از انقلاب روسيه تا كودتاي رضاخان (2)
در اين حال، دولت شوروي، كه از اكتبر 1917 تا اوت 1919 به سبب درگيريهاي داخلي با همسايه خود ايران، سياست صبر و انتظار را در پيش گرفته بود و تلاش همه سويهاي به كار ميبرد تا با ايران رابطه دوستي برقرار كند و در اين راه نيز از زمامداران ايران پاسخ مساعدي دريافت نميكرد، پس از انتشار متن قرارداد 1919، اين صبر و انتظار را كنار گذاشت و يكباره موضع خويش را در قبال ايران تغيير داد. درست سه هفته پس از امضاي قرارداد 1919، در 30 اوت 1919/7 شهريور 1298، چيچرين، كميسر امور خارجه شوروي، در اعلاميهاي خطاب به كارگران و دهقانان ايران، پس از مرور روشهاي دولتهاي شوروي و بريتانيا در قبال استقلال ايران در دو سال گذشته، «پيمان ننگين انگليس و ايران» را كاغذ پارهاي خواند و تأكيد كرد كه دولت شوروي آن را به رسميت نميشناسد و هيچگاه براي آن اعتبار قانوني قايل نميشود. سپس اعلاميه خود را با عبارات زير، كه وعده و وعيد را با هم دربر داشت، به پايان رساند: «زمان رهايي شما نزديك است، ساعت حساب پس دادن سرمايهداري انگليس نزديك است و جنبش انقلابي وسيعي با قدرتي بيش از پيش در ميان تودههاي خود انگلستان گسترش مييابد... مردم زحمتكش روسيه به سوي شما تودههاي ستمديده ايران دست برادري دراز ميكنند. زود آن ساعتي فرا خواهد رسيد كه ما بتوانيم در عمل وظيفة مبارزه مشترك را به همراهي شما بر ضد راهزنان و ستمگران بزرگ و كوچك كه سرچشمة رنجهاي بيشمار شما هستند ادامه دهيم.»(18)
علت مخافت شديد روسها با قرارداد 1919 اين بود كه آنان به درستي دريافته بودند، ايران به زودي پايگاه انگلستان خواهد شد كه انگليس از آن ميتواند بر ضد شوروي بهرهبرداري كند. اين بدان معنا نيز بود كه مسكو از آن پس نميتوانست از ايران همچون كانوني براي ترويج كمونيسم استفاده كند.(19)
بدين سبب، دولت شوروي، پس از فراغت نسبي از مسائل دروني خود، به ويژه پس از سركوب جنبشهاي استقلالطلب يا خيزشهاي ضدانقلابي ماوراي قفقاز و ماوراي خزر و نيز سقوط جمهوري آذربايجان و برقراري حكومت شوروي در آن سامان،(20) در آوريل 1920، تشخيص داد ديگر زمان اقدام مؤثر در ايران فرا رسيده است. از اين رو، بر آن شد بقاياي ضدانقلاب را در بيرون از مرزهاي خود، يعني ايران، سركوب و خطر بالقوة نيروهاي انگليس را در درياي خزر دفع كند.(21)
بدين منظور، در 18 مه 1920/28 ارديبهشت 1299، واحدهاي دريايي ارتش سرخ در بندر انزلي پياده شدند و شمال ايران را تسخير كردند. به دنبال آن، در 6 ژوئن /16 خرداد همان سال رهبران نهضت جنگل، جمهوري سوسياليستي گيلان را برقرار كردند. مسكو، كه با لشكركشي و حمايت از اين جمهوري تا اندازهاي موقعيت خود را در شمال ايران تثبيت كرده بود، فراخواني نيروهاي ارتش سرخ را منوط به عقبنشيني همزمان نيروهاي انگليسي از سراسر ايران كرد.
بروز چنين رويدادهايي ادامه زمامداري وثوقالدوله را ناممكن كرد و وي به ناچار در 3 تير 1299، از مقام خود كناره گرفت و از ايران خارج شد.
دولت جديد را مشيرالدوله پيرنيا تشكيل داد و بيدرنگ در 13 تير اعلام كرد لغو يا اجراي قرارداد 1919، به نظر مجلس شوراي ملي بستگي دارد. همچنين مشاورالممالك انصاري را «براي انجام مأموريت مخصوص» به مسكو فرستاد و خبر آن را در 12 آذر طي بخشنامهاي به مأموريت دولت ايران در خاك روسيه ابلاغ كرد.(22) مشاورالممالك مأموريت داشت طبق دستورالعمل مندرج در تلگراف رمز 4 ذيقعده 1338/30 تير 1299، درباره نُه موضوع با بلشويكها مستقيماً گفتوگو كند.(23)
مذاكرات در مسكو همچنان ادامه داشت و نزديك بود به عقد قرارداد مودت ايران و شوروي بينجامد كه در ايران مقدمات كودتاي 3 اسفند 1299، فراهم شد. در همين اثنا، كاراخان، معاون وزارت امور خارجه شوروي، در نوامبر 1920/7 آذر 1299، طي يادداشتي خبر به كارگماري تئودور روتشتين را به رسميت سفير شوروي در تهران به دولت ايران ساند.(24) سپس يادداشتهايي بين ايران و شوروي براي تخليه نيروهاي شوروي از خاك ايران مبادله شد. به خصوص اينكه نيروهاي شوروي از سال 1918 به بعد، «علاوه بر اجحافات و تعدياتي كه در خاك ايران مرتكب شده بودند، در بعضي از نقاط و بلاد هم انبارهايي از غلات تهيه كرده و پيداست كه اين مسئله با وجود قحطي و خشكسالي و تنگي امر آذوقه تا چه اندازه به اهالي و مردم ايران صدمه وارد ميكرد.»(25)
پس از كودتاي سوم اسفند و روي كار آمدن دولت سيدضياءالدين طباطبايي، روتشتين در مارس 1921/فروردين 1300، هنگام ورود به ايران در مرز توقيف و صدور ويزاي وي به خروج كامل سربازان شوروي از ايران مشروط شد.(26)
افزون بر اين، در 18 ارديبهشت، سيدضياء در بخشنامهاي «به حكام ايالات و بنادر شمالي» اعلام كرد: «اگرچه دولت كمال ميل را به استقرار روابط دوستي و اقتصادي با دول قفقاز دارد، اما چون تا به حال هيچ نوع قراردادي با دول مزبور منعقد نگرديده و گيلان هنوز تخليه نشده و علايم دوستي از طرف آذربايجان ظاهر نشده، نبايد هيچ قسم مبادلة تجارتي و مراوده با مأمورين آنها به عمل آيد، لهذا لازم است فوراً قدغن كنيد به هيچوجه نمايندگان تجارتي آنها را نپذيرفته و از معامله با مردم جلوگيري و هر قسم مبادلة مالالتجاره را مانع شويد. بعد از اينكه قرارداد رسمي بين دولت جليله و دول مزبور منعقد و خاك ايران تخليه شد، دستورالعمل ثانوي داده خواهد شد.»(27)
با اين همه، روتشتين در آوريل 1921/ فروردين 1300، بدون هيچ قيد و شرطي وارد ايران شد و مذاكرات خود را با دولت ايران آغاز كرد. با ورود روتشتين به ايران مرحلهاي جديد و فعال در ديپلماسي شوروي شروع شد و بر اساس آن، دولت شوروي آمادگي خود را براي بيرون بردن نيروهايش از ايران اعلام كرد.
بدين قرار، سرانجام در 17 شهريور 1300 واحدهاي دريايي ارتش سرخ، بندر انزلي را به قصد باكو ترك و گيلان را تخليه كردند.
از آن سو، گفتو گوهاي مسكو نيز به نتيجه رسيد و سرانجام در 26 فوريه 1921/7 اسفند 1299، پيمان مودت ايران و شوروي امضا شد. اين پيمان نشاندهنده اهميت حياتي ايران در سياست خارجي شوروي بود. البته بيشتر مفاد اين پيمان تكرار اظهارات پيشين در لغو همه پيمانهاي گذشته منافي حقوق ملت ايران بود. در اين پيمان، فقط حقي ويژه به دولت شوروي داده شده بود و آن اين بود كه طبق ماده شش قرارداد اگر قدرت سومي با نيروي مسلح خود وارد خاك ايران ميشد، يا كانوني براي حمله به روسيه ايجاد ميكرد و دولت ايران نيز براي دفع آن خطر قدرت كافي نداشت، دولت شوروي محق بود براي دفاع از خود به ايران لشكركشي كند. اين ماده و ماده پنج قرارداد، كه محتوايي مشابه داشت، آشكارا بر ضد بريتانياي كبير تنظيم شده بود. با اين حال، به سبب ابهامات موجود در اين دو ماده، در همان هنگام، گفت و گوهايي ميان وزير امور خارجه ايران و روتشتين صورت گرفت و سرانجام با توضيحات روتشتين، نمايندگان مجلس شوراي ملي نيز متقاعد شدند و قرارداد در 23 قوس [آذر] 1300، به تصويب رسيد.(28)
به هر حال، قرارداد 1921 به روابط دو كشور جلوهاي تازه بخشيد و به موجب آن دولت شوروي در يكي از نخستين اقداماتش در 1301، از طريق كاردار خود در ايران، در نامهاي به وزير امور خارجه ايران، پس از اشاره به اينكه «دولت روس نظر به مناسبات حسنه فيمابين دولتين و نظر به لزوم حفظ منافع تجارتي و دولتي خود، لازم ميداند كه سريعاً قنسولگريهاي خود را در اروميه و بندر بوشهر افتتاح نمايد»، درخواست كرد، دولت ايران «هر چه زودتر رضايت و به رسميت شناختن اين دو قنسولگري را صادر و به نمايندگي مختار ارسال» كند. همچنين «به ملاحظه لزوم تسوية دوستانه مسائل و قضاياي سرحدي نيز» تقاضاي اجازه «افتتاح اگنتگري قنسولگريهاي روسيه را در آستارا و درهگز» كرد كه البته «اولياي دولت عليه نيز موافقت خود را» با آن درخواستها اظهار كردند.(29)
پس از عقد پيمان مودت، كه سيد حسن تقيزاده آن را «فرج عظيمي براي ايران»(30) دانسته است، دولت شوروي بر آن بود با گسترش روابط اقتصادي و تجاري خود، توان اقتصادي ايران را تحكيم كند و از اين راه وابستگيهاي شديد اقتصادي ايران به انگلستان را قطع و همسايهاي غيروابسته به انگليس براي خود دست و پا كند. بدين قرار، در پايان سال 1923/1302، دولت شوروي توجه خود را به برقراري روابط گسترده اقتصادي با ايران معطوف كرد. البته پيش از انقلاب روسيه، تجارت شمال ايران فقط در انحصار روسها بود و بازرگانان روسيه محصولات كشاورزي را از ايران خريداري و به روسيه صادر ميكردند و در مقابل قند، شكر، پارچه، چوب و... به ايران ميفروختند.(31) در 1920، كه تجارت خارجي در شوروي دولتي اعلام شد و روسها نيز ميكوشيدند بازرگاني با شمال ايران را مانند گذشته در دست خود نگه دارند، دشواريهايي براي تجار ايراني در رويارويي براي وضع جديد به وجود آمد كه براي مدتي مانع هر نوع داد و ستد شد. در واقع، امور بازرگاني شوروي از طريق سازمان تجاري دولتي، كه به دولت شوروي وابسته بود، صورت ميگرفت و اين شيوه محدوديتهاي فراواني براي بازرگانان آزاد كشورهاي شرقي، از جمله ايران، فراهم ميكرد.
در اين حال، وقتي قرار شد بر اساس عهدنامه مودت، عهدنامه تجارتي جديدي ميان ايران و شوروي بسته شود، دولت ايران سيدحسن تقيزاده را به نمايندگي خود در مذاكرات مسكو برگزيد و او را در رأس هيأتي به مسكو فرستاد.(32) تقيزاده در 26 آوريل 1922/6 ارديبهشت 1301، وارد مسكو شد و از 15 ژوئن/25 خرداد، گفتو گوهاي خود را درباره عقد قرارداد تجارتي و سه عهدنامه كنسولي، پستي و تلگرافي آغاز كرد.
در ابتدا «روسها مسئله آزادي تجارت را به كلي رد نمودند» و حتي هيأت ايراني را تهديد كردند كه «در صورت اصرار در اين باب» مذاكره را قطع خواهند كرد.(33) اما در ادامه گفتوگوها، درباره آزادي تجارت، گامهايي برداشته شد و روسها پذيرفتند «تجارت بعضي امتعه مهم را به كلي آزاد كنند» در 19 مهر 1301، تقيزاده در تلگرافي به تهران گزارش داد: «مسئله آزادي تجارت در مركز فرقه اشتراكي، پس از مباحثات زياد به خير ايران قبول شد و براي بعضي امتعه م هم آزادي تجارت داده شد.»(34)
بر اين اساس، در نوامبر 1922/آبان 1301، دولت شوروي تصميم گرفت صورتي از كالاهايي كه از ايران به شوروي و از شوروي به ايران صادر ميشد تهيه كند و استثنائاً اجازه دهد تجارت ميان دو كشور از طريق بخش خصوصي صورت گيرد. در 22 فوريه 1923/2 اسفند 1301، دولت شوروي صورت تهيه شده از كالاهاي متبادله بين دو كشور را تأييد و تصويب كرد. سپس، در 27 مارس/6 فروردين، به مأموران گمركي خود در مرزها فرمان داد كه كالاهاي مندرج در اين صورت، بدون دريافت پروانه از مقامات سازمان تجارتي دولتي به شوروي وارد و از آنجا صادر شود. تسهيلات فراهم شده سبب شد بازرگانان ايراني به هدف مطلوب خود برسند و در نتيجه، براي مدتي در تجارت خارجي ايران تعادلي مناسب به وجود آيد.(35)
گفتوگو درباره عقد عهدنامة تجارتي يك سال و نيم طول كشيد و سرانجام پس از رفع مشكلات فراوان، در متن عهدنامه موافقت حاصل شد. در اين ميان، چون «كابينه وزرا در تهران تغيير يافت و مشيرالدوله پيرنيا رئيسالوزرا شد و با امضاي عهدنامه موافقت نكرد»، تقيزاده نيز در اوت/مرداد، بيآنكه موفق شود قرارداد اصلي تجارتي را تصويب كند، از مسكو به برلن رفت. او فقط توانست دو موافقتنامه درباره مبادلات پستي و تلگرافي بين دو كشور، با كاراخان در ژوئيه 1923/تير 1302، امضا كند.(36)
علت اصلي مخالفت مشيرالدوله با امضاي قرارداد تجارتي اين بود كه دولت شوروي ميخواست علاوه بر آزادي عمل در امور بازرگاني خود، اختيار تعيين بهاي كالاها نيز به نماينده بازرگاني آن كشور در تهران سپرده شود؛ اما در مقابل حاضر نبود مانند اين امتياز را براي ايران قائل شود. همچنين دولت شوروي از كالاهاي ايراني، كه از راه ترانزيتي شوروي به اروپا صادر ميشد، حق ترانزيت ميگرفت، ولي از كالاهاي وارد شده به ايران چيزي مطالبه نميكرد و اين خود باعث زيان بازرگانان ايراني ميشد.(37)
با وجود اين و به رغم امضا نشدن قرارداد رسمي تجارتي بين دو كشور، تجارت ايران و شوروي رونق فراوان پيدا كرده بود و شركتهاي مختلط روسي ـ ايراني همراه با بخش خصوصي ايران و بازرگانان آزاد، فعاليت زيادي را به انجام ميرساندند. بعضي از اين سازمانها و شركتهاي فعال عبارت بودند از: بانك ايران و شوروي با شعبههاي خود در تبريز و رشت و انزلي، شركت بازرگاني ايران و شوروي، شركت بازرگاني توليد و صادرات ابريشم ايران، شركت بازرگاني پنبه ايران و شوروي، شركت حمل و نقل ايران و شوروي، شركت قند ايران و شوروي، شركت نفت ايران و آذربايجان و شركت نساجي ايران و شوروي.
بدين سان، رونق تجارت ميان ايران و شوروي به آنجا رسيد كه در سال 1925/1304، ايران بزرگترين صادركننده كالاهاي تجاري به شوروي در ميان كشورهاي آسيايي شد. تا جايي كه از يازده ميليون روبل مبادلات تجاري بين كشورهاي آسيايي و شوروي، 5/7 ميليون روبل آن به ايران اختصاص داشت.
به طور كلي، روابط ايران و شوروي در سالهاي 1925ـ1917/1304ـ1296، سه دوره مشخص و متفاوت را پشت سر گذاشت. مرحله اول، كه از واپسين ماههاي سال 1917 آغاز شد و تا اوت 1919 طول كشيد، دورة آرامش پيش از طوفان ناميده ميشود.
در اين دوره، روسها كوشيدند تا با همساية خود، ايران، روابط سياسي برقرار كنند. در اين سالها، نظام جديد روسيه با تخطئه سياست روسيه تزاري درباره ايران و لغو قراردادها و معاهدات و امتيازات رژيم سابق، با حسن نيت در راه برقراري روابط سياسي و اقتصادي با ايران كوشيد، اما به سبب بياعتنايي دولتهاي ايران و كارشكني انگليسيها از تلاشهاي خود نتيجهاي به دست نياورد. دورة از اوت 1919 تا فورية 1921، دورهاي آشفته و طوفاني در روابط دو كشور به شمار ميآيد كه با جنگ رواني و تبليغاتي و كوشش براي ترويج عقايد سوسياليستي و انقلابي و تجاوز نظامي به ايران توأم بود در آن ايام، دولتهاي ايران تلاشهاي دولت شوروي براي برقراري روابط مودتآميز در دوره اول را ناشي از ناتواني دولت شوروي ميدانستند و به همين سبب، روي خوشي به آن نشان نميدادند، اما در دوره دوم، كه دولت شوروي از موضع قدرت با دولتهاي ايران روبهرو شد، به ناچار تمكين كرد و در نتيجه، دوره سوم همراه با عهدنامه مودت 1921 آغاز شد. در اين دوره، روابط سياسي ايران و شوروي مسير امن و آرام طي كرد و با آرامشي نسبي و بروز بحرانهاي مهم سياسي ادامه يافت. بيرون رفتن نيروهاي انگليسي از ايران و اعمال قدرت حكومت مركزي ايران در سراسر كشور سبب شد تنشهاي نامطلوب سياسي ـ نظامي از ميان برداشته شود و دورهاي جديد در روابط دو كشور پيش آيد.(38)
پي نوشت ها :
18ـ اي. اچ. كار، پيشين، صص 298ـ297.
19ـ در اين باره نك: محمدعلي (همايون) كاتوزيان، تضاد دولت و ملت، نظريه تاريخ و سياست در ايران، ترجمه عليرضا طيب، تهران، نشر ني، 1380، ص 344.
20ـ دولت ايران در 4 مه 1920 دولت آذربايجان شوروي را به رسميت شناخت و به اطلاع ساند دو ميسيون يكي به باكو و يكي به مسكو اعزام خواهد كرد، اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 16، پرونده 9.
21ـ ايرج ذوقي، تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ، تهران، پاژنگ، 1368، صص 365ـ364.
22ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 12، پرونده 15، سال 1336.
23ـ اسناد روابط ايران و روسيه از دوره ناصرالدين شاه تا سقوط قاجاريه، به كوشش فاطمه قاضيها، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1380، صص 346ـ344.
24ـ درباره آغاز و انجام مأموريت روتشتين در ايران نك: محمدجواد شيخالاسلامي، افزايش نفوذ روس و انگليس در ايران عصر قاجار، تهران، انتشارات كيهان، 1369، صص 125ـ93.
25ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 37، پرونده 4، سال 1336ق.
26ـ ژرژ لنچافسكي، غرب و شوروي در ايران سي سال رقابت (1948ـ1918)، ترجمه حورا ياوري، تهران، انتشارات ابن سينا، 1351، ص 87.
27ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 2، پرونده 33، سال 1340ق.
28ـ همان، كارتن 33، پرونده 23؛ همچنين درباره تهديد مستتر در ماده 6 قرارداد و بيم دولت ايران در دورة پهلوي و درخواست وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران درباره تجديد نظر در اين قرارداد نك: فريدون زند فرد، ايان و جهاني پرتلاطم ـ خاطراتي از دوران خدمت در وزارت امور خارجه، تهران، شيرازه، 1379، صص 220ـ216.
29ـ همان، كارتن 2، پرونده 1.
30ـ سيدحسن تقيزاده، زندگي طوفاني (خاطرات سيدحسن تقيزاده)، به كوشش ايرج افشار، تهران، انتشارات علمي، چ 2، 1372، ص 189.
31ـ محمدعلي مجد (فطنالسلطنه)، گذشت زمان، خاطرات محمدعلي مجد، بيجا، بيتا، ص 124.
32ـ سيدحسن تقيزاده، پيشين، صص 191ـ189.
33ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 15، پرونده 7، سال 1301ش، «تلگراف رمز تقيزاده به تهران» (23 ذيحجة 1340/24 شهريور 1301).
34ـ همان.
35ـ ايرج ذوقي، پيشين، صص 389ـ388.
36ـ اسناد وزارت امور خارجه، كارتن 44، پرونده 13، سال 1306ش.
37ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوره پهلوي، تهران، اميركبير، 1373، ص 17.
38ـ ايرج ذوقي، پيشين، صص 392ـ390.