جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(1)

اگر بپذيريم كه در يك گروه انساني هميشه مردماني هستند كه تحت تاثير عوامل مختلف و بدلايل گوناگون گرايشهاي بطرف اعمال ضد اجتماعي پيدا مي كنند كاملا ساده است اثبات كنيم كه اين اعمال مخصوص هميشه داراي يك اصل و ريشه نمي باشند تا بعنوان جرم معرفي شوند و دليل آن باشند كه كيفرهايي براي آنها در نظر گرفته شود
سه‌شنبه، 10 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(1)

جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(1)
جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(1)


 

نويسنده:دكتر رضا مظلومان




 

اگر بپذيريم كه در يك گروه انساني هميشه مردماني هستند كه تحت تاثير عوامل مختلف و بدلايل گوناگون گرايشهاي بطرف اعمال ضد اجتماعي پيدا مي كنند كاملا ساده است اثبات كنيم كه اين اعمال مخصوص هميشه داراي يك اصل و ريشه نمي باشند تا بعنوان جرم معرفي شوند و دليل آن باشند كه كيفرهايي براي آنها در نظر گرفته شود زيرا آنچه كه روزي نام جرم بخود مي گيرد ممكنست روز ديگر امري عادي ، بي اثر و يا حتي خوب شناخته شود چون جرم در طي قرون و اعصار باشكال مختلف در مي آيد و در اثر تحول اجتماعات و پيشرفتي كه نصيب آنها مي شود در هر زمان و مكاني بصورتي جلوه گر مي گردد.
نكته مسلم آن است كه هيچگاه ميسر نيست كه جرم طوري معني و تفسير شود كه در همه جا صادق باشد و در كليه ادوار ارزش خود را حفظ نمايد اين موضوع نه تنها براي عصر حاضر كه بر تعداد جرائم افزوده شده و صور مختلف ديگري بر آنچه كه موجود بوده اضافه گشته است صادق مي باشد بلكه براي ازمنه قديم هم كه محدوديت وجود داشته و همه گونه جرم به صورت امروز يافت نمي شده است معني كردن جرم كار آساني نيست بنابراين تنها مي توان بيك نوع طبقه بندي كه سه دوره را از يكديگر مشخص مي سازد دست زد تا بتوان تحولي را كه جرم يافته است شناخت در غير اين صورت براي وقوف از جزئيات لازم است كه هر اجتماعي در زمان خود مجزا از ساير اجتماعات مورد مطالعه دقيق قرار گيرد. اين طبقه بندي جرم در سه عصر مختلف عبارت است از :
1) جرم در مواجع اوليه، 2) جرم در مواجع پيشرفته و 3) جرم در زمان حال
 

الف : تحول جرم
 

1 _ جرم در جوامع اوليه
 

جرم در نزد انسانهاي اوليه به مفهوم خيلي وسيع عبارت از عملي بوده كه آشوبي در نظم اجتماعي ناشي از سنن ايجاد مي كرده است ابتدا بايد دانست كه تشكيلات طوايف اوليه از نظم و ترتيب مخصوصي برخورداري داشت و فعاليت اعضاي ايالات و قابل كاملا محدود بدستورات و احكام بسيار جدي بوده كه تخلف از آنها اجتماع را كاملا در خطر مي انداخته است بهمين جهت بسيار بزرگ و شديد ، تجاوز به (منهيات) و خصوصاً ( منهيات جنسي) بالاخص (زنا با محارم) بوده است اين تجاوز كه بر حسب اين انسانها باعث مي شد كه نظم اجتماعي درهم ريخته شود وصيانش در معرض خطر انهدام قرار گيرد بطور جدي و شديد سركوب مي شد.
جادوگري غير قانوني يعني غير از آنكه جنبه رسمي و غير قانوني داشت نيز وسيله ديگري براي واژگون كردن نظم اجتماعي بود كه بطور قاطع و جدي عليه آن مبارزه مي شد.
بي حرمتي به مقدسات مذهبي نيز نوعي ديگر از اعمالي بود كه اختلال اجتماعي را بوجود مي آورد.
موس معتقد است كه واكنشهاي جزايي اوليه بعلت انتقام شخصي صورت نمي گرفت بلكه بعلت منهيات مذهبي و سنتي بود.
در جوامع اوليه در واقع دو نوع جرم وجود داشته است:

الف _ جرم داخلي
 

جرم داخلي عمل نابهنجار و ضد اجتماعي بوده است كه بوسيله فرد يا افراد عليه قبيله خود يا فرد و افرادي عليه قبيله خود يا فرد و افراد آن صورت مي گرفت اينگونه جرائم به دو دسته تقسيم مي شد :
1 _ جرائمي كه ارزشهاي جمعي گروه را مورد لطمه مي داد :
جرائمي كه بارزشهاي جمع زيان وارد مي كرد و احساسات گروه را جريحه دار مي نمود و در نتيجه جمع را عليه مرتكب بر مي انگيخت عبارت بود از : جنايت بگروه و اجتماع ، جادوگري ، بيحرمتي بمذهب و مقدسات ، مسموم كردن.
اين جرائم غالباً بوجود آورنده واكنشهاي بسيار تند و شديد بود زيرا تجاوز مستقيمي باحساسات جمعي محسوب مي شد.
2 _ جرائمي كه ارزشهاي فردي را مورد صدمه قرار مي داد.
جرائمي كه به ارزشهاي فردي صدمه ميرساند دو نوع بود:
1 _ اگر جرمي در داخل خانواده به وقوع مي پيوست در اين صورت منجر بمجازاتي مي شد كه خانواده تعيين مي كرد.
2 _ اگر جرمي در قبيله رخ مي داد در اين صورت راه راه براي اجراي مجازاتي عمومي تر باز مي كرد كه جنبه وسيعتر و عامتري بخود مي گرفت.
در اين اجتماعات احساسات فردي از هر جهت قابل ملاحظه بود زيرا جريحه دار شدن آنها در واقع با لطمه زدن به ارزش اخلاقي خود رابطه مستقيم داشت بهمين واكنشي تند و بسيار سريع ايجاد مي كرد. دزدي و آدمكشي (جز آدمكشيهايي كه بسود خانواده يا قبيله بود) از اعمالي بودند كه مرتكب را بدام مجازاتي حتمي مي كساندند.
محققاً چند مثال فوق نمونه اي بيش نيست يعني فقط مي تواند مبين آن باشد كه جرائم اصلي از نظر انسانهاي اوليه عملي بوده كه بنظم اجتماعي و احساسات آنان ضربه مي زده است .

ب : جرم خارجي
 

گذشته از جرائمي كه در موارد فوق ذكر شده و آنها را مي توان امري داخلي دانست انواع ديگر جرم ، عمل زيان بخش يك خارجي متعلق به قبيله اي عليه يكي از افراد قبيله ديگر بود اين چنين اتفاقي ، واقعه و حادثه اي بزرگ و خونين ايجاد مي كرد زيرا منجر به قيام تمام افراد قبيله براي انتقام گرفتن از قبيله اي مي شد كه زيان زننده به آن تعلق داشت.

2 _ جرم در جوامع پيشرفته
 

انسان در اجتماعاتي كه دستخوش تحول شد و پيشرفتي حاصل نمود در يك حد نسبي آزادي هائي بدست آورد كه او را تقريباً از زنجير قوانين ايلاتي و قيد و بند سسن رهايي داد بنابراين انديشه اي كه از جرم در جوامع پيشرفته يافت مي شود تقريبا اصلاح شده است.
اين امر بديهي است كه نظم و تشكيلات اجتماعي هميشه ارزش خود را حفظ مي كند ولي بهم ريختگي آن بستگي به اعمالي ندارد كه آشوب و اختلال در نظم جوامع اوليه بوجود مي آورد.
به عنوان مثال مي توان ذكر كرد جرايم عليه مذهب كه ناشي از بي احترامي و جادوگري بود و مدتها در قوانين جايي بس بزرگ داشت قدرت خود را از دست مي دهد و از بين مي رود ولي در عين حال نبايد فراموش كرد كه گروه خاصي تعصبات مذهبي را همچنان حفظ مي كنند و آنرا گسترش مي دهند بهمين جهت قسمت عظيمي از اين عصر در برخي از جوامع نام دوره سياه بخود مي گيرد زيرا هر عملي كه مخالف مذهب قلمداد مي شود بزرگترين مجازات را بدنبال مي كشاند ، نهايت بهمان نسبت كه اجتماع پيشرفت حاصل مي كند تعصبات مذهبي نيز از بين مي رود تا به دوران طلايي خود نزديك ميشود.
انحرافات جنسي نيز نوعي ديگر از جرائمي است كه در اين اجتماعات مورد سركوبي شديد قرار مي گيرد.
شارل مي نويسد كه جرائم عليه مذهب و انحرافات جنسي كه مورد مجازات و تنبيه شديد قرار مي گرفتند بسبب آن نبود كه به اجتماع زيان مي رساندند ، بلكه بدان علت بود كه گناه محسوب مي شدند بهمين دليل چنين اعتقادي وجود داست كه مرتكب چنين اعمال بايد به مجازات برسد.
در جوامع پيشرفته جرم بزرگ در سو قصد به زندگي خلاصه ميشود يعني آدمكشي است كه از نظر افراد غير قابل عفو و اغماض مي باشد در كنار آدمكشي و اشكال مختلف ديگرش مانند ضرب و جرح و خونريزي و خشونتهاي جسماني ، و در كنار جرمهاي جنسي مانند زنا كه هميشه موجوديت و ارزش اخلاقي خود را حفظ كرده اند ايجاد مالكيت فردي ، بوجو آورنده دسته ديگري از جرائم مي شود كه ميتوان آنها را جرم عليه اموال ناميد.
با وجودي كه در برخي زمانها مجازاتهاي بسيار شديد و سنگين عليه سو قصدهاي مال اجرا مي شد بتدريج تخلفاتي از اين قبيل واكنش تند خود را از دست مي دهد بطوري كه امروز هرگز مانند قتل واكنش ايجاد نمي كند.
اين امر بخوبي نشان مي دهد كه زندگي انسان واقعاً مقدس است و داراي ارزش فراوان مي باشد بهمين دليل همه افراد اجتماع ، اهميت فوق العاده اي براي آنان قائلند.
از جمله جرائم ديگر لطمه به امنيت كشور است پيناتل مي نويسد كه در يك اجتماع آزاد افكار عمومي لطمه اي را كه به امنيت خارجي وارد مي شود نوعي صدمه به امنيت داخلي نيز بشمار مي آورد.
از طرف ديگر ، تغيير بزرگي كه در اجتماعات پيشرفته حاصل ميشود مربوط باحترامي است كه احساسات فردي بدست مي آورد زيرا جرايمي كه قبلاً تجاوزي به احساسات جمع محسوب مي شد و واكنش شديد ايجاد مي كرد ( جز در مورد لطمه به امنيت خارجي) سير قهقرايي طي مي كند و كمتر عكس العمل بوجود مي آورد در عوض تجاوز باحساسات فرد مرتبه اي خاص پيدا مي كند و بطور قابل ملاحظه ا توسعه مي يابد.
ضمناً جناياتي مانند مسموم كردن كه بعلت آنكه عميقاً احساسات جمع را جريحه دار مي كرد، جز جرائم خاص محسوب مي شد اين جنبه را از دست مي دهد و در رديف ساير جنايات قرار مي گيرد.
به طور كلي تحولي را كه جرم در جوامع پيشرفته مي يابد مي توان بطريق ذيل خلاصه كرد :
1 _ برخي جرائم عليه مذهب كم كم از بين مي رود و جاي خود را به برخي ديگر مي دهد و آنها نيز به تدريج حذف مي شوند.
2 _ ايجاد مالكيت فردي جرم عليه اموال را گسترش ميدهد.
3 _ لطمه به امنيت خارجي ، نوعي صدمه به امنيت داخلي به شمار ميآيد .
4 _ برخي جرائم جنبه عام بخود مي گيرد و از زمره جرائم خاص خارج مي شود.
5 _ واكنش عاميه آدمكشي نسبت به ساير جرائم جنبه شديدتري بخود مي گيرد.
6 _ جرائم تجاوز باحساسات فردي جايگزين جرائمي مي شود كه تجاوز باحساسات جمعي محسوب مي شد.

3 _ جرم در زمان حال
 

امروز زندگاني جديد و اهميت روز افزوني كه شرايط اقتصادي كسب كرده ريشه اعمال ضد اجتماعي روزانه اي قرار گرفته است كه مي توان به جرائم حيله گرائي معني نمود.
در زمان حال دزديهايي كه به مهارت و زبردستي بيشتر از هوشمندي احتياج دارد كمتر شنيده مي شود خيانت در امانت و اقسام كلاهبردارها و اختلاسها و حقه بازيها و غيره كه سر به ميليون ها و ميلياردها مي زند به زيركي و هوشياري بسيار نيازمند است اين روشهاي جديد بزهكاري نه تنها تغييرات بزرگي در نوع جرائم ايجاد كرده بلكه در طبقات اجتماعي بزهكاران نيز تاثير بخشيده است زيرا در حالي كه جنايتكاران ، آدمكشها ، عاملان ضرب و جرح ، نزاع كنندگان ، كساني كه در ارتكاب جرم سفاكي و بيرحمي فراوان دارند… در حد بسيار وسيعي از افراد بوجود مي آيند كه استطاعت مالي زياد ندارند و در عين حال از همين افراد بدون سرمايه و تنگدست است كه دزدان ، راهزنان ، سارقان مسلح … نيز ساخته مي شوند هنگامي كه جرائم حيله گرانه مورد بررسي قرار مي گيرد تقريباً همه چيز عوض مي شود چون برعكس آدمكشي ها و جناياتي كه بيشتر مربوط به طبقاتي است كه اشاره شد جرائم حيله گرانه به افرادي متعلق مي باشد كه مصدر كارند از مقام و عنواني نيز برخورداري دارند معمولاً از آموزش لازم بي بهره نيستند و از يك زندگاني نسبتاً مرفهي نيز استفاده مي كنند.
گرچه جرائم اين طبقه كه بنام بزهكاري يقه سفيدها معروف است كمتر بوسيله آمار قابل اثبات است زيرا به انحا گوناگون و بالاخص بوسيله قدرت روي اعمال بزهكارانه خود سرپوش مي گذارند و در نتيجه جرم ارتكابي آنان معمولاً ظاهر نمي شود ولي با وجود اين ميتوان بجراه اذعان كرد كه بزهكاري اين طبقه خيلي بيش از آن چيزي است كه ممكن است در فكر حاصل شود.
گذشته از جرائم اقتصادي و تقلب … جرم ديگري كه روز به روز بتزايد است جرم غير عمده مي باشد كه در اثر تسامح و بي توجهي بوجود مي آيد انگونه جرائم كه تقريبا تمام دنيا رقم بسيار با توجهي را تشكيل مي دهد يكي از علل بزرگ نگراني جوامع متمدن زمان حال مي باشد.
از سوي ديگر هيجانات شديدي كه معمولا مردم در قبال برخي جرائم از خود نشان مي دادند از بين مي رود بهمين جهت هنگامي كه پليس اعلام مي كند كه 25% دزديهاي ارتكابي جنبه عادي داشته و 30% با كيفياتي مخصوص صورت گرفته است در افكار عمومي واكنشي ايجاد نمي شود و هيجاني بچشم نمي خورد.
از بيت رفتن مجازاتهاي خانوادگي كه قبلاً وجود داشت يكي ديگر از تحولاتي است كه بوجود مي آيد در زمان حال ، مجازات جنبه عمومي دارد و قانون است كه حكم مي كند .
بطور كلي تحول جرم را در زمان حال مي توان بطريق ذيل خلاصه كرد :
1 _ ظهور جرمهاي جديد كه بصورت حيله گري، حقه بازي و كلاهبرداري صورت مي گيرد كه غالبا توسط طبقه خاصي بنام يقه سفيدها انجام مي شود.
2 _ ظهور جرائم غير عمد.
3 _ وجود جنايات خيلي سنگين و شديد كه متعلق به طبقه نيازمند و تنگدست است.
4 _ از بين رفتن هيجان در قبال برخي جرائم .
5 _ معدوم شدن مجازاتهاي خانوادگي.
ادامه دارد...
منبع:www.lawnet.ir



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط