کار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم!
ترجمه: سحر حبيبي
داستان زندگي دبرا کوهن؛ نسخه زنانه موفقيت
دنيا دست مردان است. احتمالا اين جمله را شما که يک زن هستيد بارها و بارها شنيدهايد و احساس ناراحتي کردهايد و به فکر فرو رفتهايد. شايد هم جوابي در آستين داشتهايد و نمونههايي از زنان موفق در رشتههاي مختلف رديف کردهايد اما وقتي با خودتان تنها شدهايد به اين حرف دقيقتر فکر کردهايد و اين سوال را از خودتان پرسيدهايد که واقعا چرا؟ چرا بيشتر مشاغل مهم دنيا دست مردهاست؟ يکي از پاسخهاي رايجي که به اين سوال داده ميشود، اين است: خانهدار بودن و مادر بودن آنقدر مهم و وقتگير است که کار در بيرون از خانه، مزاحماش ميشود. در اين مقاله، داستان زني را ميخوانيد که بين خانهداري و مادري و مشغله کارياش توازن برقرار کرده و کاملا موفق است.
«دِبرا کوهِن» وقتي حرفهاش را شروع کرد که تازه دخترش متولد شده بود. او 13سال قبل، «خدمات خانگي» را از خانهاش شروع کرد، موقعي که دخترش تنها 6ماه داشت.
قبل از به دنيا آمدن دخترش، او در يک مجله اسپانياييزبان (نيروي هوايي) جانشين سردبير بود و از کارش لذت ميبرد؛ سفرهاي زيادي ميرفت و به پيشرفتهاي چشمگيري در زمينههاي فرهنگي و اجتماعي دست يافته بود ولي زماني که دخترش به دنيا آمد، اين حس لذت از کارش، جايش را با حس عذابآوري عوض کرد. او خودش را سرزنش ميکرد چون نميتوانست به دختر تازه به دنيا آمدهاش رسيدگي کند. خودش از آن روزها اين طور ميگويد: «يادم هست وقتي شبي از کار به خانه برگشتم دخترم را در وضعيتي ديدم که تا به حال نديده بودم. نميدانستم فرزندم آن روز چه غذايي خورده بود. آن روز يکي از بدترين لحظههاي زندگيام بود که باعث شد تصميم بزرگي بگيرم.» او در مورد کارش تغيير عقيده داد و ترجيح داد به قول خودش، به «يک مادر تماموقت» تبديل شود ولي حد وسطي هم وجود داشت. خانواده او بايد خودشان را براي يک شرايط مالي نامساعد آماده ميکردند زيرا بعد از کنارهگيري او از شغلاش مجبور بودند تنها با حقوق معلمي شوهرش زندگي کنند. اين وضعيت زياد طول نکشيد زيرا او متوجه شد اشتغال او براي اقتصاد خانوادهاش ضرورت دارد.يک شغل پارهوقت
«کوهن» به فکر يک شغل پارهوقت افتاد: «شغلي ميخواستم که اولا درآمد خوبي داشته باشد و ثانيا بتوانم آخر هفتهها در کنار خانوادهام باشم.» او به خاطر اينکه بتواند در کنار خانوادهاش باشد، شغل قبلياش را رها کرده بود. پس به دنبال شغلي رفت که بتواند عصرها و آخر هفته را پيش خانوادهاش باشد. بيشتر شغلهاي پارهوقت به اندازهاي درآمد داشتند که ميتوانستند بخشي از هزينههاي زندگي را پوشش دهند. شروع يک کار پارهوقت به نظر بهترين گزينه بود. ايده «خدمات خانگي» از علاقه شديد او به «تغيير دکوراسيون و طراحي داخلي خانه» شکل گرفت. او بهزودي يک پروژه تغييرات داخلي ساختمان را انجام داد و در حين کامل کردن آن فهميد که پيدا کردن يک گروه پيمانکار علاقهمند به کار حرفهاي و البته مسووليتپذير چهقدر مشکل است. براي همين، يک گروه پيمانکار استخدام کرد و در عوض سفارش کارهايي که براي آنها ميگرفت، از آنها حقالعمل دريافت کرد و دست آخر، ايجاد رابطه بين متقاضيان اين سرويس و سرويسدهندههاي ماهر و قابل اعتماد، نقطه اتکاي «خدمات خانگي» او شد.
او از کجا شروع کرد؟
مثل هر شروعي، در اين شروع هم «کوهن» بايد بر موانعي فايق ميآمد: «ما در اين راه بايد مشکلات ماديمان را حل ميکرديم.» او سرمايه اوليه کار را با گرفتن وام 5 هزار دلاري تامين کرد و با آن، کامپيوتر و ماشين فکس و... خريداري کرد. اما پول تنها سد راه او نبود. او دانش و اطلاعات زيادي هم در زمينه کارياش نداشت. براي اينکه بتواند با کيفيت بالايي خدماتش را ارايه دهد، گروهي غيررسمي از افراد متخصص تشکيل داد. افراد گروه از دوستان و آشنايان او بودند که در اين زمينه کار ميکردند و او از آنها براي بالا بردن دانش خود در اين زمينه بهرهبرداري ميکرد: «شما نميتوانيد در همه زمينهها ماهر و متخصص باشيد، پس بايد اطرافتان را از افراد متخصص در زمينههاي مختلف پر کنيد.»
کار در جعبه
کوهن، اين حرفه را با مشتريها و پيمانکارها در منطقه خود شروع کرد ولي طولي نکشيد که درخواستهايي از شهرهاي همسايه دريافت کرد. آنها تمايل داشتند قسمتي از شبکه کار او باشند. او همچنين مراجعاني داشت که ميخواستند خودشان يک چنين شبکهاي را ايجاد کنند. او براي افرادي که مشتاق بودند اين حرفه را خودشان شروع کنند، بستههايي به اسم «کار در جعبه» درست کرد. در اين بستهها انواع اقلام مورد نياز، صورتها و اطلاعات و هرچه که مربوط به اين حرفه بود وجود داشت. هر کسي که اين بستهها را خريداري ميکرد، آزاد بود هر کاري ميخواست با اين اطلاعات درون اين جعبه انجام دهد. او معتقد بود: «هيچکس مجبور نيست به شيوه من عمل کند.» اغلب هفتهها، کوهن 20 تا 30 ساعت کار ميکرد و بيشتر، اوقاتي را که دخترهايش در مدرسه يا خواب بودند، زمان کاري خودش قرار ميداد. حرفه او درآمد خوبي را براي آنها به همراه داشت، خيلي بيشتر از آنچه کوهن انتظارش را داشت: «هدف من هميشه به دست آوردن پول کافي بود تا بتوانم بيشتر در خانه بمانم و به وظايف مادري و خانهداريام برسم.»
منبع:www.salamat.com
/ج
دنيا دست مردان است. احتمالا اين جمله را شما که يک زن هستيد بارها و بارها شنيدهايد و احساس ناراحتي کردهايد و به فکر فرو رفتهايد. شايد هم جوابي در آستين داشتهايد و نمونههايي از زنان موفق در رشتههاي مختلف رديف کردهايد اما وقتي با خودتان تنها شدهايد به اين حرف دقيقتر فکر کردهايد و اين سوال را از خودتان پرسيدهايد که واقعا چرا؟ چرا بيشتر مشاغل مهم دنيا دست مردهاست؟ يکي از پاسخهاي رايجي که به اين سوال داده ميشود، اين است: خانهدار بودن و مادر بودن آنقدر مهم و وقتگير است که کار در بيرون از خانه، مزاحماش ميشود. در اين مقاله، داستان زني را ميخوانيد که بين خانهداري و مادري و مشغله کارياش توازن برقرار کرده و کاملا موفق است.
«دِبرا کوهِن» وقتي حرفهاش را شروع کرد که تازه دخترش متولد شده بود. او 13سال قبل، «خدمات خانگي» را از خانهاش شروع کرد، موقعي که دخترش تنها 6ماه داشت.
قبل از به دنيا آمدن دخترش، او در يک مجله اسپانياييزبان (نيروي هوايي) جانشين سردبير بود و از کارش لذت ميبرد؛ سفرهاي زيادي ميرفت و به پيشرفتهاي چشمگيري در زمينههاي فرهنگي و اجتماعي دست يافته بود ولي زماني که دخترش به دنيا آمد، اين حس لذت از کارش، جايش را با حس عذابآوري عوض کرد. او خودش را سرزنش ميکرد چون نميتوانست به دختر تازه به دنيا آمدهاش رسيدگي کند. خودش از آن روزها اين طور ميگويد: «يادم هست وقتي شبي از کار به خانه برگشتم دخترم را در وضعيتي ديدم که تا به حال نديده بودم. نميدانستم فرزندم آن روز چه غذايي خورده بود. آن روز يکي از بدترين لحظههاي زندگيام بود که باعث شد تصميم بزرگي بگيرم.» او در مورد کارش تغيير عقيده داد و ترجيح داد به قول خودش، به «يک مادر تماموقت» تبديل شود ولي حد وسطي هم وجود داشت. خانواده او بايد خودشان را براي يک شرايط مالي نامساعد آماده ميکردند زيرا بعد از کنارهگيري او از شغلاش مجبور بودند تنها با حقوق معلمي شوهرش زندگي کنند. اين وضعيت زياد طول نکشيد زيرا او متوجه شد اشتغال او براي اقتصاد خانوادهاش ضرورت دارد.يک شغل پارهوقت
«کوهن» به فکر يک شغل پارهوقت افتاد: «شغلي ميخواستم که اولا درآمد خوبي داشته باشد و ثانيا بتوانم آخر هفتهها در کنار خانوادهام باشم.» او به خاطر اينکه بتواند در کنار خانوادهاش باشد، شغل قبلياش را رها کرده بود. پس به دنبال شغلي رفت که بتواند عصرها و آخر هفته را پيش خانوادهاش باشد. بيشتر شغلهاي پارهوقت به اندازهاي درآمد داشتند که ميتوانستند بخشي از هزينههاي زندگي را پوشش دهند. شروع يک کار پارهوقت به نظر بهترين گزينه بود. ايده «خدمات خانگي» از علاقه شديد او به «تغيير دکوراسيون و طراحي داخلي خانه» شکل گرفت. او بهزودي يک پروژه تغييرات داخلي ساختمان را انجام داد و در حين کامل کردن آن فهميد که پيدا کردن يک گروه پيمانکار علاقهمند به کار حرفهاي و البته مسووليتپذير چهقدر مشکل است. براي همين، يک گروه پيمانکار استخدام کرد و در عوض سفارش کارهايي که براي آنها ميگرفت، از آنها حقالعمل دريافت کرد و دست آخر، ايجاد رابطه بين متقاضيان اين سرويس و سرويسدهندههاي ماهر و قابل اعتماد، نقطه اتکاي «خدمات خانگي» او شد.
او از کجا شروع کرد؟
مثل هر شروعي، در اين شروع هم «کوهن» بايد بر موانعي فايق ميآمد: «ما در اين راه بايد مشکلات ماديمان را حل ميکرديم.» او سرمايه اوليه کار را با گرفتن وام 5 هزار دلاري تامين کرد و با آن، کامپيوتر و ماشين فکس و... خريداري کرد. اما پول تنها سد راه او نبود. او دانش و اطلاعات زيادي هم در زمينه کارياش نداشت. براي اينکه بتواند با کيفيت بالايي خدماتش را ارايه دهد، گروهي غيررسمي از افراد متخصص تشکيل داد. افراد گروه از دوستان و آشنايان او بودند که در اين زمينه کار ميکردند و او از آنها براي بالا بردن دانش خود در اين زمينه بهرهبرداري ميکرد: «شما نميتوانيد در همه زمينهها ماهر و متخصص باشيد، پس بايد اطرافتان را از افراد متخصص در زمينههاي مختلف پر کنيد.»
کار در جعبه
کوهن، اين حرفه را با مشتريها و پيمانکارها در منطقه خود شروع کرد ولي طولي نکشيد که درخواستهايي از شهرهاي همسايه دريافت کرد. آنها تمايل داشتند قسمتي از شبکه کار او باشند. او همچنين مراجعاني داشت که ميخواستند خودشان يک چنين شبکهاي را ايجاد کنند. او براي افرادي که مشتاق بودند اين حرفه را خودشان شروع کنند، بستههايي به اسم «کار در جعبه» درست کرد. در اين بستهها انواع اقلام مورد نياز، صورتها و اطلاعات و هرچه که مربوط به اين حرفه بود وجود داشت. هر کسي که اين بستهها را خريداري ميکرد، آزاد بود هر کاري ميخواست با اين اطلاعات درون اين جعبه انجام دهد. او معتقد بود: «هيچکس مجبور نيست به شيوه من عمل کند.» اغلب هفتهها، کوهن 20 تا 30 ساعت کار ميکرد و بيشتر، اوقاتي را که دخترهايش در مدرسه يا خواب بودند، زمان کاري خودش قرار ميداد. حرفه او درآمد خوبي را براي آنها به همراه داشت، خيلي بيشتر از آنچه کوهن انتظارش را داشت: «هدف من هميشه به دست آوردن پول کافي بود تا بتوانم بيشتر در خانه بمانم و به وظايف مادري و خانهداريام برسم.»
منبع:www.salamat.com
/ج