از انقلاب روسيه تا كودتاي رضاخان (1)

انقلاب بلشويكي در روسيه و پس از آن، برافتادن قاجايه و برآمدن رضاخان در ايران، هر يك به نوبة‌ خود سبب دگرگونيهاي اساسي در روابط ميان دو كشور شد. روسية تزاري، دشمن اصلي استقلال و تماميت ارضي ايران، در مارس 1917 / اسفند 1295 سقوط كرد و زمام امور به دست حكومت افتاد.
دوشنبه، 9 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از انقلاب روسيه تا كودتاي رضاخان (1)

>از انقلاب روسيه تا كودتاي رضاخان(1
از انقلاب روسيه تا كودتاي رضاخان (1)


 

نويسنده: محمود طاهراحمدي




 
انقلاب بلشويكي در روسيه و پس از آن، برافتادن قاجايه و برآمدن رضاخان در ايران، هر يك به نوبة‌ خود سبب دگرگونيهاي اساسي در روابط ميان دو كشور شد. روسية تزاري، دشمن اصلي استقلال و تماميت ارضي ايران، در مارس 1917 / اسفند 1295 سقوط كرد و زمام امور به دست حكومت افتاد.
سرنگوني دولت تزاري و تشكيل حكومت موقت، بارقة اميدي بر دل مليون و آزادي‌خواهان ايران تاباند و آنان را دلخوش كرد كه ديگر دوران تركتازيهاي روسيه تزاري به سر آمده است. از اين رو، در 12 فروردين 1296، 88 تن از نمايندگان سه دوره اول تا سوم مجلس شوراي ملي ايران، در تلگرافي به مجلس دوماي روسيه، پس از ابراز خشنودي از پيروزي «ملت بزرگ روس»، انقلاب روسيه را به «فروغ درخشاني» مانند كردند كه سرانجام جهان را فروزان خواهد كرد و واپسين تاريكيها را خواهد زدود.(1) از آن سو نيز پس از سقوط حكومت موقت، نظام بولشويكي روسيه به رهبري ولاديمير ايليچ اوليانف (لنين)، كه انقلاب در ايران را كليد انقلابي سراسري در مشرق زمين تلقي مي‌كرد، براي جلب دوستي همسايه خود ايران به پاخاست و در نخستين گام، شوراي كميسرهاي خلق(2) در 7 دسامبر 1917/15 آذر 1296 در پيامي به همه مسلمانان رنجبر ساكن در روسيه و كشورهاي مشرق زمين، ضمن ابراز نظر سياسي نظام جديد روسيه درباره ملتهاي شرق به ويژه ايرانيان، تركها، عربها و هندوها سياست تزاري را در ايران محكوم و معاهده 1907 را ملغي و اظهار كرد: ما رسماً اعلام مي‌كنيم، عهدنامه‌‌ها و توافقهاي پيشين روسيه و انگلستان كه بر اساس آن ايران را در ميان خود تقسيم كرده بودند، باطل و بي‌اعتبار است. در ادامه همين پيام خطاب به مردم ايران آمده است: اي ايرانيان به شمال قول مي‌دهيم، به محض پايان يافتن عمليات نظامي، سربازان ما از خاك كشور شما خارج خواهند شد تا شما بتوانيد آزادانه درباره سرنوشت آينده خود تصميم بگيريد. رفقا و برادران مسلمان، بگذاريد دست به دست هم بدهيم و با قدمهاي بلند و استوار به سوي هدف مشتركمان، كه همانا ايجاد صلحي عادلانه و پايدار در جهان است، به پيش برويم. پرچمهاي سرخ ما مبشر و منادي آزادي براي ملتهاي ستم‌ديدة جهان هستند و در هر كشوري كه به اهتزاز درآيند، آزادي و صلح و صفا را براي ملتهاي محكوم به ارمغان مي‌آورند.(3)
اندكي پس از اعلام اين پيام، يعني در 14 ژانويه 1918/26 دي 1296، يادداشت بسيار دلگرم‌كننده لئون تروتسكي، كميسر ملي امور خارجة دولت شوروي، به اسدخان، شارژ دافر (كاردار) ايران، در پطروگراد (لنينگراد) تسليم شد. تروتسكي در اين يادداشت به نام دولت مبتوع خود افزون بر الغاي معاهدة 1907، همه قراردادهاي ميان ايران و روسيه تزاري را، كه آزادي و استقلال ايران را به نحوي محدود مي‌كرد، بي‌اعتبار دانست.(4)
اسدخان نيز در پاسخ به يادداشت تروتسكي «در ژانويه 1918 اعلام كرد كه دولت متبوعة او نيز كلية معاهدات و قراردادهايي را كه از طرف دولت سابق روسيه به زور به دولت ايران تحميل شده و مخالف با استقلال و تماميت ارضي آن مملكت مي‌باشد باطل و از درجه اعتبار ساقط» مي‌داند. و در پايان‌‌نامة خود به نام دولت ايران اظهار كرد: «دولت ايران حاضر است با دولت جمهوري روسيه معاهدات و قراردادهاي جديد منعقد نمايد.»(5)
پس از تبادل اين دو نامه ميان تروتسكي و اسدخان، نوشته‌هاي ديگري درباره حقوق ايران ميان سفارت ايران در مسكو و تروتسكي و پس از وي، گئورگي چيچرين مبادله شد كه در نتيجه، مواد شانزده‌گانه زير را «كميسرهاي خارجه دولت شوروي (تروتسكي و چيچرين) راجع به حقوق ايران تصديق» كردند:
1. فسخ و ابطال «جميع قرضهايي كه ايران به حكوت امپراتوري تزاري داشت.»
2. «روسيه از اين به بعد هرگز حق نخواهد داشت در واردات ايران، مانند عايدات گمركات و تلگراف و پست و ماليات و غيره مداخله نمايد.»
3. پس از خالي شدن «درياي خزر از كشتيهاي راهزن انگليس» اين دريا «براي كشتيراني آزاد در زير بيرق ايران» آماده و اعلام خواهد شد.
4. «حدود حكومت شوروي با ايران به موجب رضايت و ميل اهالي كه در خطوط سرحدات نشيمن دارند، معين خواهد شد».
5. «جميع امتيازاتي كه پيش از اين چه به حكومت روسيه و چه به اشخاص سايره، از تبعه روس از طرف دولت ايران داده شده بود، فسخ شده، از درجه اعتبار ساقط است».
6. «بانك استقراضي ايران با تمام اراضي و املاك متعلق به آن و تمامي شعبه‌هاي آن در ايران، ملك طلق ملت آزاد ايران» است.
7. «خط سيم تلگراف مشهد ـ سيستان و راه شوسة انزلي و تهران و همة راههاي شوسه كه قشون روس در مدت اقامت خود در ايران در زمان جنگ 1918ـ1914 ساخته است با جميع آلات و متعلقات آنها و ايضاً بناهاي بندرگاه در انزلي با جميع متعلقات آنها و... و همچنين راه‌آهن جلفا و تبريز و شعبه آن تا صوفيان با تمامي اشياء متعلقه به راه‌آهن و آلات و اسباب و ابنيه و عمارات و غيره، همچنين جميع پستخانه‌‌ها و... به تصرف و مالكيت مطلقة ايران و اهالي آزاد و مستقل» آن درمي‌آيد.
8. «اصول محاكمه در قنسول‌خانه‌ها كه سابق معمول بود بالتمام لغو و برطرف مي‌شود».
9. هيئت ديني و روحاني كه در اروميه تأسيس شده بود محو و برطرف مي‌شود».
10. «روسهايي كه در ايران ساكن هستند، هرگونه ماليات و رسومي كه از اهالي مملكت ايران گرفته مي‌شود به همان اندازه بايد بپردازند. در صورتي كه اين رسوم و ماليات از روي قانون وضع شده باشد و براي سد احتياجات ملت تحصيل شود».
11. «حكومت روسيه حاضر است كه به اتفاق حكومت ايران مسئله حق تملك روسها بر اراضي ايران و طريقة اجاره كردن و پرداختن ماليات و غيره را معاينه نمايد و اين مسئله را با حفظ منافع اهالي ايران و روس حل و تسويه نمايد».
12. «سرحد روس و ايران براي عبور و مرور مردم به آزادي و حمل و نقل مال‌التجاره باز مي‌شود و به ايران اختيار داده مي‌شود هرگونه مال‌التجاره را از هر كجا باشد به عنوان تزانزيت از روسيه عبور بدهد».
13. «حكومت شوروية روسيه حاضر است كه به اتفاق حكومت ايران، تعرفه‌هاي كرايه مال‌التجاره‌ ايران [را] كه به توسط راه آهن و كشتي بخار و ساير وسايط حمل و نقل از ايران به روسيه آورده مي‌شود،‌ تعديل و اصلاح نمايد».
14. «روسيه از هرگونه مداخله كردن به تشكيل قواي حربيه در ايران دست مي‌كشد».
15. «حكومت روسيه در الغاي ادارات كارگزاري در ايران حرفي ندارد».
16. «به ايران حق داده مي‌شود كه در تمامي شهرهاي روسيه شورويه و همچنين تركستان و ولايات ماوراي بحر خزر و در خاك بخارا و خيوه كه با ما متحد هستند، براي خود قنسول تعيين كند و نسبت به اختلافات سرحدي مذاكره» كند تا بر اساس آن «حقوق حقة‌ دولت ايران مسترد گردد.»(6)
بدين قرار، انقلاب روسيه باعث شد طرح دو دولت استعمارگر روسيه تزاري و انگلستان براي تقسيم ايران، نقش بر آب و خواب شومشان بي‌اثر شود. در واقع، به گفته سيدحسن تقي‌زاده، انقلاب اكتبر روسيه بزرگ‌ترين رويداد تاريخي در 150 سال اخير براي ايران بود و بي‌ترديد اگر در واپسين ايام جنگ جهاني اول، آن انقلاب پيش نيامده بود، از ايران و تركيه به مثابة دو كشور مستقل اثري به جا نمي‌ماند.(7) بيهوده نبود كه مليون ايران، انقلاب بلشويكي را به فال نيك گرفتند و پنداشتند هنگام آن فرارسيده است كه همه نيروهاي بيگانه از خاك ايران رخت بربندند و مردم ايران بتوانند از آن پس آزادانه بنيادهاي سياسي و اجتماعي‌اي را كه آرزوي ايجاد آن در دل مشروطه‌‌خواهان شكفته شده بود، پي ريزند و آن را تكامل بخشند. البته تأثير آني انقلاب روسيه را مي‌توان در اقدامات ارهابي (تروريستي) و ضدانگليسي كميته مجازات مشاهده كرد كه تا حدودي اسباب سقوط دولت وثوق‌الدوله را در 29 مه 1917/8 خرداد 1296، فراهم كرد. همچنين سياست‌‌مداران هوادار انگليس نيز، به سبب خطر موجود، در پذيرفتن مقام و منصب مردد شدند، همچنين دولتهايي كه در ايام ميان اكتبر 1917، تا ظهور مجدد وثوق‌الدوله در صحنة سياسي در تير 1297/ژوئيه 1918، بر سر كار آمدند، سياستي ضدانگليسي را سرلوحة برنامه خود قرار دادند.(8)
در همان اوان، در 8 ژوئيه 1918/17 تير 1297، رئيس كميسرهاي محلي بادكوبه در نامه‌اي به صمصام‌السلطنه، وزير امور خارجه ايران، خبر داد كه «از طرف كميسارياي امور خارجه قفقاز مأمور است كه با كمال احترام به استحضار برساند، براي استقرار مناسبات دوستانه و ايجاد روابط دايمي و صميمانه مابين دولتين جمهوري روسيه و ايران، كميسارياي ملي در ماه دكابر [دسامبر] ماضي نيكلازاخاروويچ براوين(9) را به سمت اگنت [نماينده] سياسي مقيم تهران انتخاب نموده و تعيين مشاراليه به اين مقام به آقاي اسدخان، شارژدافر [كاردار] ايران اطلاع داده شد و ضمناً متذكر نمود كه از تاريخ 22 نايابر [نوامبر] سال گذشته [30 آبان 1296] عموم مأمورين سياسي و قنسولگري كه از طرف دولت سابق معين شده بودند از مشاغل خود منفصل مي‌باشند و فقط براوين از جانب كميسارياي ملي امور خارجه سمت نمايندگي و اختيارات تام در ايران را خواهد داشت.»(10)
از آن سو، اسدخان نيز با نگاهي واقع‌بينانه، در 22 ربيع‌الاول 1336/4 بهمن 1297، ضمن اعلام خبر ورود براوين به ايران، به دولت پيشنهاد كرد نظام بلشويكي روسيه را به رسميت بشناسد. او در نامه خود خاطرنشان كرد: «چون اين سفارت [سفارت ايران] مانند ساير سفارتها روابط با حكوت حاضر [روسيه] ندارد، فدوي در اين باب هيچ اقدامي را صلاح ندانسته [... ولي] به عقيده فدوي چون موقع دولت عليه [ايران] خيلي باريك است و سبك رفتار ساير دول بي‌طرف را نمي‌توان [د] به كلي سرمشق خود قرار بدهد ـ خاصه كه پروگرام حكومت حاضر به اندازه‌اي مفيد به حال ايران است كه نمي‌توان از آن صرف‌نظر نمود، پس صلاح است از پذيرايي نمايندة حكومت شوروي علناً امتناع نشود و مقتضي است، نماينده حكومت حاضر پذيرفته شود و اتر [وزيرمختار روسيه تزاري]‌ نيز به رسم نزاكت و ادب باشد.»(11)
براوين، نخستين نماينده سياسي شوروي، در بهمن 1297 وارد تهران و با استقبال مليون رو به رشد و ارباب جرايد آزادي‌خواه وابسته به حزب دموكرات نيز پذيرايي شاياني از وي كردند.(12) با وجود اين، در آن هنگام، تقريباً هيچ يك از دولتهاي جهان حكومت بلشويكها را به رسميت نشناخته بود و دولت ايران نيز زير فشار انگلستان در وضعي نبود كه بتواند با نمايندة بلشويكها گفت و گو كند، به همين سبب، توصيه‌هاي اسدخان را وقعي ننهاد و براوين را نپذيرفت و به درخواست او هم توجه نكرد. براوين، در نامه‌اي به وزارت خارجه ايران در 7 رمضان 1336/27 خرداد 1297، خواهش كرده بود «كه دولت ايران بذل مساعدت فرموده، اجزا و كاركنان سفارت و قنسولگريهاي سابق روسيه را از خاك ايران تبعيد فرمايند.»(13) اما نه تنها درخواست براوين برآورده نشد، بلكه اتر نيز ساختمان سفارتخانه روسيه در تهران را به وي واگذار نكرد. فقط مستوفي‌الممالك، رئيس‌الوزرا، از مشاورالممالك انصاري، وزير امور خارجه، خواست براوين را در خانه خود بپذيرد و غيررسمي با وي مذاكره كند.(14) با اين همه، چون مأموريت براوين، به سبب كارشكنيهاي پيوسته سفارت انگلستان در تهران، با شكست كامل روبرو شد، حكومت شوروي وي را در آغاز تابستان 1918، از ايران فراخواند و به استپان شائوميان، رئيس حكومت بلشويكي باكو، مأموريت داد نماينده سياسي ديگري را به تهران بفرستد. شائوميان نيز كالوميتسف، افسر سابق ارتش، را برگزيد و به تهران فرستاد.(15)
در اين حين، دولت وثوق‌الدوله، كه به سبب دخالتهاي سلط‌‌جويانه انگليسيها به برقراري رابطه با شوروي تمايلي نداشت، بدين بهانه كه كالوميتسف از باكو به تهران اعزام شده است، اعتبارنامة او را به رسميت نشناخت و از پذيرفتن وي سر باز زد. افسران روسي ارتش ايران نيز به تكاپو افتادند تا وي را دستگير كنند، اما كالوميتسف پس از آگاهي از تصميم افسران روسي از تهران گريخت و در تابستان 1919 با اعتبارنامه‌اي از مسكو به تهران بازگشت؛ ولي هنگام عبور از درياي خزر نيروهاي نظامي روس سفيد با پشتيباني نيروهاي اشغالگر انگليس در ايران او را دستگير و تيرباران كردند.(16)
در 26 ژوئيه 1918/2 شهريور 1297، دولت صمصام‌السلطنه، به استناد اينكه بنياد كاپيتولاسيون، به موجب قرارداد تركمانچاي فقط با دولت تزاري بود و اكنون نيز اين دولت ديگر وجود ندارد، اعلام كرد از اين پس، قضاوت كنسولها پايان يافته است و تمام قراردادها و امتيازاتي كه بر اساس آن قرارداد به روسيه داده شده بود فسخ شد. سپس مضمون تصويب‌نامه دولت را طي بخشنامه‌اي به آگاهي سفارتخانه‌هاي خارجي مقيم تهران رساند و بر اجراي آن تأكيد كرد. اين تصويب‌‌نامه، كه به تصويب نامة برج اسد مشهور است، جنجالي بزرگ به پا كرد.
سفارت انگليس از پذيرفتن آن سر برتافت و از دولت ايران خواست تا پايان جنگ، مرزهاي خود را براي جلوگيري از ورود جاسوسان دشمن حفظ كند و پليس جنوب را نيز به رسميت بشناسند. در مقابل وعده داد پس از اتمام جنگ، استقلال ايران را محترم مي‌شمارد و قرارداد 1907 را ملغي و به ايران كمك مالي مي‌‌كند. دولت ايران پاسخ داد: انگلستان با اعزام نيرو و اشغال خاك ايران مساعي اين دولت را در حفظ بي‌طرفي پايمال كرده است. پليس جنوب نيز نيرويي خارجي است و تهديدي براي استقلال ايران به شمار مي‌‌رود. پس چه بهتر انگلستان، ايران را به حال خود گذارد و خاك اين كشور را تخليه كند تا ايرانيان به اصلاحات داخلي بپردازند.
اين پاسخ صريح و شجاعانه باعث شد صمصام‌السلطنه به ناچار رياست دولت را كنار نهد و در نتيجه، بار ديگر وثوق‌ الدوله كه لرد كرزن، وزير خارجه انگليس، وي را پشتيباني مي‌كرد در 7 اوت 1918/14 شهريور 1297، دولت جديد خود را تشكيل دهد تا نقشه‌هاي تازه انگليسيها براي ايران را به اجرا درآورد.
در آن هنگام، انگلستان فاتح اصلي جنگ جهاني و نيرومندترين امپراتوري دنيا به شمار مي‌رفت و نيروهايش سراسر ايران، خاورميانه، قفقاز و تركستان را به تصرف درآورده بودند. سقوط دولت تزاري، بزرگ‌ترين رقيب انگلستان در مبارزات استعماري، نيز سبب شده بود تا نيرويي كه بتواند در برابر خواسته‌هاي دولت انگليس مقاومت كند، وجود نداشته باشد. در نتيجه، لرد كرزن، كه مظهر سياست استعماري انگليس بود، سوداي چيرگي كامل بر سراسر آسيا را در سر داشت.
بدين منظور، انگليسيها نخست به تقويت جمهوريهاي ضدكمونيست قفقاز كمر همت بستند و با كمك ميسيون نظامي، ژنرال تامپسون، نيروهايي در كشورهاي سه‌گانه قفقاز مستقر كردند تا در مقابل يورش ارتش سرخ بتواند سدي دفاعي ايجاد كنند. همچنين با پادرمياني و راهنمايي انگليسيها، دولت جمهوري مساوات آذربايجان به برقراري روابط سياسي با دولتهاي خارجي اقدام كرد. دولت ايران در اوت 1919/مرداد 1298، دولت مزبور را به رسميت شناخت و در پاييز همان سال هيأتي را به رياست سيدضياءالدين طباطبايي، مدير روزنامه رعد، به باكو فرستاد تا زمينه انعقاد قرارداد مودت و همكاري بين دو كشور را فراهم كند تا پس از آن نوبت به گرجستان و ارمنستان برسد.(17)

پی نوشتها:
 

1ـ براي آگاهي از متن كامل تلگراف و اسامي امضاكنندگان آن و نيز پاسخ زدزيانكو، رئيس دوما، نك: مورخ‌ الدوله سپهر، ايران در جنگ بزرگ، تهران،‌ انتشارات اديب، چ 2، 1362، صص 412ـ410؛ باقر عاقلي تلگراف رجال ايران به مجلس دوما را ن تيجه تلاش سيدضياءالدين طباطبايي مي‌داند كه به راهنمايي‌ها و همكاري محمد ساعد مراغه‌اي به انجام رسيد، براي آگاهي بيشتر نك: خاطرات سياسي محمدساعد مراغه‌اي، به كوشش باقر عاقلي، تهران، نشر نامك، 1373، ص 8.
2ـ از آغاز حكومت بلشويكي در روسيه تا آخر جنگ جهاني دوم، شورويها از به كار بردن كلمة وزير خودداري مي‌كردند؛ زيرا اين كلمه را عنواني ويژه دولتهاي سرمايه‌داري مي‌دانستند. براي همين به جاي وزير از اصطلاح «كميسر خلق» استفاده مي‌كردند و مثلاً به وزير خارجه مي‌گفتند: كميسر خلق براي امور خارجه» و نيز هيأت وزيران را «شوراي كميسرهاي خلق» مي‌ناميدند. در اواخر جنگ جهاني دوم، استالين براي نشان دادن اين نكته كه سران رژيم انقلابي روسيه ديگر آن تعصب سابق را بر ضد دولتهاي بورژوازي غرب ندارند، استعمال كلمات وزير و نخست‌وزير را آزاد كرد. براي آگاهي بيشتر نك: محمدجواد شيخ‌الاسلامي، سيماي احمدشاه قاجار، تهران، نشر گفتار، چ 2، 1372، ج 1، ص 102.
3ـ محمدجواد شيخ‌‌الاسلامي، پيشين، صص 102ـ100؛ قس: اي. اچ. كار، تاريخ روسيه شوروي (انقلاب بولشويكي)، ترجمه نجف دريابندري، تهران، زنده‌رود، 1371، ج 3، صص 287ـ286.
4ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 33، پرونده 23، سال 1318؛ همچنين كارتن 16، پرونده 11، سال 1313. براي آگاهي از متن كامل يادداشت مزبور نك: مورخ‌الدوله سپهر، پيشين، صص 457ـ456.
5ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 33، پرونده 23، سال 1318.
6ـ‌ همان، كارتن 15، پرونده 49، دستورالعمل وزارت امور خارجه ايران به مشاورالممالك انصاري در 17 ذيقعدة 1338/12 مرداد 1299.
7ـ محمدجواد شيخ‌الاسلامي، پيشين، ص 104.
8ـ در اين باره نك: علي‌اصغر زرگر، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضاشاه: ترجمه كاوه بيات، تهران، انتشارات پروين، انتشارت معين، 1372، صص 48ـ47.
9ـ درباره تمهيدات ورود براوين به ايران نك: اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 2، پرونده 8، سال 1336ق.
10ـ همان.
11ـ همان، پرونده 2.
12ـ ملك‌الشعراي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، تهران، انتشارات اميركبير، چ 2، 1371، ج 1، ص 29.
13ـ اسناد و زارت امور خارجه، كارتن 2، پرونده 2، سال 1336ق.
14ـ براي آگاهي از مذاكرات براوين و انصاري نك: عبدالحسين انصاري، خاطرات عبدالحسين انصاري، ج 1، صص 230ـ229.
15ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 2، پرونده 8، سال 1336ق.
16ـ اي. اچ. كار، پيشين، ص 295.
17ـ در اين باره نك: هيأت فوق‌العاده قفقازيه، به كوشش رضا آذري شهرضايي، تهران،‌ انتشارات وزارت امور خارجه، 1379؛ همچنين اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 15، پرونده 7، سال 1301ش، حاوي شش پرونده.
 

منبع: www.dowran.ir



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط