تبيين شناسي تحليل هاي عاشورا (2)
نویسنده : سيد ضياءالدين ميرمحمدي
شواهدي از تبيين هاي عقلاني
2 . يكي از مصاديق تبيين عقلاني تاريخي، آماده شدن مقدمات قيام امام حسين (علیه السّلام) است . عدم بيعت با يزيد و به رسميت نشناختن او، شايسته سالاري حضرت امام (علیه السّلام) از لحاظ رهبري بر امت، خصوصيات پست اخلاقي يزيد، تسلط يزيد بر مسلمانان و ادعاي خلافت او به عنوان منكري روشن، كوشش امام حسين (علیه السّلام) در زدودن بدعت و نابود ساختن منكر، مرد دين بودن، رضاي خدا و آسايش مسلمانان را ديدن و آگاهي امام از لجاجت يزيد بر بيعت گرفتن از او، شاخص هاي يك تبيين عقلاني تاريخي را مؤلف در اين تبيين ارائه داده است كه عبارت اند: بيان انگيزه ها و خواسته هاي امام در عدم بيعت با يزيد و آماده كردن مقدمات قيام و نشان دادن معيارها و اميال امام يك بعد از ابعاد تبيين تاريخي است . بيان كنش ها و عملكردهاي امام با توجه به انگيزه هاي ايشان در عدم بيعت، شايسته سالاري امام، تلاش در زدودن بدعت و حركت به سمت قيام; بعد ديگري از ابعاد تبيين تاريخي عقلاني ايشان است .(ص 144- 145)
3 . سكوت شهرهاي بزرگ اسلامي (چون: مكه، مدينه، دمشق و بصره) در قبال حادثه ي كربلا، تحليل چگونگي ابلاغ بيعت يزيد به امام حسين (علیه السّلام)، رفتار دوگانه ي كوفيان در قبال دعوت از امام، چگونگي ورود مسلم به كوفه و تحليل حضور او با وضعيت داخلي كوفه، برخورد امام با حر بن يزيد و فعل و انفعالات ناشي از آن، تحليل موقعيت مذهبي و سياسي دمشق و ده ها مورد ديگر كه مؤلف در تمامي اين ها به تبيين كنش ها و واكنش ها، اعمال كارگزاران تاريخي، توجه به خواسته ها، انگيزه ها و معيارها پرداخته و ساختار تبيين عقلاني را در آنها رعايت كرده است .
بررسي تبيين قانونمند
بنابراين، نمونه هايي از تبيين قانونمند در اثر مذكور مشاهده نمي شود و اين ناشي از مبناي مؤلف است .
نياز به ذكر است در تمامي متون انتخاب شده ي ذيل به علت ذكر علل و عوامل اختصاصي و انفرادي براي تحليل پديده ي عاشورا و عدم اتخاذ مبناي تعميمي بودن دانش تاريخ، فاقد تبيين هاي قانونمند مي باشند; لذا از بررسي تبيين قانونمند در آن متون خودداري مي شود .
مصداقي از تبيين روايي: از نمونه هاي تبيين روايي مي توان به تشريح جريان فرمان دهي عمرسعد از سوي ابن زياد، سخت گيري در حادثه ي عاشورا و اجراي بي رحمانه ي آن اشاره كرد . قواعد و اسلوب تبيين روايي در نمونه ي مذكور مشاهده مي گردد و مؤلف در تبيين واقعه ي مذكور با گزينش مناسب از حوادث قبلي و استناد به آن مصداقي از تبيين روايي را آورده است .(ص 163- 170)
محصول و توليد تبيين هاي تاريخي مؤلف با توجه به عنصر هدف، «نظريه ي دفاع » و احيانا «نظريه ي اصلاح » است . ايشان در تحليل حادثه ي كربلا و ايجاد آن، هدف امام حسين (علیه السّلام) را مبتني بر نظريه ي دفاع مي داند . هر چند نظريه هاي دفاع و اصلاح را به نوعي جمع كرده است و جمع نظريه هاي مطرح درباب هدف امام حسين (علیه السّلام) ممتنع نيست . براساس نظريه ي دفاع، امام حسين (علیه السّلام) در همه حال، چه در مدينه، چه در مكه و چه در متن حادثه ي عاشورا، موضع دفاعي داشت . اقدامات قهرآميز و خصمانه ي بني اميه براي تاييد خلافت خود از طرف امام (علیه السّلام) و مشروعيت دادن به مباني آن آنها را واداشت تا در مقابل امام حسين (علیه السّلام) موضع هجومي اتخاذ كنند; بنابراين پايه و اساس نظريه ي دفاع مبتني بر اثبات هجوم بني اميه است تا امام در قبال هجوم آنها موضع دفاعي بگيرد . روند حركتي مؤلف در تحليل حادثه ي كربلا و تبيين عقلاني آن بيانگر اتخاذ نظريه ي دفاع است، اما در كنار التزام به نظريه ي دفاع، از نظريه ي اصلاح هم پيروي مي كند و امتناع امام حسين (علیه السّلام) از بيعت و حتي حركت به سوي كوفه را نوعي اقدام اصلاحي، و فعاليت امام حسين (علیه السّلام) در راستاي حركت خويش را، فعاليتي براي تصحيح تفكر سياسي و هنجار بخشيدن به رفتار سياسي امت مي داند .
البته علت اين كه نظريه ي اصلاح را هم در متن تحليل پديده ي تاريخي با توجه به عنصر هدف تبيين كرده، اين است كه اقدام انقلابي و تشكيل حكومت را براي امام حسين (علیه السّلام)، با توجه به موانع متعدد و فقدان امكان عملي آن، ميسر نمي داند . به عبارتي نظريه ي اصلاح با «نظريه ي انقلاب » قابل جمع نيست; زيرا در صورت امكان نظريه ي انقلاب نيازي به نظريه ي اصلاح نيست; اما شواهد تاريخي نشان مي دهد كه در زمان بروز حادثه ي كربلا، شرايط و امكان براندازي بني اميه، آن هم به صورت انقلابي فوري، محقق نبود; و از اين رو امام حسين (علیه السّلام) به سمت حركت اصلاحي قدم برداشت تا به تدريج ساختار سياسي جامعه ي آن روز به تحول تفكر سياسي و تغيير ساختار حاكميت منتهي شود .
كتاب انقلاب عاشورا
2 . از روش تركيبي (مقايسه، تركيب و ايجاد سازگاري ميان روايات مختلف و متعارض) بهره اي نمي برد، بلكه مبناي ايشان ملاحظه ي دقت هاي عقلاني و قرينه هاي عقلاني تاريخي مربوط به پديده ي عاشورا است; به عنوان مثال، در تحليل و تشريح حوادثي مثل هدف معاويه از سب علي (علیه السّلام)، جزئيات حادثه ي عاشورا، و رفتار دوگانه ي كوفيان، در قبال روايت هاي متعارض بر عقل و كاربرد آن تكيه دارد .
3 . مصاديق متعددي از تبيين عقلاني تاريخي در تحليل هاي ايشان مشاهده مي شود; از جمله: تحليل ريشه هاي تاريخي عاشورا، اهداف معاويه از رواج دوباره ي فرهنگ و ارزش هاي جاهلي، چگونگي زمينه سازي ولايت عهدي يزيد كه از شاخص هاي تبيين عقلاني وي در اين پديده هستند .
4 . مدل فراگير و شاخصه هاي تبيين قانونمند تاريخي در تحليل و تعليل پديده ي تاريخي عاشورا، در اثر مذكور ديده نمي شود .
5 . شاخصه هاي تبيين روايي كه عبارت اند از انتخاب گزينشي حوادث تاريخي عاشورا، و توضيح و تبيين حوادث با نقل حوادث پيشين، تا حدودي از محتواي فني قابل استخراج مي گردد; البته چنان كه قبلا ذكر شد، در مواردي تبيين تاريخي روايي و عقلاني قابل جمع اند; و مؤلف نيز در مواردي تبيين هاي روايي تاريخي را از زاويه ي عقلاني انجام داده و به نحوي اين دو را با هم جمع كرده است .
شواهدي از تبيين هاي عقلاني
2 . يكي ديگر از مصاديق تبيين هاي عقلاني تاريخي، بررسي دگرگوني ارزش ها و باورهاست كه يكي از زمينه هاي شكل گيري عاشوراست . بيان انگيزه و رسالت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در از بين بردن نظام و ارزش هاي جاهلي و قبيله اي و بيان انگيزه ي معاويه در تلاش براي بازگرداندن نظام و ساختار قبيله اي، كه از درون و برون متلاشي شده بود، با انگيزه ي نهادينه كردن سازمان سياسي خويش بر بنيان آنها، شاخصه هاي تبيين عقلاني در تحليل هاي مؤلف در زمينه ي موضوع مذكور است .
3 . در تحليل ريشه هاي حادثه ي كربلا به بررسي و پژوهش كارگرداني معاويه و مروان بن حكم در قتل عثمان توجه دارد . آنان عثمان را در موقعيت كاملا شكننده اي قرار دادند، در ياري رساندن به عثمان كوتاهي و در خون خواهي اش شتاب كردند و از قتل عثمان به عنوان مهم ترين ابزار تحكيم سلطنت و كياست و گسترش حوزه ي حكومتي خويش استفاده كردند .
در اين تحليل تبيين انگيزه و نيات معاويه در قتل عثمان و عملكرد و اعمال وي در اين زمينه ي تاريخي، شاخص ها و اضلاع يك برداشت عقلاني تاريخي را تشكيل مي دهد .
4 . تشريح و تحليل جريان سلطنت معاويه و رابطه ي آن با سب علي (علیه السّلام) يكي از شواهد تبيين تاريخي عقلاني است . انگيزه ي معاويه از سب علي (علیه السّلام)، از ميان برداشتن يك ميزان بود; زيرا حضرت علي (علیه السّلام) از جهت سيره و حكومت يك ميزان بود . معاويه مي خواست با سب علي (علیه السّلام) طاقت ياران علي (علیه السّلام) را سلب و در درون آنها زخمي ايجاد نمايد . وي دشنام گويي به علي (علیه السّلام) را به عنوان يك برنامه ي حكومتي در دستور كارش قرار داد و آن را تبديل به يك فرهنگ و هنجار اجتماعي و از بارزترين سلاح هاي تبليغاتي سياسي خويش كرد .
مؤلف در تبيين و تحليل پديده ي تاريخي فوق، از ديد عقلاني به انگيزه ها، اهداف، كنش ها و تمايلات و گرايش هاي ساده و عمومي و ويژه ي معاويه پرداخت كه از شاخص هاي تبيين عقلاني تاريخي است .(ص 87- 88)
5 . انگيزه ي امام حسين (علیه السّلام) از حركت تاريخي اش، چه از لحاظ ويژگي اثباتي و چه سلبي، يكي ديگر از مصاديق تبيين عقلاني تاريخي ايشان است . انگيزه و هدف امام از حركت انقلابي اش اصلاح امت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، عدم سرمستي و سركشي و مفسده جويي، خود را در مسير حق قرار دادن، اصلاح امت به عنوان شعار و پرچم حركت ايشان، احياي معروف و نهي از منكر و برگرداندن هر دو به موضع اصلي اش در جامعه، و در نتيجه، احياي دين و براندازي مباني حكومت يزيد بود . تحليل حركت تاريخي امام از زاويه و نگاه انگيزه اي، كنش هاي امام در برابر يزيد، گرايش هاي عمومي امام حسين (علیه السّلام) در برخورد با حكومت فاسد بني اميه و توجه به معيارهاي حركت امام با توجه به علل و دلايل عقلاني آنها از شاخصه هاي تبيين عقلاني تاريخي است .(ص 176- 177)
مصداقي از تبيين روايي: تبيين و تحليل ماهيت و مباني ساختار سلطنت معاويه يكي از مصاديق تبيين هاي روايي مؤلف است . وي در تشريح ماهيت و مباني ساختار سلطنت معاويه، كه آن را يكي از عوامل شكل گيري پديده ي عاشورا مي داند، از مؤلفه هاي تبيين روايي كمك گرفته است . البته مؤلف در تبيين واقعه ي مذكور از هر دو تبيين عقلاني و روايي در عرض هم بهره برده است . (فصل چهارم)
نتيجه و محصول تبيين هاي تاريخي مؤلف، با توجه به عنصر هدف و آرمان در اين حركت تاريخي، مبتني بر «نظريه انقلاب » است . البته نظريه ي انقلاب ايشان با نظريه ي مرسوم انقلاب تا حدودي تفاوت دارد . در نظريه ي انقلاب، گاه انقلاب در سازمان حكومت رخ مي دهد و هدف آن تغيير شكل موجود حكومت است، گاهي انقلاب به سازمان حكومت صدمه اي وارد نمي كند، بلكه با حفظ شكل حكومت خواستار تغيير مهره هاي قدرت است; و گاهي انقلاب ماهيت حكومت را از لحاظ شدت و ضعف قدرت تحت تاثير قرار مي دهد و به تعبير هانتينگتون انقلاب يك تحول داخلي سريع، بنيادين و خشونت آميز در زمينه ي ارزش هاي مسلط و اسطوره ي يك جامعه است . نظريه ي انقلاب در حادثه ي تاريخي عاشورا به اين معناست كه حركت امام حسين (علیه السّلام)، اين توان و امكان را بايد پيدا مي كرد كه با ايجاد پايگاه وسيع مردمي، نظام حاكم اموي را ساقط و نظامي تازه برپا نمايد . طبق اين نظريه امام در حركت تاريخي خود به براندازي خلافت اموي نظر و تاكيد دارد و هدف اصلي امام در اين حركت تاريخي همين است .
لازمه ي نظريه ي انقلاب مبتني بر اين است كه براندازي حكومت اموي و امكان براندازي آن با توجه به مدارك و شواهد تاريخي به اثبات رسيده باشد، در غير اين صورت، طرح نظريه ي انقلاب در حركت امام مفهومي نخواهد داشت; اما شواهد تاريخي خلاف نظريه ي انقلاب است; زيرا نه توده هاي مردم جذب شدند و نه اين حركت اين امكان و توان را يافت كه به براندازي حكومت اموي منجر شود و نه پايه هاي حكومت اموي آن اندازه سست بود كه با يك انقلاب سريع داخلي فرو ريزد; با اين حال، اتخاذ نظريه ي انقلاب با توجه به عنصر هدف و آرمان در حركت امام از ديدگاه مؤلف تنها از جهت يك تحول داخلي سريع و برانداز نبود، بلكه به اعتقاد مؤلف، عاشورا از اين لحاظ انقلابي است كه در حقيقت، چهره ي اسلام و جامعه ي اسلامي و ساختار حكومت بني اميه را دچار تغيير و تحول كرد، اما نه دفعي و سريع، بلكه تدريجي و با ايجاد دگرگوني در عمق ريشه ها . تغيير مباني ارزش هاي جامعه ي آن روز زمينه ي اصلي انقلاب عاشورا بود كه با تغيير انديشه و آرمان به ساختار بني اميه نيز تسري يافت . عاشورا در حالات روحي انسان ها تغييري به وجود آورد كه هيچ حادثه ي تاريخي ديگري به وجود نياورد و عاشورا سيطره ي بني اميه را از درون فروپاشيد; لذا اتخاذ نظريه ي انقلاب از جانب مؤلف، با توجه به تصريح ايشان، اگر چه واقعه ي عاشورا در شكل ظاهري، مختصات يك انقلاب را ندارد، اما ماهيت و غايت عاشورا يك انقلاب حقيقي است .
كتاب هاي تاملي در نهضت عاشورا و حيات فكري و سياسي امامان شيعه
1 . سبك و ساختار حاكم بر شيوه ي نگارش تاريخ ايشان، نقل و گزارش است و در كنار اين روش، روش تحليلي هم، نه به صورت روش حاكم، مشاهده مي شود; به عنوان نمونه، در بررسي جريان هاي مربوط به حركت امام (علیه السّلام) از مدينه به مكه به خاطر امتناع از بيعت، جزئيات حضور امام در مكه، بيان حوادث كوفه، چگونگي لشكر يزيد و حوادث ريز مربوط به روز عاشورا بر اساس نقل و گزارش مفصلي بيان شده است و حالت توصيفي صرف دارد .
2 . در بررسي تاريخي حادثه ي عاشورا، نوعا به منابع اوليه و معتبر تاريخي تكيه كرده و در قبال گزارش ها و اخبار گوناگون و متعارض توجهي به روش تركيب نيز دارد; به عنوان مثال در تبيين حضور كوفيان در لشكر عمر سعد از روش تركيبي استفاده شده است .
3 . چنان كه ذكر شد، ساختار حاكم و غالب بر متد نگارش تاريخي ايشان تحليل و تبيين نيست; اما در مواردي از تبيين هاي عقلاني تاريخي در كالبدشكافي جزئيات عاشورا استفاده كرده كه در بحث شواهدي از تبيين ها نمونه هايي از آنها بررسي خواهد شد .
4 . انتخاب گزينشي از حوادث پديده ي تاريخي عاشورا، و توضيح و تبيين برخي نقل هاي تاريخي با گزارش هاي قبلي، بيانگر نمودي از تببين روايي در اثر مؤلف است .
پي نوشت ها :
11) دانش تعميمي، يعني ارائه ي قوانين و قاعده هاي عام كه مختص دوران خاصي نبوده، قابل اطلاق در تمام دوران باشد .
ادامه دارد...
/ج