جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(3)
نويسنده:دكتر رضا مظلومان
2 _ اجتماعات پيشرفته
فرق اين مرحله با آنچه كه قبلا ذكر شد در آن است كه در گذشته هرگونه مسئوليت شخصي نفي شده بود و تنبيه بمنظور برقراري نظم مختل شده بوسيله جرم ارتكابي بمرحله عمل در مي آمد در حالي كه در نظام جديدي ك بوجود آمد مجازات فقط شخص مجرم را هدف قرار مي داد بدين معني كه حدود مجرميت بزهكار ارزيابي مي شد و اندازه مسئوليش در عمل ارتكابي مورد نظر قرار مي گرفت و آنگاه تنبيه لازم درباره اش به مورد اجرا در مي آيد.
اين نظام در حقيقت همان است كه از زمان قديم شروع شده و تا عصر رنسانس و حتي تا دوره هاي بسيار نزديك ادامه داشته است.
هدف تحميل مكافاتهاي گوناگون را در اجتماعات پيشرفته مي توان بطريق ذيل خلاصه كرد :
الف : اصلاح مجرم
بهمين دليل كليسا مجازات مرگ و شكنجه هاي جسماني را نفي كرد و كار كردن هاي اجباري و زندانهاي مجرد را ستود.
در اين مرحله ، مجازات مبين يك خصوصيت كاملاً اخلاقي است كه اشتباه بزهكار را نشان مي دهد بعبارت ديگر مسئوليت كاملا شخصي است.
ب : ارعاب بزهكار
ج : ارعاب در اجتماع
گارسون مي نويسد كه تحميل شكنجه و عذاب به بزهكار دو هدف كاملا مشخص داشت كه عبارت است از :
1 _ وادار كردن مجرم باصلاح شدن بوسيله توبه اي كه مي كند.
2 _ ايجاد كردن اعاب در اجتماع بدين صورت كه عقوبت باعث ميشود كه تمام كساني كه مي كوشيند تا راه او را انتخاب نمايند از آن دست بردارند و براه راست بر گردند.
بنا بر اين توبه و ارعاب دو كلمه اي بودند كه هدف كلي حقوق جزاي جوامع پيشرفته را كاملا مشخص مي كردند.
ووئن و لئوته مي نويسند كه دستگاه عدالت تا پايان قرن هيجدهم تنها عملي را كه انجام مي داد مجازات مقص بمنظور درس عبرت دادن به ديگران و ايجاد ارعاب در اجتماع بود زيرا تصور مي شد كه شكنجه و عذاب افراد مي تواند خوف و وحشت در دل اجتماع پديد آورد و در نتيجه مانع ارتكاب جرم ديگران گردد اين گونه سياست پيشگيري از جرم توام با انتقام در ملاعام بود كه همراه با تبليغات و توام با خشونت بسيار در برابر ديدگان مردم انجام مي گرفت.
3 _ زمان حال
از سوي ديگر تمام توجه بگذشته معطوف نمي گردد بلكه آينده نيز مورد نظر مي باشد بهمين جهت مي توان هدف از مجازات را در زمان حال به طريق ذيل طبقه بندي نمود:
الف _ توجه به گذشته بزهكار
1 _ توبه
گرچه در ظاهر امر توبه بزهكار جزو هدفهاي مجازات نيست ولي در حقيقت اين مر هميشه مطمح نظر بوده است هم چنانكه هنوز هم يكي از هدفهاي اصلي را تشكيل مي دهد.
2 _ تاديب
برعكس توبه كه در هيچ ماده اي به چشم نمي خورد و هيچ جابدان اشاره اي نمي شود كه مبين هدف مجازات باشد تاديب جايي بس بزرگ در قوانين دارد و در واقع مي توان اذعان كرد كه هدف اساسي مكافات را تشكيل مي دهد.
منظور از تاديب در مكافاتهاي تحميلي آن است كه كسي با ارتكاب عملي ناهنجار كه قانون آن را جرم شناخته است صيانت و نظم جامعه دار در معرض خطر قرار مي دهد بايد سزاي عمل نادرست خود را بوسيله مجازات دريافت كند تا بقيح عمل خود پي ببرد و ديگر خود را آلوده اعمال ضد اجتماعي نكند و در واقع همانطور كه معروفست اشتباهي را كه بزهكار مرتكب شده است بايد بوسيله تحميل مجازات به او از ميان برود.
ب _ توجه به آينده بزهكار :
1 _ آگاهاندن بزهكار بنادرستي عمل ارتكابي :
اين آشنايي بزشتي اقدامات انجام شده و اعمال بزهكارانه دو سود بزرگ دارد :
يكي آنكه زماني كه بزهكاري بنادرستي عمل خود و ضد اجتماعي بودن آن واقف شد ساده تر و سريعتر مي تواند بازسازي اجتماعي را در او ايجاد كرد و دوم آنكه در نتيجه اين وقوف مي توان مانع كردارهاي زيان بخش او شد و اجتماع را از آسيب اعمال نادرست و سومش مصون نگهداشت و از گزند جرمهاي ارتكا بيش حفظ كرد.
بنابراين يكي از هدف هاي كيفرهاي تحميلي آگاهاندن بزهكار از راه و روش غلط و ناهنجار انتخابي اوست كه باعث صدمات بزرگي به پيكر اجتماع وارد گردد.
2 _ ايجاد ارعاب در بزهكار :
استفاني ، لواسور و ژامبومرلن مي نويسند كه مجازات باعث مي شود كه محكوم بهتر بتواند اهميت ارتكابي خود را ارزيابي كند و در نتيجه در آينده از دست زدن مجدد به آن خودداري ورزد.
3 _ بازسازي اجتماعي بزهكار :
بازسازي اجتماعي بزهكار كه از اساسي ترين واصولي ترين هدفها ميباشد امروز مورد نظر اكثر قوانين كشورهاي مختلف مي باشد زيرا در حال حاضر ديگر اين واقعيت اثبات شده است كه مجرم نبايد مورد انتقام و قصاص قرار بگيرد و با او مانند يك حيوان رفتار شود.
به همين جهت كوشش در آن است كه كينه جويي از ميان برود و نفت و انز جار از مجرم جاي خود را بدلسوزي و غم خواري بدهد و در نتيجه بجاي تحميل آزاد و شكنجه راه هاي اصلاحي در نظر گرفته شود تا بدينوسيله بتوان بدكاران را شفا داد و آنان را كاملاً سازگار به آغوش اجتماع برگرداند.
انديشه اصلاح كردن مجرم را نمي توان فقط به زمانهاي اخير محدود كرد بلكه همانطور كه قبلا ذكر شد با مروري در طول قرون بخوبي مشاهده مي شود كه كسان ديگري هم بودند كه داراي انديشه عالي بوده و روشن بازسازي اجتماعي بزهكار را بر ساير امور رجحان داده اند.
از جمله فلاسفه اي كه معتقد به اين امر بوده اند مي توان افلاطون را ذكر كرد نهايت همانظور كه اشاره خوهد شد عقيده او در مورد نحوه اصلاح مجرم با ساير مصلحان قرون بعد فرق ميكند زيرا تكيه او بيشتر بر اجراي مجازات بود و آنرا تنها وسيله تهذيب اخلق بدكار و زدودن آلايش و ناپاكي از روح او بشمار مي آورد.
مابيلن كشيش نيز اواخر قرن هفدهم از اين طرز فكر طرفداري كرد بهمين جهت اصرار داشت كه روح تعادل و مهرباني با مجرم در مجازاتها معمول گردد و بدكاران مورد شكنجه و عذاب قرار نگيرند زيرا بدين وسيله از يك سو مي توان آنان را اصلاح كرد و از سوي ديگر مقام و رتبه سابق اجتماعي را به آنان باز گرداند.
بر مبناي حمايت از طرز تفكر بازسازي اجتماعي بزهكار بود كه در ابتداي قرن هيجدهم ساختن زندانهاي مجرد و تفكيك مجرمان از يكديگر آغاز شد تا بدين طريق نحوه اصلاح بهتر و صحيح تر انجام بگيرد. ژن هوارد انگليسي نيز بعدها از اين روش طرفداري كرد و آن را ستود.
متاسفانه عليرغم نظرات اصلاحي ارزنده اي كه در مورد سازگاري كردن مجرمانه داده شد عملا آنچه كه انجام مي گرفت صرفاً اجراي مجازات كه بر مبناي ايجاد ارعاب در اجتماع و تنبيه بدكار كه از هدف هاي سنتي بشمار مي آمد قرار داشت بزهكار هيچگاه از طرف دستگاه عدالت مورد ياري و كمك قرار نمي گرفت تا بتواند خود را اصلاح و سازگار نمايد.
بديهي است كه اين طريقه عمل به هيچ وجه صحيح نبوده زيرا هيچگاه بزهكار اصلاح نمي شد بعدها سالي با نوشتن كتاب مشهود خود در سال 1898 زير عنوان تفريد مجازاتها و تدريس آن در مدرسه علوم اجتماعي بين سال هاي تمام كوشش خود را در راه اثبات تقدم اصلاح بزهكار بر ساير هدفها بكار برد سعي او هم چنان كه از عنوان كتابش بر مي آيد در تعديل مجازاتها و نرم كردن آنها به سود اجتماع و مجرم بود زيرا در نوشته خود مخصوصاً به اين امر اشاره مي كرد كه براي اصلاح بدكار قبل از توجه به جرم ارتكابي بايد شخصيت او را مورد نظر قرارداد و بايد آن را آن چنان كه لازم است شناخت تا بتوان بطريقي صحيح در سازگار كردن و اصلاح او اقدام كرد.
ح _ توجه به اجتماع
1 _ عليه جرم مبارزه مي كند تا آن را نابود سازد.
2 _ از اجتماع دفاع مي كند تا نظمش را محفوظ نگهدارد.
3 _ از وقوع جرائم جلوگيري بعمل مي آورد.
4 _ عدالت را اجرا مي كند.
1 _ مبارزه عليه پديده بزهكاري
بزهكاري يكي از انزجار آور ترين پديده هاي اجتماعي است كه بعلت صدمات مالي ، جاني ، اخلاقي … كه بوجود مي آورد هميشه در زمره بدترين و كريه ترين آفت ها بشمار مي آيد محققاً هر كس كه در اجتماع نياز كامل دارد كه در كمال آسايش بسر برد و در سايه آرامش از مواهب زندگاني برخورداري حاصل نمايد و هيچگاه ميل نيست كه عاملي آنها را دستخوش اغتشاش و آشفتگي سازد و آرامش خاطر او را در هم بريزد بهمين جهت اين پديده كه از زيان آورترين دشمنان انسان محسوب مي شود بعلت تشويق و نگراني كه ايجاد ميكند و صدمات و لطماتي كه فرود مي آورد ، اجتماع را در لزوم سركوبي و انهدامش مصمم ساخته است.
بنابراين به كيفر رساندن تبهكار روش مناسب و لازمي تشخيص داده است كه مي تواند عليه پديده آفت زاي جرم مبارزه كند و اين عامل ناراحتي و اضطراب افراد اجتماع را از ميان بردارد لذ از هدفهايي كه به مجازات ها نسبت داده مي شود مبارزه اي است كه علي بزهكاري مي كند و كوششي است كه در راه نابودي آن بعمل مي آورد تا بدين وسيله اجتماع را از گزند هايش مصون نگهدارد و نگراني و تشويق را از خاطر افراد مرتفع سازد.
2_ دفاع از اجتماع
يكي ديگر از هدفهايي را كه امروز به مجازاتها نسبت مي دهند دفاع از اجتماع است زيرا اعتقاد بر آن است كه اگر بدكاران مورد مجازات قرار مي گيرند بعلت آن است كه در نظم اجتماع اختلال ايجاد كرده و وضع و آرامش را دچار آشفتگي نموده اند بهمين جهت براي برقراري مجدد نظم بهم ريخته و جلوگيري از تعرضات تازه كه از نو پديد آورنده پريشانيها و ناراحتي هاي ديگر اجتماع مي باشد تبهكاران و افرادي كه بدون توجه به وظايف خود در حفظ انضباط و نظام موجود در جامعه ، خود را آلوده به بزهكاري مي نمايند و مرتكب اعمالي ميشوند كه مغاير اصول و موازين اجتماعي است به مجازات مي رسند و متناسب با جرم ارتكابي خود به كيفرهاي مناسب محكوم ميشوند.
كين برگ مي نويسد كه از ديدگاه براي برقراري تعادل از دست رفته اجتماع و حقوق جامعه در برابر تعرضات ، مجازاتي كه متناسب با جرم ارتكابي گناهكار بود به او تحميل ميگرديد.
بهمين جهت دفاع از اجتماع كه از هدفهاي مكافاتهاي عصر حاضر به شمار مي آيد تازگي ندارد و از دير زماني وجود داشته است.
3- پيشگيري
استفاني ، لواسر ، ژامبومرلن در همين مورد مي نويسد كه يكي از هدفهاي تحميل كيفرها به بزهكاران آن است كه در نهاد اجتماع رعب و وحشت ايجاد مي كند تا سايرين اعمال بزهكارانه مجرمان را مورد تقليد خود قرار ندهند مضافاً به آنكه با آشنايي با كيفرهاي پيش بيني شده در قوانين و اعمال آنها بوسيله قاضي ، مردم به وظايف خود در قبال اجتماع واقف مي شوند و به ارزش هاي اجتماعي كه بوسيله كيفرهاي گوناگون مورد حمايت قرار دارد احترام مي گذارند.
مونتگني نيز ضمن اعتقاد به اين اصل وطرفداري شديد از آن مينويسد كه هنگامي كه كسي را به پاي چوبه دار مي برند تا او را نابود سازند به قصد اصلاح او اين عمل را انجام نمي دهند بلكه با اعدام او ديگران را اصلاح مي كند.
بنابراين عقيده كيفر دهندگان آن است كه تنبيه بدكار مجازات بزهكار بهترين طريقه پيشگيري از وقوع ساير جرائم است زيرا ديگران با مشاهده آنچه در مورد سايرين گذشته است دچار بيم و وحشت مي شوند و از دست زدن به جرم خودداري مي ورزند.
4_ اجراي عدالت
بر مبناي اين اصل است كه امروز به محض آنكه كسي بعمل ضد اجتماعي مبادرت كرد بلافاصله بنام اجراي عدالت كيفري كه متناسب با جرم ارتكابي او باشد به او تحميل مي گردد تا با تحمل آن به سزاي عمل بزهكارانه خود برسد و در نتيجه تعادل اجتماعي برقرار گردد و همه افراد واقف بشوند كه اجراي عدالت حتمي است و همگان ميتوانند در سايه آن با آرامش و بدون تشويق و دغدغه خاطر از زندگاني پر صلح و صفايي برخورداري حاصل نمايند و در امنيت كامل بسر برند.
ادامه دارد...
منبع:www.lawnet.ir
/ك