جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(3)

از لحظه اي كه قدرت مركزي شكل گرفت و بر همه افراد اجتماع مسلط شد دگرگوني چشمگيري هم در حقوق جزا پديد آمد و جرم مفهوم جديدي يافت يعني بصورت يك پديده اجتماعي درآمد كه نظم اجتماعي را مورد لطمه قرار مي دهد بهمين جهت نه تنها هدف انتقام گرفتن تعقيب شد تا مجرم تصور نكند كه عمل شايسته اي انجام داده و يا عمل
سه‌شنبه، 10 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(3)

جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(3)
جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(3)


 

نويسنده:دكتر رضا مظلومان




 

 

2 _ اجتماعات پيشرفته
 

از لحظه اي كه قدرت مركزي شكل گرفت و بر همه افراد اجتماع مسلط شد دگرگوني چشمگيري هم در حقوق جزا پديد آمد و جرم مفهوم جديدي يافت يعني بصورت يك پديده اجتماعي درآمد كه نظم اجتماعي را مورد لطمه قرار مي دهد بهمين جهت نه تنها هدف انتقام گرفتن تعقيب شد تا مجرم تصور نكند كه عمل شايسته اي انجام داده و يا عمل نادرست و زشتش بدون مكافات مانده است بلكه جنبه پيشگيري از جرائم آينده نيز مورد نظر قرار گرفت. بنابراين هدف از مجازات تنها انتقام جويي نبود بلكه توبه مجرم و ايجاد ارعاب در او و در اجتماع هم به آن افزوده شد.
فرق اين مرحله با آنچه كه قبلا ذكر شد در آن است كه در گذشته هرگونه مسئوليت شخصي نفي شده بود و تنبيه بمنظور برقراري نظم مختل شده بوسيله جرم ارتكابي بمرحله عمل در مي آمد در حالي كه در نظام جديدي ك بوجود آمد مجازات فقط شخص مجرم را هدف قرار مي داد بدين معني كه حدود مجرميت بزهكار ارزيابي مي شد و اندازه مسئوليش در عمل ارتكابي مورد نظر قرار مي گرفت و آنگاه تنبيه لازم درباره اش به مورد اجرا در مي آيد.
اين نظام در حقيقت همان است كه از زمان قديم شروع شده و تا عصر رنسانس و حتي تا دوره هاي بسيار نزديك ادامه داشته است.
هدف تحميل مكافاتهاي گوناگون را در اجتماعات پيشرفته مي توان بطريق ذيل خلاصه كرد :

الف : اصلاح مجرم
 

اولين مرحله مربوط به صلاح مجرم بوسيله مجازات است لوي برول معتقد است كه منظور از اينگونه عمل كردن و هدف از اصلاح فقط وادار كردنبزهكار بكفاره پس دادن و توبه نمودن مي باشد كه پايه هاي آن بدون شك بسيار قديمي است ولي مخصوصاً توسط كليسا منتشر تبليغ و آموخته شد. مرل وويتو مي نويسند كه تحولاتي كه در كليسا پديد آمد باعث شد كه انديشه و افكاري هم كه نسبت به مجازات وجود داشت دچار تغيير و تحول شود لذا هدفي كه مورد تعقيب كليسا قرار گرفت هم بيشتر جنبه واقع بينانه داشت و هم مفيد تر بود مجازات در واقع بعنوان وسيله اي انتخاب شد كه براي اصلاح بزهكار بايد بكار رود بنابراين براي اولين بار آينده محكوم نيز مورد توجه واقع شد يعني بجاي طرد و نابودي مجرم ، كوشش بعمل آمد تا مجازات به او اجازه دهد كه خود را اصلاح كند و قادر شود به زندگي شرافتمندانه اجتماعي برگردد.
بهمين دليل كليسا مجازات مرگ و شكنجه هاي جسماني را نفي كرد و كار كردن هاي اجباري و زندانهاي مجرد را ستود.
در اين مرحله ، مجازات مبين يك خصوصيت كاملاً اخلاقي است كه اشتباه بزهكار را نشان مي دهد بعبارت ديگر مسئوليت كاملا شخصي است.

ب : ارعاب بزهكار
 

مرحله ديگر كه با آنچه گفته شد كاملا فرق دارد مرحله اي است كه قصد از مكافات مرعوب كردن و درس عبرت دادن به مجرم است تا بدين وسيله امنيت اجتماعي و نظم و انضباط جامعه حفظ گردد زيرا اعتقاد بر آن است كه اعمال مجازات بيزهكار باعث مي شود كه مجرم از بيم تحمل مجازات مجدد ديگر گرد بزه نگردد و خود را آلوده اعمال ضد اجتماعي نسازد و از سوي ديگر بقبح عمل خود واقف شود و احساس نمايد كه تحمل مجازات بعلت آن بوده است كه گاهي برخلاف شئون اجتماعي برداشته است.

ج : ارعاب در اجتماع
 

هدف ديگر اعمال كيفرهاي مختلف بيزهكاران ايجاد ارعاب در اجتماع و بيم و هراس در نهاد افرادي است كه امكان دارد در دام بزهكاري دچار شوند.
گارسون مي نويسد كه تحميل شكنجه و عذاب به بزهكار دو هدف كاملا مشخص داشت كه عبارت است از :
1 _ وادار كردن مجرم باصلاح شدن بوسيله توبه اي كه مي كند.
2 _ ايجاد كردن اعاب در اجتماع بدين صورت كه عقوبت باعث ميشود كه تمام كساني كه مي كوشيند تا راه او را انتخاب نمايند از آن دست بردارند و براه راست بر گردند.
بنا بر اين توبه و ارعاب دو كلمه اي بودند كه هدف كلي حقوق جزاي جوامع پيشرفته را كاملا مشخص مي كردند.
ووئن و لئوته مي نويسند كه دستگاه عدالت تا پايان قرن هيجدهم تنها عملي را كه انجام مي داد مجازات مقص بمنظور درس عبرت دادن به ديگران و ايجاد ارعاب در اجتماع بود زيرا تصور مي شد كه شكنجه و عذاب افراد مي تواند خوف و وحشت در دل اجتماع پديد آورد و در نتيجه مانع ارتكاب جرم ديگران گردد اين گونه سياست پيشگيري از جرم توام با انتقام در ملاعام بود كه همراه با تبليغات و توام با خشونت بسيار در برابر ديدگان مردم انجام مي گرفت.

3 _ زمان حال
 

در زمان حال ، بزهكار و اجتماع هر دو مورد توجه مي باشند و مانند گذشته صورت افراط و تفريط ندارد تا يكي بطور كامل مطمح نظر قرار گيرد و ديگري بكلي بدست نسيان سپرده شود.
از سوي ديگر تمام توجه بگذشته معطوف نمي گردد بلكه آينده نيز مورد نظر مي باشد بهمين جهت مي توان هدف از مجازات را در زمان حال به طريق ذيل طبقه بندي نمود:

الف _ توجه به گذشته بزهكار
 

منظور از توجه به گذشته بزهكار در دو اصل خلاصه ميشود : توبه و تاديب

1 _ توبه
 

اولين هدف كه به هيچ وجه تازگي ندارد و در واقع يادگار قرو گذشته است توبه دادن بزهكار از عمل زشت و نادرست ارتكابي بهمين جهت كيفري كه به جرم اعمال مي گردد براي وادار كردن او به اصتغفار از گناهان و تعهد به دوري و اجتناب از اعمال ضد اجتماعي و نا شايست مجدد است.
گرچه در ظاهر امر توبه بزهكار جزو هدفهاي مجازات نيست ولي در حقيقت اين مر هميشه مطمح نظر بوده است هم چنانكه هنوز هم يكي از هدفهاي اصلي را تشكيل مي دهد.

2 _ تاديب
 

دومين هدف از تحميل مجازات تاديب بزهكار بعلت آلوده شدن او به اعمال ناهنجار اجتماعي و دست زدن به بزهكاري است.
برعكس توبه كه در هيچ ماده اي به چشم نمي خورد و هيچ جابدان اشاره اي نمي شود كه مبين هدف مجازات باشد تاديب جايي بس بزرگ در قوانين دارد و در واقع مي توان اذعان كرد كه هدف اساسي مكافات را تشكيل مي دهد.
منظور از تاديب در مكافاتهاي تحميلي آن است كه كسي با ارتكاب عملي ناهنجار كه قانون آن را جرم شناخته است صيانت و نظم جامعه دار در معرض خطر قرار مي دهد بايد سزاي عمل نادرست خود را بوسيله مجازات دريافت كند تا بقيح عمل خود پي ببرد و ديگر خود را آلوده اعمال ضد اجتماعي نكند و در واقع همانطور كه معروفست اشتباهي را كه بزهكار مرتكب شده است بايد بوسيله تحميل مجازات به او از ميان برود.

ب _ توجه به آينده بزهكار :
 

مجازات تنها گذشته را در بر نمي گيرد بلكه به آينده مجرم هم توجه دارد زيرا بوسيله كيفر تحميلي ، بازسازي اجتماعي را در مجرم ايجاد مي كند بزشتي برخي اعمال و جرم بودن آنها آگاه مي سازد و بالاخره باعث مي شود بعلت ترس از مجازات مجدد از ارتكاب جرمي ديگر احتراز ورزد. بنابراين مي توان اين توجه به آينده مجرم را به طريق ذيل خلاصه كرد:

1 _ آگاهاندن بزهكار بنادرستي عمل ارتكابي :
 

يكي از مسائلي كه سخت مورد توجه مي باشد و يكي از هدف هاي اصلي مكافات را تشكيل مي دهد واقف نمودن مجرم به رفتارهاي ضد اجتماعي خود آشنا ساختن او به كردارهاي مجرمانه و آگاندن او بروشي است كه برخلاف مصالح و موازين اجتماعي انتخاب كرده است.
اين آشنايي بزشتي اقدامات انجام شده و اعمال بزهكارانه دو سود بزرگ دارد :
يكي آنكه زماني كه بزهكاري بنادرستي عمل خود و ضد اجتماعي بودن آن واقف شد ساده تر و سريعتر مي تواند بازسازي اجتماعي را در او ايجاد كرد و دوم آنكه در نتيجه اين وقوف مي توان مانع كردارهاي زيان بخش او شد و اجتماع را از آسيب اعمال نادرست و سومش مصون نگهداشت و از گزند جرمهاي ارتكا بيش حفظ كرد.
بنابراين يكي از هدف هاي كيفرهاي تحميلي آگاهاندن بزهكار از راه و روش غلط و ناهنجار انتخابي اوست كه باعث صدمات بزرگي به پيكر اجتماع وارد گردد.

2 _ ايجاد ارعاب در بزهكار :
 

هدف ديگري از تحميل مجازات مورد نظر مي باشد ايجاد رعب و هراس در نهاد بزهكار براي جلوگيري از آلودگي مجدد او به اعمال ضد اجتماعي است زيرا اعتقاد بر آن است كه اگر خطا كاري سزاي عمل نادرست خود را ديد و كيفري كه مناسب جرمش بود باو تحميل شد و تلخي زجر مكافات لازم را چشيد از ترس مجازات مجدد ديگر مرتكب جرم نمي شود و همه قواي خود را بكار مي برد تا در دام بزهكاري دچار نگردد زيرا مي داند كه در صورت تكرار جرم به مكافات هاي گوناگوني كه در انتظارش مي باشد خواهد رسيد.
استفاني ، لواسور و ژامبومرلن مي نويسند كه مجازات باعث مي شود كه محكوم بهتر بتواند اهميت ارتكابي خود را ارزيابي كند و در نتيجه در آينده از دست زدن مجدد به آن خودداري ورزد.

3 _ بازسازي اجتماعي بزهكار :
 

يكي ديگر از هدفهاي مجازات تغيير دادن بزهكار بيك انسان شرافتمند است .
بازسازي اجتماعي بزهكار كه از اساسي ترين واصولي ترين هدفها ميباشد امروز مورد نظر اكثر قوانين كشورهاي مختلف مي باشد زيرا در حال حاضر ديگر اين واقعيت اثبات شده است كه مجرم نبايد مورد انتقام و قصاص قرار بگيرد و با او مانند يك حيوان رفتار شود.
به همين جهت كوشش در آن است كه كينه جويي از ميان برود و نفت و انز جار از مجرم جاي خود را بدلسوزي و غم خواري بدهد و در نتيجه بجاي تحميل آزاد و شكنجه راه هاي اصلاحي در نظر گرفته شود تا بدينوسيله بتوان بدكاران را شفا داد و آنان را كاملاً سازگار به آغوش اجتماع برگرداند.
انديشه اصلاح كردن مجرم را نمي توان فقط به زمانهاي اخير محدود كرد بلكه همانطور كه قبلا ذكر شد با مروري در طول قرون بخوبي مشاهده مي شود كه كسان ديگري هم بودند كه داراي انديشه عالي بوده و روشن بازسازي اجتماعي بزهكار را بر ساير امور رجحان داده اند.
از جمله فلاسفه اي كه معتقد به اين امر بوده اند مي توان افلاطون را ذكر كرد نهايت همانظور كه اشاره خوهد شد عقيده او در مورد نحوه اصلاح مجرم با ساير مصلحان قرون بعد فرق ميكند زيرا تكيه او بيشتر بر اجراي مجازات بود و آنرا تنها وسيله تهذيب اخلق بدكار و زدودن آلايش و ناپاكي از روح او بشمار مي آورد.
مابيلن كشيش نيز اواخر قرن هفدهم از اين طرز فكر طرفداري كرد بهمين جهت اصرار داشت كه روح تعادل و مهرباني با مجرم در مجازاتها معمول گردد و بدكاران مورد شكنجه و عذاب قرار نگيرند زيرا بدين وسيله از يك سو مي توان آنان را اصلاح كرد و از سوي ديگر مقام و رتبه سابق اجتماعي را به آنان باز گرداند.
بر مبناي حمايت از طرز تفكر بازسازي اجتماعي بزهكار بود كه در ابتداي قرن هيجدهم ساختن زندانهاي مجرد و تفكيك مجرمان از يكديگر آغاز شد تا بدين طريق نحوه اصلاح بهتر و صحيح تر انجام بگيرد. ژن هوارد انگليسي نيز بعدها از اين روش طرفداري كرد و آن را ستود.
متاسفانه عليرغم نظرات اصلاحي ارزنده اي كه در مورد سازگاري كردن مجرمانه داده شد عملا آنچه كه انجام مي گرفت صرفاً اجراي مجازات كه بر مبناي ايجاد ارعاب در اجتماع و تنبيه بدكار كه از هدف هاي سنتي بشمار مي آمد قرار داشت بزهكار هيچگاه از طرف دستگاه عدالت مورد ياري و كمك قرار نمي گرفت تا بتواند خود را اصلاح و سازگار نمايد.
بديهي است كه اين طريقه عمل به هيچ وجه صحيح نبوده زيرا هيچگاه بزهكار اصلاح نمي شد بعدها سالي با نوشتن كتاب مشهود خود در سال 1898 زير عنوان تفريد مجازاتها و تدريس آن در مدرسه علوم اجتماعي بين سال هاي تمام كوشش خود را در راه اثبات تقدم اصلاح بزهكار بر ساير هدفها بكار برد سعي او هم چنان كه از عنوان كتابش بر مي آيد در تعديل مجازاتها و نرم كردن آنها به سود اجتماع و مجرم بود زيرا در نوشته خود مخصوصاً به اين امر اشاره مي كرد كه براي اصلاح بدكار قبل از توجه به جرم ارتكابي بايد شخصيت او را مورد نظر قرارداد و بايد آن را آن چنان كه لازم است شناخت تا بتوان بطريقي صحيح در سازگار كردن و اصلاح او اقدام كرد.

ح _ توجه به اجتماع
 

به عقيده كيفر دهندگان تحميل مجازات به تبهكار و اجراي كيفرهاي گوناگون از نقطه نظر اجتماعي حاوي چهار هدف بزرگ است.
1 _ عليه جرم مبارزه مي كند تا آن را نابود سازد.
2 _ از اجتماع دفاع مي كند تا نظمش را محفوظ نگهدارد.
3 _ از وقوع جرائم جلوگيري بعمل مي آورد.
4 _ عدالت را اجرا مي كند.
1 _ مبارزه عليه پديده بزهكاري
بزهكاري يكي از انزجار آور ترين پديده هاي اجتماعي است كه بعلت صدمات مالي ، جاني ، اخلاقي … كه بوجود مي آورد هميشه در زمره بدترين و كريه ترين آفت ها بشمار مي آيد محققاً هر كس كه در اجتماع نياز كامل دارد كه در كمال آسايش بسر برد و در سايه آرامش از مواهب زندگاني برخورداري حاصل نمايد و هيچگاه ميل نيست كه عاملي آنها را دستخوش اغتشاش و آشفتگي سازد و آرامش خاطر او را در هم بريزد بهمين جهت اين پديده كه از زيان آورترين دشمنان انسان محسوب مي شود بعلت تشويق و نگراني كه ايجاد ميكند و صدمات و لطماتي كه فرود مي آورد ، اجتماع را در لزوم سركوبي و انهدامش مصمم ساخته است.
بنابراين به كيفر رساندن تبهكار روش مناسب و لازمي تشخيص داده است كه مي تواند عليه پديده آفت زاي جرم مبارزه كند و اين عامل ناراحتي و اضطراب افراد اجتماع را از ميان بردارد لذ از هدفهايي كه به مجازات ها نسبت داده مي شود مبارزه اي است كه علي بزهكاري مي كند و كوششي است كه در راه نابودي آن بعمل مي آورد تا بدين وسيله اجتماع را از گزند هايش مصون نگهدارد و نگراني و تشويق را از خاطر افراد مرتفع سازد.

2_ دفاع از اجتماع
 

محقق است كه حفظ نظم و صيانت جامعه از گزند آفت بزهكاري و برقراري روابط صحيح ميان افراد و پايدار نگهداشتن موازين اخلاقي و مصالح اجتماعي و از گزند مصون داشتن كساني كه بايد در كنار هم در يك اجتماع بدون دغدغه و تشويق زندگي كنند بستگي كامل باسلحه برنده و قاطعي دارد كه قادر باشد اين وظيفه بزرگ را بعهده بگيرد و در كمال قدرت و توانائي آن را عملي نمايد.
يكي ديگر از هدفهايي را كه امروز به مجازاتها نسبت مي دهند دفاع از اجتماع است زيرا اعتقاد بر آن است كه اگر بدكاران مورد مجازات قرار مي گيرند بعلت آن است كه در نظم اجتماع اختلال ايجاد كرده و وضع و آرامش را دچار آشفتگي نموده اند بهمين جهت براي برقراري مجدد نظم بهم ريخته و جلوگيري از تعرضات تازه كه از نو پديد آورنده پريشانيها و ناراحتي هاي ديگر اجتماع مي باشد تبهكاران و افرادي كه بدون توجه به وظايف خود در حفظ انضباط و نظام موجود در جامعه ، خود را آلوده به بزهكاري مي نمايند و مرتكب اعمالي ميشوند كه مغاير اصول و موازين اجتماعي است به مجازات مي رسند و متناسب با جرم ارتكابي خود به كيفرهاي مناسب محكوم ميشوند.
كين برگ مي نويسد كه از ديدگاه براي برقراري تعادل از دست رفته اجتماع و حقوق جامعه در برابر تعرضات ، مجازاتي كه متناسب با جرم ارتكابي گناهكار بود به او تحميل ميگرديد.
بهمين جهت دفاع از اجتماع كه از هدفهاي مكافاتهاي عصر حاضر به شمار مي آيد تازگي ندارد و از دير زماني وجود داشته است.

3- پيشگيري
 

از سوي ديگر واضعين قوانين مجازات معتقدند كه اجراي كيفرها درباره بدكاران و كساني كه مرتكب اعمال ضد اجتماعي شده اند كه از نظر قانون جرم است بعلت رعب و وحشتي كه ممكن است كه در اجتماع بوجود مي آورد و بدين طريق مانع بزرگ در راه تبهكاري ساير افراد كه ممكن است اجتماع را بسوي فساد و آلودگي بكشانند ميشود زيرا به آنان هشدار مي دهد كه در صورت تخطي و تجاوز به كيفرهاي گوناگوني كه در انتظارشان مي باشد محكوم خواهند شد و سزاي اعمال ناهنجار خود را به طريقي سنگين دريافت خواهند كرد نتيجه آنكه افراد با توجه به مجازاتهايي كه وجود دارد و ناظر شاهد اجراي آنها درباره كساني نيز مي باشند كه خود را آلوده اعمال بزهكارانه نموده و اجتماع را بسوي تباهي و فساد كشانده اند ديگر بدون واهمه و تشويق و فارغ از هرگونه نگراني و اضطراب و دلهره بهر عملي كه مايل باشند دست نمي زنند و به خود اجازه نمي دهند كه موازين و مصالح اجتماعي را به خطر اندازند.
استفاني ، لواسر ، ژامبومرلن در همين مورد مي نويسد كه يكي از هدفهاي تحميل كيفرها به بزهكاران آن است كه در نهاد اجتماع رعب و وحشت ايجاد مي كند تا سايرين اعمال بزهكارانه مجرمان را مورد تقليد خود قرار ندهند مضافاً به آنكه با آشنايي با كيفرهاي پيش بيني شده در قوانين و اعمال آنها بوسيله قاضي ، مردم به وظايف خود در قبال اجتماع واقف مي شوند و به ارزش هاي اجتماعي كه بوسيله كيفرهاي گوناگون مورد حمايت قرار دارد احترام مي گذارند.
مونتگني نيز ضمن اعتقاد به اين اصل وطرفداري شديد از آن مينويسد كه هنگامي كه كسي را به پاي چوبه دار مي برند تا او را نابود سازند به قصد اصلاح او اين عمل را انجام نمي دهند بلكه با اعدام او ديگران را اصلاح مي كند.
بنابراين عقيده كيفر دهندگان آن است كه تنبيه بدكار مجازات بزهكار بهترين طريقه پيشگيري از وقوع ساير جرائم است زيرا ديگران با مشاهده آنچه در مورد سايرين گذشته است دچار بيم و وحشت مي شوند و از دست زدن به جرم خودداري مي ورزند.

4_ اجراي عدالت
 

يكي ديگر از هدفهاي بزگ مكافاتهاي تحميلي ، اجراي عدالت است زيرا عقيده بر آن است كه تنها بوسيله اسلحه مجازات مي توان عدالت واقعي را حفظ كرد و جلوي تجاوزات و تعديت را سد نمود. بهمين جهت هنگامي كه تعرضي مجرمانه به وقوع مي پيوندد و فردي خود را آلوده بزهكاري مي كند و بدين وسيله افراد اجتماع را مورد گزند قرار مي دهد و حقوق حقه آنان را تضييع مي كند به اجتماع ظلم روا ميدارد و نظمش را دستخوش اختلال ميسازد براي ا بين بردن آشفتگي هاي ايجاد شده و برقراري نظم در هم ريخته و ترضيه خاطر فرد يا افراد زين ديده يا خانواده آنان و رفع اجحاف و ظلم كساني كه مورد تجاوز و تعدي قرار گرفته اند و رساندن حق به حق دار و بالاخره ايجد تعادل از دست رفته اجتماع بايد بد كار به كيفر برسد طالم مجازات شود و متجاوز سزاي عمل نادرست خود را دريافت دارد و بخاطر برقراري عدالت ، بار كيفري كه به او تحميل مي گردد به دوش هموار سازد در غير اين صورت چنانچه تبهكار از تحمل مجازات لازم مصنون بماند بيدادگري و تعدي بوسيله جرم سراسر اجتماع را در بر مي گيرد و همه افراد مورد آسيب هاي دردناك اين آفت قرار ميگيرند و تعادل اجتماع به كلي بهم مي خورد و انضباط آن در هم ميريزد.
بر مبناي اين اصل است كه امروز به محض آنكه كسي بعمل ضد اجتماعي مبادرت كرد بلافاصله بنام اجراي عدالت كيفري كه متناسب با جرم ارتكابي او باشد به او تحميل مي گردد تا با تحمل آن به سزاي عمل بزهكارانه خود برسد و در نتيجه تعادل اجتماعي برقرار گردد و همه افراد واقف بشوند كه اجراي عدالت حتمي است و همگان ميتوانند در سايه آن با آرامش و بدون تشويق و دغدغه خاطر از زندگاني پر صلح و صفايي برخورداري حاصل نمايند و در امنيت كامل بسر برند.
ادامه دارد...
منبع:www.lawnet.ir



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط