سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (2)

اموالى كه به دست آن حضرت مى رسيد اگر حق جنگ جويان و يا فقيران و امثال آن هابود, در اسرع وقت بين آن ها تقسيم مى كرد و سعى داشت چيزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند. غنيمت هاى جنگى را در همان ميدان جنگ تقسيم مى كرد ; در جنگ خيبر بعد از انجام جنگ, دستور داد تا غنيمت ها را در همان جا گرد آورده و
پنجشنبه، 5 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (2)

سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (2)
سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (2)


 

نويسنده:على كرجى




 

شيوه هاى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اداره بيت المال
 

1 ـ عدم ذخيره سازى
 

اموالى كه به دست آن حضرت مى رسيد اگر حق جنگ جويان و يا فقيران و امثال آن هابود, در اسرع وقت بين آن ها تقسيم مى كرد و سعى داشت چيزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند. غنيمت هاى جنگى را در همان ميدان جنگ تقسيم مى كرد ; در جنگ خيبر بعد از انجام جنگ, دستور داد تا غنيمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسيم كنند. (25) بله گاهى صلاح مسلمانان در آن بود كه بعد از خروج از ميدان جنگ و در محل ديگر, غنيمت ها را تقسيم كنند. نمونه اش جنگ بدر است كه آن حضرت با نخستين اختلاف ياران خود در نحوه ى تقسيم غنيمت ها روبه رو گرديد, چرا كه هر كسى خود را سزاوارتر از ديگرى مى دانست; كسانى كه از جان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حفاظت كرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل ديگرى مى دانستند و كسانى كه در ميدان جنگ بودند خود را بر ديگران در استحقاق غنيمت ها مقدم مى پنداشتند. در اين وقت پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) براى رفع اختلاف و عدم دو دستگى, تمام غنيمت ها را به عبدالله بن كعب سپرد و عده اى را مإمور نگهدارى و حمل و نقل آن اموال نمود تا اين كه در نزديكى مدينه آن ها را به طور مساوى بين رزمندگان تقسيم كرد. (26)
آخرين پولى كه به دست آن حضرت رسيد 000 / 800 درهم بود كه از بحرين براى ايشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا اين كه همه آن اموال را بين مسلمانان تقسيم كرد. (27)

2 ـ مساوات در تقسيم
 

آن حضرت در تقسيم غنيمت ها و ساير اموال بيت المال, قانون عدل و انصاف را رعايت مى كرد و به همه مردم به طور يكسان سهم مى داد ; امتيازات شخصى, قبيله اى, سنى, سبقت در قبول اسلام, شركت در جنگ بدر, سفيد و سياه, آزاد و برده و امثال آن ها را در كسب سهم از اموال بيت المال, دخالت نمى داد.(28) بدين وسيله, ديدگاه طبقاتى و مناسبات ستمگرانه ى برخاسته از آن را, باطل اعلام كرد و انسان ها را كنار هم و در يك صف متحد قرار داد.
سعد بن ابى وقاص در تقسيم غنائم بدر به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراض كرد و گفت: آيا مرا كه از اشراف بنى زهره ام, با اين آبكش ها و باغبان هاى يثرب, يكسان مى بينى؟ آن حضرت از شنيدن اين سخن, سخت آزرده گرديد و فرمود: هدف من از اين جنگ, حمايت از بيچارگان در برابر زورمندان است. من براى اين برانگيخته شدم كه تمام تبعيضات و امتيازات موهوم را ريشه كن سازم و تساوى در برابر حقوق را, در ميان مردم جاىگزين آن نمايم. (29)

3 ـ محافظت از بيت المال
 

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) براى حفاظت از بيت المال خصوصا در جنبه ى احقاق حقوق و رعايت حريم آن توسط مردم, شيوه هاى تبليغاتى و عملى مختلفى به كار مى برد, از جمله:

الف. ابلاغ
 

آن حضرت براى آن كه مردم حقوق بيت المال را رعايت كنند, آنان را با وظايف خود در خصوص بيت المال آشنا مى كرد. گاه اصل حكم شرعى را ابلاغ مى كرد و گاه تفصيل و جزئيات حكم شرعى را بيان مى كرد. (30) و در بعضى اوقات با نامه نگارى به تعليم احكام و وظائف مردم نسبت به بيت المال مى پرداخت, مثل ارسال نامه به سوى سعد هذيم ـ والى جذام ـ كه در آن احكام زكات تشريح شده و به مردم دستور داده شده است كه زكات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحويل دهند. (31)

ب. تبشير و انذار
 

يكى ديگر از شيوه هاى آن حضرت در حفاظت از حريم بيت المال و احقاق حقوق آن, بشارت به ثواب و ذكر آثار خوب اداى حقوق بيت المال مثل خمس, زكات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپيچى از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بيت المال و ذكر آثار سوء عدم اداى حقوق آن است.(32) پيامبر بعد از فتح خيبر و بعد از جمع آورى غنيمت ها در نقطه ى خاصى, به يكى از رزمندگان دستور داد كه بگو: بر هر مسلمانى كه غنيمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزنى باشد بايد آن را تحويل دهد زيرا خيانت, مايه ننگ در دنياست و در روز قيامت آتش بر جانش مى شود. (33)
روز حركت از سرزمين خيبر, ناگهان بر غلامى كه مإمور بستن كجاوه هاى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود, تيرى اصابت كرد و همان دم جان سپرد. مإموران به جستجو پرداختند, تحقيقات آن ها به جايى نرسيد, همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد. ولى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من با شما در اين جريان, هم عقيده نيستم, زيرا عبايى كه بر تن اوست از غنيمت ها بوده و او آن را به خيانت برده و روز قيامت به صورت آتش او را احاطه خواهد كرد. در اين لحظه يك نفر از سربازان پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: من دو بند كفش از غنيمت ها بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قيامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گيرد.(34)
و نيز فرمود: ((لا تزال امتى بخير مالم يتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزكاه و اذا لم يفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط و السنين;(35)امت من هيچ وقت از خير و بركت جدا نمى شوند مادامى كه به يكديگر خيانت نكنند و امانت را ادا كنند و زكات [ اموالشان را] ادا نمايند و اگر چنين نكردند به قحطى و خشكسالى مبتلا خواهند شد)).
و باز فرمود:((خمسه لعنتهم ـ و كل نبى مجاب ـ الزائد فى كتاب الله و التارك لسنتى و المكذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستإثر بالفىء المستحل له(36);پنج كس اند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت كرده ايم: آن كس كه در كتاب خدا آيه اى را زياد گرداند; كسى كه سنت و روش مرا رها كند; كسى كه قضا و قدر خدا را تكذيب كند; كسى كه حرمت اهل بيت ما را نگه ندارد و كسى كه اموال عمومى را به خود منحصر سازد و[ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد)).

ج. توبيخ و مجازات
 

آن حضرت متجاوزان به بيت المال را به صورت هاى مختلف لفظى و عملى, توبيخ و مجازات مى كرد.
پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مردى از قبيله ازد ـ كه او را ابن ليثيه نيز مى گفتند ـ براى گرفتن زكات طايفه اى از مسلمانان مامور كرد, او مإموريت را انجام داده و اموال را به مدينه نزد پيامبر آورد و به دروغ عرض كرد: اين زكات اموال است و اين يكى هديه اى است كه به خود من داده اند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر رفت و پس از حمد خداوند, فرمود: همانا من كسى را براى كارى مى فرستم و او مى آيد و مى گويد اين, زكات و آن ديگر, هديه اى است كه به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشينند تا ببينند آيا هديه اى براى او مى آورند؟ به خدايى كه جان من در دست قدرت اوست, كسى كه چيزى از زكات را بردارد روز قيامت بر گردن او[ به صورت آتش] پيچيده مى شود.(37)
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بيرون كرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و انتم لا تزكون;(38)از مسجد ما خارج شويد و در آن نماز نخوانيد چون شما زكات نمى دهيد)).
د. طرد افراد نالايق از مسئوليت بيت المال
يكى از ياران آن حضرت عرض كرد: آيا يكى از پست ها را به من واگذار مى كنى؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انك ضعيف و انها امانه (و الامانه ثقيله) و انها يوم القيامه خزى و ندامه الا من اخذها بحقها و إدى الذى عليه فيها(39);تو ضعيفى و ((مسئوليت)), امانت است [ و بار امانت سنگين است] و آن مسئوليت, روز قيامت بدبختى و پشيمانى است مگر آن كه به حق گرفته شود و حق آن ادا شود)).

هـ . ثبت اموال
 

آن حضرت براى حفاظت از حريم بيت المال, به ثبت اموال مى پرداخت. زبير و جهم بن صلت را مإمور ثبت ورود و خروج زكات كرد همان طور كه معيقب بن ابى فاطمه را مإمور ثبت اموال غنيمت هاى جنگى نمود. (40) و نيز اگر قطعه زمين يا چشمه و ديگر اموال غير منقول را به فرد يا گروهى واگذار مى كرد, علاوه بر ثبت آن ها, به آن ها سندى كه مجوزى بر حق تصرف آن ها بود, نيز عطا مى كرد.(41) كه اين عمل نشانگر دقت و تدبير آن حضرت در اداره امور بيت المال و نظم محورى ايشان و اهميت به حقوق بيت المال مى باشد. و گاه ثبت اموال به وسيله علامت گذارى و نشانه گذاشتن بوده است. و آن حضرت شتر و ستوران ديگر را كه جزو بيت المال بودند يا خود به وسيله آهن, داغ مى زدند و يا با نظارت خود دستور مى داد آن ها را داغ بزنند تا از ساير حيوانات كه جزو بيت المال نبودند, قابل تشخيص باشند و آن ها را در چراگاه هاى مخصوص نزديك بقيع در محلى به نام ((حمى)) (قرق گاه), نگاه مى داشت تا به مصرف جنگ و يا حقوق مإموران وصول زكات و فقرإ و مانند آن برساند. (42)

و. نصب مإموران حفاظتى
 

آن حضرت در موارد متعدد, افرادى را مإمور حفاظت از اموال بيت المال مى نمود. نمونه آن, عبدالله بن كعب و همكاران او هستند كه در جنگ بدر و بعد از آن, مإمور حفاظت از اموال غنيمتى و خمس بودند.(43)

ز. مبارزه با زمين خوارى
 

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) راه ديگرى را نيز براى حفاظت از حريم بيت المال پيمود و آن, وضع قوانين جامع و روشن در بهره بردارى عموم مردم و قطع دست سودجويان فرصت طلب و زورمداران از دامن بيت المال ـ خصوصا در بخش انفال ـ است. آن حضرت اعلام كرد كه همه ى مردم در سه چيز شريكند: آب, مرتع و آتش.(44) و باز فرمود: ((من احيى ارضا مواتا فهى له ;(45) هر كسى زمين بايرى را آباد كند, مال خود اوست)). ميزان بهره بردارى هر كس را بر ملاك استعداد و توانايى او در توليد و فايده رسانى و ارائه خدمات به جامعه قرار داد. و با قانون لغو ((حمى)) دست زمين خواران را از حريم انفال كوتاه كرد و فرمود: ((لا حمى الا لله و لرسوله (46); هيچ حمايى نيست مگر براى خداوند و رسولش.))
((حمى)) اصطلاحا به اين معناست كه يك بخشى از زمين يا مرتع را بدون آن كه احيائش كنند و يا ساير شرايط ملكيت را دارا باشند, آن را در قرق خود قرار دهند كه پيامبر اكرم(ص), با قانون مذكور, از اختصاص انفال به گروه خاصى همانند زورمداران جلوگيرى كرد و آن را در اختيار همه مردم قرار داد.(47)

ح. نظارت عمومى
 

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با ايجاد حس مسئوليت در وجود اقشار مختلف مردم,يك نوع نظارت غير مستقيم و دائم و همه گير را ايجاد نمود و فرمود: ((كلكم راع و كلكم مسئول... ))(48);همه شما ديده بان و نگهبان و همه شما مورد سوال هستيد...))
((نظارت)) از اركان مديريت به شمار مىآيد چرا كه به وسيله آن, دستگاه ها ـ از جمله بيت المال ـ از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با نظارت مستقيم و غير مستقيم, از حريم بيت المال حفاظت نموده, فساد و انحراف را از آن دور كردند.

مصرف بيت المال
 

اموالى كه بيت المال و اموال عمومى محسوب مى شود گاهى مورد مصرف آن مشخص است ; مانند غنيمت جنگى كه مالك آن بعد از جدا كردن خمس آن, رزمندگان اسلام اند و بايستى بين آن ها تقسيم شود كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از پايان يافتن جنگ ها, اين كار را انجام مى داد.
و گاهى مورد مصرف آن عام است; مثل خمس كه مالك آن مقام نبوت است و در مواردى كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مصلحت اسلام و مسلمين را در آن ببيند, هزينه مى شود; همانند هزينه براى امور زيربنايى, كمك به نيازمندان جامعه و امثال آن ها.
آن حضرت قسمتى از اموال به دست آمده از قبيله بنى نضير را در جهت تجهيز رزمندگان به اسب و سلاح جنگى, مصرف مى كرد.(49) و قسمت ديگرى از آن را در جهت فقر زدايى بين مهاجرانى كه در مضيقه بودند, تقسيم مى كرد.(50)
وگاه از خمس همچون زكات, براى تإليف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مى كرد. همان طور كه خمس غنيمت هاى به دست آمده از جنگ طائف را ميان سران قريش كه تازه مسلمان شده بودند, تقسيم كرد از قبيل ابوسفيان,معاويه, حكيم بن حزام, حارث بن حارث, حارث بن هشام, سهيل بن عمرو و عده ى ديگرى كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق شإن هر كدام تعدادى شتر به آن ها عطا كرد.(51)
به طور كلى احتياجات عمومى در زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر دو گونه بود: يكى مخارج برنامه هاى حكومت اسلامى و ديگرى بالا بردن سطح زندگى همه مردم كه نتيجه آن, ايجاد تعادل و توازن اجتماعى بود. آن حضرت با هزينه صحيح و دقيق بيت المال, عقب ماندگى شديد اقتصادى را كه مانع پيشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامى بود, مرتفع ساخت. از اين رو نيمى از محصول اراضى خيبر را جهت فقرزدايى و نيمى ديگر را براى هزينه هاى حكومتى از قبيل تجهيز سپاه و هيإت هاى نمايندگى و ديگر مخارج حكومتى به كار برد.
آن حضرت بيت المال را جهت تإمين اجتماعى اقشار بى بضاعت به كار برد و اعلام كرد:
((من ترك ضياعا فعلى ضياعه و من ترك دينا فعلى دينه (52) ; هر كس كشتزارى بر جاى نهد, محافظت از آن به عهده من است و هر كس مديون بميرد, اداى دينش وظيفه من است.))
و باز مى فرمايد:((هر بدهكارى كه نزد والى يى از واليان مسلمين برود و براى والى يى روشن شود كه او در اداى دينش ناتوان است, در اين جا بر والى مسلمين است كه دين او را از اموال مسلمين اداكند.))(53)
همين طور براى فراهم كردن مقدمات ازدواج جوانان, از بيت المال استفاده مى كرد مثلا پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اموال خمس ـ كه در اختيار حضرت بود ـ هزينه ازدواج عبدالمطلب بن ربيعه و فضل بن عباس را پرداخت كرد.(54)

مسئولين بيت المال
 

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مسئولين بيت المال را بر اساس دارا بودن تقوا انتخاب مى كرد; از اين رو هنگام ابلاغ حكم مسئوليت به آن ها بر حفظ تقوا در تمام موارد,تإكيد مى كرد. همان طور كه در عهد نامه خود به عمرو بن حزم, هنگام گسيل داشتن وى به استاندارى يمن و مديريت بيت المال, او را به رعايت تقوا در انجام وظايفش سفارش مى كند.(55)و زهد و پاكدامنى از طمع را كه زمينه رعايت حقوق بيت المال و صاحبان حق است, شرط مسئولين بيت المال مى داند.
بر شايسته سالارى كه از اصولى ترين شرايط براى انتخاب عاملان و كارگزاران است, تإكيد فراوان مى كند. چنانچه در سيره آن حضرت آمده است كه از ميان تمام مسلمان ها جوان بيست ساله اى را به نام عتاب بن اسيد براى فرماندارى مكه برگزيد و فرمانى برايش صادر كرد و به او فرمود:((يا عتاب تدرى على من استعملتك؟ على اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خيرا منك استعملته عليهم(56);اى عتاب! آيا مى دانى تو را فرماندار كدام گروه قرا دهم؟ بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساكنان مكه والى نمودم. و اگر در ميان مسلمانان كسى را براى اين مقام شايسته تر از تو مى يافتم اين كار را به او مى سپردم)).
همان طور كه مى فرمايد: ((من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم إن فيهم من هو اولى بذلك منه و إعلم بكتاب الله و سنه نبيه, خان الله و رسوله و جميع المسلمين ;(57) هر كس كارگزارى از مسلمين را به كار بگيرد و حال آن كه مى داند در بين مسلمانان كسى هست كه از او شايسته تر و داناتر به كتاب خدا و سنت رسولش است, به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خيانت كرده است.))

پي نوشت ها :
 

25 ـ فروغ ابديت, ج 2, ص 261,
26 ـ الطبقات الكبرى, ج 2, ص 18, محمد بن سعد, دارالصادر, بيروت.
27 ـ المواعظ و الاعتبار, ج 1, ص 148, احمد مقريزى, دارالصادر, بيروت .
28 ـ فروغ ولايت, ص 348, جعفر سبحانى, انتشارات صحيفه, 1368 ش.
29 ـ فروغ ابديت, ج 1, ص 514.
30 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 3.
31 ـ الطبقات الكبرى, ج 1, ص 270.
32 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 13.
33 ـ سيره ى ابن هشام, ج 3, ص 373.
34 ـ فروغ ابديت, ج 2, ص 261.
35 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 13.
36 ـ همان, ج 11, ص 341.
37 ـ ناسخ التواريخ, ج 3, ص 159, محمدتقى سپهر, مكتبه الاسلاميه, تهران, 1363 ش, 6 جلدى.
38 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 12.
39 ـ صحيح مسلم, ج 8, ص 134, مسلم بن حجاج نيشابورى, دارالفكر, بيروت.
40 ـ مكاتيب الرسول, ج 1, ص 21 و 22.
41 ـ تاريخ سياسى اسلام, ص 16, رسول جعفريان.
42 ـ تاريخ تمدن اسلام, ج 2, ص 219, جرجى زيدان,اميركبير,تهران, 1369 ش, 5 جلدى.
43 ـ التراتيب الاداريه, ج 1, ص 411.
44 ـ مستدرك الوسائل, ج 17, ص 114, آل البيت.
45 ـ تهذيب الاحكام, ج 7, ص 152, دارالكتب الاسلاميه.
46 ـ مسند احمد بن حنبل, ج 4, ص 38, دارالصادر, بيروت.
47 ـ الاحكام السلطانيه, ج 2,ص 222, محمد بن حسين فرإ, دفتر تبليغات اسلامى, قم.
48 ـ صحيح بخارى, ج 3, باب النكاح.
49 ـ ر.ك: لغه الاداريه العامه فى صدرالاسلام, عبدالسميع سالم الهراوى, مصر, 1986 م.
50 ـ فتوح البلدان, ص 32.
51 ـ البدايه و النهايه, ج 4, ص 362.
52 ـ وسايل الشيعه, ج 13, ص 92.
53 ـ الشئون الاقتصاديه فى نصوص الكتاب و السنه, ص 502, جعفر هادى, كتابخانه امام اميرالمومنين على(ع), اصفهان.
54 ـ تفسير نمونه, ج 7, ص 185.
55 ـ فتوح البلدان, ص 81.
56 ـ اسد الغابه, ج 3, ص 358, ابن اثير, دار احيإ التراث العربى, بيروت.
57 ـ الغدير, ج 8, ص 291, عبد الحسين امينى, دارالكتب العربى, بيروت و سنن كبرى, احمد بيهقى, ج 10, ص 118, دارالفكر, بيروت.
 


منبع : پایگاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.