گفتگو با دکتر ناظمي، مشاور خانواده
تأثير حضور فرد معلول، به ويژه كودك معلول بر خانواده از جنبههاي عاطفي، اجتماعي و اقتصادي قابل بررسي است. انكار واقعيت، نبود پذيرش معلوليت فرد، خشم و پرخاشگري، افسردگي، احساس گناه و فدا شدن زندگي و آمال و آرزوها و اختلال در روابط زناشويي، از جمله مهمترين تأثيرات عاطفي بر والدين است. از سوي ديگر، به واسطه حضور كودك معلول، ارتباطات اجتماعي، خانوادگي، برقراري ارتباط و يا حضور در مهماني، تفريحات و فعاليتهاي اجتماعي خانوادهها دچار اختلال جدي ميشود، به ترتيبي كه در برخي موارد به جدايي والدين از يكديگر منجر شده است. همچنين مراقبتهاي پزشكي درماني و توانبخشي از فرد دچار معلوليت، هزينههاي اياب و ذهاب به مراكز درماني و توانبخشي و نيز وسايل كم توانبخشي مورد نياز به طور جدي بر هزينههاي اقتصادي خانوار تأثيرگذار است. در اين ميان، نقش مشاوره و آموزش خانواده بسيار حياتي است تا بتواند خود را با موقعيت جديد منطبق سازد. در اين خصوص گفتگويي کردهايم با خانم پروين ناظمي، کارشناس مشاوره و مدرس دانشگاه آزاد اسلامي تا درباره نگهداري از کودکان معلول در خانه بيشتر بدانيم.
اولين و مهمترين نکتهاي که بخواهيد حرفهايتان را درباره نقش والدين در برخورد با کودک معلول، با
آن شروع کنيد، چه نکتهاي است؟
مهمترين نکته اين است که والدين بايد از كودك معلول خود شناخت مناسبي را كسب کنند. براي مثال، والدين يك كودك ناشنوا بايد بدانند آنچه براي كودك رخ داده است، تنها اختلالي در شنوايي اوست و ساير حواس، اعضا و قواي ذهني او سالم است و ميتواند و بايد مورد استفاده بيشتري قرار گيرد. به همين ترتيب، درباره كودك نابينا يا كم بينا، والدين بايد به دركي واقعي از ميزان اختلال ايجاد شده و شيوه جبران آن به وسيله ديگر اعضا و حواس مانند حس شنوايي و لامسه دست يابند. والدين كودك مبتلا به كم تواني ذهني نيز، لازم است از ميزان بهره هوشي باقي مانده در كودك اطلاع يابند تا ميزان انتظار خود را از كودك بر آن اساس در نظر بگيرند. چنين شناختي ميتواند در تسريع و بهبود كودك بسيار مؤثر باشد.
نوع و کيفيت رابطه والدين با همديگر چقدر تاثيري بر بهبود شرايط دارد؟
وجود رابطه صميمانه ميان پدر و مادر از جمله نكات مهم در رشد كودك و انجام به موقع و مفيد برنامههاي درمان و توانبخشي است. هر چند سوابق و تجربيات حاكي از آن است كه اغلب اين مادران هستند كه بار اصلي كار را بر دوش ميكشند، ليكن لازم است تا پدران نيز در اين زمينه احساس مسووليت بيشتري کنند و اين زماني حاصل خواهد شد كه هر دو نفر بپذيرند در زمينه اتفاقي كه رخ داده است، مسووليت مشترك و يكساني دارند. در اينباره والدين بايد خود را از ذهنيتهاي منفي مبتني بر گناهكار بودن يكي از طرفين، رها و به امروز خود فكر کنند و به گذشته نينديشند. آنچه اهميت دارد، وظيفهاي است كه والدين امروز در قبال ناتواني كودك خود دارند و آن چيزي جز شروع به موقع برنامههاي توانبخشي نيست.
براي مثال، از کودک مبتلا به نقص يا کاهش بينايي چگونه بايد مراقبت کرد؟
نقص بينايي بر خلاف ساير اختلالات و نقصها از ويژگي خاصي برخوردار است، چون بروز و جلوه ظاهري اين نارسايي طبيعي بسيار زودتر از ساير انواع معلوليتها در ظاهر و رفتار كودك مشخص ميشود. نوزادي كه قادر به تعقيب نگاه والدين و اطرافيان نيست و در مقابل لبخند و تحركات آنان سرد و بيتفاوت باقي ميماند، نابينايي را در روزهاي اول تولد آشكار ميكند.
در برخورد با اينگونه والدين، همدلي و درك احساسات و عواطف آنان از موضعي دوستانه همراه با احترام و علاقه ميتواند تا حد زيادي از احساس تنش و درماندگي والدين بكاهد و آنان را براي كسب شناخت و پذيرش موضوع آماده کند. آگاه کردن والدين، به ويژه درباره افراد كمسواد نسبت به علل نابينايي فرزند بايد با واقعبيني و درك موقعيت صورت بگيرد تا از ايجاد تنشهاي بعدي ميان والدين پيشگيري كند. به ويژه در اين زمينه به طريقي بايد عمل كرد كه احساس تقصير و گناه در هيچ يك از آنان ايجاد نشود. نكته بعدي، آگاهسازي پدر و مادر نسبت به وضعيت آينده كودك است. بايد با ارايه شناختي دقيق از وضعيت تحصيلي و اجتماعي آينده براي مثال، كودكان نابينا و تأكيد بر جنبههاي مثبت و اميدبخش زندگي آنان، ترس و نگراني نسبت به آينده را از خانواده سلب كرد.
اگر بخواهيم نمونهاي از شيوه آموزش والدين، براي مثال در زمينه نگهداري از کودکان نابينا بدانيم، چگونه خواهد بود؟
خدمات مشاورهاي اولين و مهمترين صحنه برخورد خانوادهها با مسايل آموزشي درباره كودك نابينا است كه به دنبال آن آموزشهاي مناسب زير لازم است به خانوادهها ارايه شود: شيوه برقراري ارتباطات لمسي و كلامي با كودك، برنامه پرورش حواس شامل حس لامسه، شنوايي، بويايي و چشايي، آموزش مهارتهاي روزمره زندگي شامل شيوه انجام كارهاي روزانه شخصي، شيوه برقراري ارتباط با اشخاص و شناخت موقعيتهاي اجتماعي مانند مشاغل، اماكن و... آموزش تحرك و جهتيابي، شيوههاي تقويت حافظه، درك كلامي و افزايش معلومات عمومي كودكان نابينا، برنامه اصلاح رفتار و تقويت رفتارهاي مثبت و كاستن رفتارهاي منفي.
مهارتها و کارهايي که والدين مي توانند در زمينه پرورش تواناييهاي کودکان خود انجام دهند چيست؟
سوال خوبي است. ببينيد، بسياري از محركهاي محيطي براي كودك از طريق حس بينايي برقرار ميشود. اينك با كودكي روبهرو هستيم كه فاقد چنين حسي است. بنابراين لازم است از حواس ديگر و به ويژه حس لامسه و شنوايي براي رفع اين مشكل كمك بگيريم. لازم است والدين ترغيب شوند تا بهطور مداوم با كودك سخن بگويند و هر چيزي را به او معرفي نمايند. بايد اشيا و مواد گوناگون را به دست كودك بدهيم تا او از طريق حس لامسه به تدريج با آنها آشنا شود.
با بزرگتر شدن كودك، استفاده از حواس ديگر بايد به چه شكل پيگيري شود؟
علاوه بر حس شنوايي و حس لامسه كه بايد به طور ويژه براي كودك نابينا تقويت شود، لازم است تا حس چشايي و بويايي نيز به اندازه كافي تقويت شوند. اين دوحس از شناخت علايم طبيعي و نشانههاي محيطي، تشخيص مسيرها و جهات حركت و در كسب مهارتهاي روزمره زندگي بسيار اهميت دارند. شناخت اشكال گوناگون و برخي مفاهيم مانند خشك، تر، نمناك، زبر، نرم و... با حس لامسه، شناخت صداي افراد، دور و نزديك، انواع صداهاي موجود در طبيعت و اجتماع، تشخيص سن و جنس و حالات هيجاني با استفاده از حس شنوايي، شناخت مواد بودار و بيبو و تميز دادن آنها از هم در سنين بالاتر، شناخت مغازهها (مانند نانوايي، شيرينيپزي و...) با استفاده از حس بويايي و نيز شناخت انواع مزهها و درك تفاوت آنها، پختگي، رسيدن يا كال بودن مواد و ميوهها و ... نيز از طريق حس چشايي به دست خواهد آمد.
آموزش مهارتهاي روزمره زندگي بايد چگونه باشد؟
كارهاي روزمره مانند نظافت و شستشو، حمام، پوشيدن و درآوردن لباس و كفش، غذاخوردن و نوشيدن، استفاده از وسايل حمل و نقل، كار، ابزارهاي ساده مانند چسب، قيچي، يافتن اشياي گمشده و... بايد به تدريج به كودك آموزش داده شود. شيوه برقراري ارتباط با افراد و شناخت برخي موقعيتها مانند اماكن و مشاغل هم با افزايش سن كودك بايد همين برنامه آموزش داده شود.
منبع:http://www.salamat.com