تعالى اسلام را به مكارم اخلاق و اعمال نيك آميخته است )) و از جمله مكارم اخلاق است ، حسن معاشرت ، خوش برخوردى ، نرمخويى ، انجام كار نيك ، اطعام ديگران ، سلام كردن بر همگان ، عيادت بيمار مسلمان - خوب باشد يا بد - تشييع جنازه مسلمان ، حسن جوار با همسايگان - مسلمان باشد يا كافر - بزرگداشت پيرمرد مسلمان ، قبول دعوت به مهمانى و دعا كردن به ميزبان ، گذشت و اصلاح بين مردم ، جود و بخشش ، آغاز به سلام ، فرو خوردن خشم و چشم پوشى از لغزش مرم . دين اسلام ، هرزگى ، بيهوده كارى ، آوازخوانى ، هر نوع نوازندگى و هر نوع تار تنبور و تبهكارى ، دروغ ، غيبت ، بخل ، حرص ، ستمكارى ، نيرنگ ، سخن چينى ، برهم زدن بين مردم ، قطع رحم ، بدخلقى ، خود بزرگ بينى ، فخر فروشى ، و خودبينى ، دست درازى ، چاپلوسى ، كينه و حسد، فال بد،، سركشى ، تجاوز و ظلم را از ميان برده است .
انس مى گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله هيچ نصيحت خوبى را فروگذار نكرد مگر آن كه ما را به سوى آن فرا خواند و ما را به انجام آن ماءمور ساخت و هيچ دغلبازى - و يا گفت : هيچ عيبى - و هيچ صفت زشتى نبود مرگ آن كه ما را بر حذر داشت و از آن نهى كرد و اين آيه شريفه مشتمل بر همه آنها است : (( ان اللّه ياءمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى ... )) (20)
معاذ مى گويد: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله مرا سفارش كرد و فرمود: ((اى معاذ! تو را سفارش مى كنم به تقواى الهى ، راستگويى ، وفاى به عهد، اداى امانت ، ترك خيانت ، رعايت همسايه ، مهربانى نسبت به يتيم ، نرمش در گفتار، سلام دادن ، خوش رفتارى ، كوتاهى آرزوها، ايمان مداوم ، ژرف بينى در قرآن ، دوستى آخرت ، ترس از حساب ، فروتنى ، و زنهار كه دانايى را دشنام دهى با راستگويى را تكذيب كنى ، يا از گنهكارى ، پيروى و يا از رهبرى عادل ، نافرمانى كنى و يا در زمين فساد كنى ، و سفارش مى كنم تو را به تقواى الهى در همه جا و توبه از هر گناه نهانى را در نهان و از گناه آشكار را آشكارا به عمل آورى ))(21)
پيامبر صلى اللّه عليه و اله بندگان خدا را اين چنين ادب آموخت و آنان را به مكارم اخلاق و آداب نيك فرا خواند.
پي نوشت ها :
1- اين حديث را احمد در مسند خود ج ۲، ص ۴۰۳ از قول ابن مسعود و ابن حبان نيز از وى روايت كرده است .
2- اين حديث را ترمذى و حاكم در ج ۱، ص ۵۳۲ كتاب خود با همان عبارت نقل كرده است .
3- مؤ من / ۶۰: مرا بخوانيد تا (دعاى ) شما را اجابت كنم .
4- اين حديث را ابن عسد در طبقات ۷ ج ۱ (بخش ۲) صفحه ۸۹ و ابن شيبه ، عبد بن حميد، مسلم ابن منذر، حاكم و ابن مردويه - چنانكه در (( الدرالمنثور، )) ج ۶، ص ۲۵۰ آمده - نقل كرده اند.
5- اعراف / ۱۹۹: با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكيها دعوت نما و از جاهلان رو بگردان .
6- نحل / ۹۰: خداوند به عدل و احسان ... فرمان مى دهد.
7- نحل / ۱۲۷: صبر كن و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد.
8- لقمان / ۱۷: و در برابر مصايبى كه به تو مى رسد با استقامت و شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم و اساسى است .
9- شورى / ۴۳: كسانى كه شكيبايى و عفو كنند، براستى اين از كارهاى پر ارزش است .
10- مائده / ۱۳: از آنها درگذر و صرف نظر كن كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
11- نور / ۲۲: آنها بايد عفو كنند و صرف نظر نمايند، آيا دوست نمى داريد خداوند شما را ببخشد؟
12- فصلت / ۳۴: بدى را با نيكى دفع كن ، تا دشمنان سرسخت تو همچون دوستان صميمى و گرم شوند.
13- آل عمران / ۱۳۴: خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم مى گذرند.
14- حجرات / ۱۲: اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است ، و هرگز (در كار ديگران ) تجسس نكنيد و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكنيد.
15- آل عمران / ۱۲۸: هيچ گونه اختيارى (درباره سرنوشت كافران يا مؤ منان فرارى از جنگ ) براى تو نيست ... اما خبر را بخارى در ج ۵، ص ۱۲۷، ابن ابى شيبه ، احمد، عبد بن حميد، مسلم ، ترمذى ، نسائى ، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، و نخاس در ناسخ خود و بيهقى در (( الدلائل )) از قول انس - به طورى كه در (( درالمنثور )) ج ۲، ص ۷۰ آمده - نقل كرده اند.
16- اين حديث را بزاز در مسند خود - به طورى كه در (( مجمع الزوائد، )) ج ۹، ص ۱۵ آمده - با سند معتبرى نقل كرده است .
17- قلم / ۴: و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى .
18- اين حديث را حاكم در ج ۱، و طبرانى در (( الاوسط )) - به طورى كه در (( مجمع الزوائد، )) ج ۸، ص ۱۸۸ آمده - نقل كرده اند.
19- در كتاب معتبرى اين حديث و حيث بعدى را نيافتم .
20- نحل / ۹۰: خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزديكان مى دهد و...
21- اين حديث را ابونعيم در (( حليه )) و بيهقى در (( الزهد )) نقل كرده است . (( (المغنى ). ))
/ک