جايگاه و كاربرد حديث در تفسير ملاصدرا (1)
چکيده:
در اين مقاله سعى نگارنده بر اين است كه بيان و بررسى رواياتى مبادرت ورزد كه ملاصدرا را در تفسير خود از آيات قرآن كريم و در مجموعه تفسيرى خويش بدان ها استناد نموده است.
شايان ذكر اين كه آن مفسر گران قدر و حكيم فرزانه در قسمت هاى مختلف تفسير خود، جمعاً به حدود هزار و دويست حديث استناد، كرده است كه براساس استخراجى كه صورت گرفته، معلوم مى شود كه ديد وى در مراجعه به روايات وسيع بوده و در مراجعه به كتب حديث تفاوتى ميان منابع شيعه و سنى قائل نمى شده و در جاى مناسب خود، روايات مربوط به هر موضوع را مورد استفاده و استناد قرار مى داده است.
كليد واژهها : قرآن كريم، روايات، احاديث، ملاصدرا، تفسير، آيات.
لازمه شناخت معارف الهى، رجوع به منابع اصلى دين است و مهم ترين منبع دينى ما، وحى الهى و قرآن است. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم نيز از آن جهت كه تمام سخنانش بر اساس وحى است، يكى ديگر از منابع شناخت معارف الهى به شمار مى رود؛ زيرا: «و ما ينطق عن الهوى ان هو الاّ وحى يوحى». (نجم /3-4) «از روى هواى نفس سخن نمىگويد؛ گفتههايش جز وحيى نيست كه به او وحى شده است.»
از اين روست كه قرآن به حجيت كلام پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نيز تصريح مىكند و مىفرمايد: «ما آتيكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا» (حشر /7) «آنچه را كه رسول (خدا)صلى الله عليه وآله وسلم براى شما آورده، بگيريد و از آنچه شما را نهى كرده، دورى بجوييد.»
بنابراين، كلام خداوند و پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، دو منبع مهم و اصلى براى نيل به معارف الهى است و به تعبير ملاصدرا، نور و علم و حكمت، از چيزى جز چراغ نبوت، اقتباس نمى شود.1
او با اين عقيده خطاب به اهل علم مى گويد: پس تو اى عالم! تا وقتى آموخته هايت از چراغ نبوت اقتباس نشده باشد، عالم حقيقى نيستى؛ بلكه فقط در نام و به صورت مجازى، عالم هستى.2
با اين مقدمه، روشن مى گردد كه راه رسيدن به علوم حقيقى و حقيقت ايمان، قرآن و احاديث معصومانعليهم السلام است و به بيان صدرالمتألهين، علم اخروى از سه راه حاصل مى شود: قرآن، حديث و عملى كه به مقتضاى كشف صحيح باشد.3
وى بر اين باور است كه راههاى ديگر، آدمى را به اين مقامات نمى رساند و در اينباره چنين مى گويد:
«من در گذشته، زياد به بحث و تكرار و مراجعه و مطالعه كتب حكما و اهل نظر مشغول بودم، تا اين كه گمان كردم چيزى هستم؛ اما وقتى كمى چشم بصيرت پيدا كردم و به حال خود نگريستم، نفس خود را از علوم حقيقى و حقايق ايمانى كه فقط با ذوق وجدان حاصل مى شود، خالى ديدم؛ در حالى كه راه رسيدن به آن، امورى است كه در كتاب و سنت وارد شده؛ مثل شناخت خداوند و صفات او، نام هايش، كتاب هاى خدا و پيامبرانش و شناخت نفس و حالات آن، چگونگى برانگيخته شدن از قبر، حساب، ميزان، صراط، بهشت، آتش و امثال آن و امورى كه فقط با تعليم الهى شناخته مى شود و فقط با نور نبوت و ولايت آشكار مى گردد؛ و تفاوت بين علوم دانشمندان و علوم صاحبان بصيرت، مثل اين است كه كسى تعريف شيرينى را بداند و ديگرى شيرينى را چشيده باشد.»4
استناد به روايات براى تفسير قرآن
الف) بررسى لغوى
او در اين روايت، «فليصلّ» را اين گونه معنا كرده است: به بركت و خير براى او دعا كند.6
ب) بيان شأن نزول
«روايت شده است كه گروهى از كفار قريش درباره جهان پس از مرگ، سخن گفتند. يكى از آنها مى گفت: «آيا نمى بينيد كه محمدصلى الله عليه وآله وسلم مى گويد مردگان دوباره برانگيخته مى شوند؟ قسم به لات و عزى كه به سوى او مى روم و با او مخاصمه مى كنم.» سپس با استخوان پوسيده اى به سراغ پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم رفت و گفت: «اى محمد! آيا معتقدى كه خدا اين استخوان را بعد از پوسيدگى برمى گرداند؟» حضرت فرمود: «بله، و تو را هم بر مى گرداند و داخل جهنم مى كند سپس اين آيه نازل شد.»7
ج) فضيلت سورهها
ملاصدرا، پس از ذكر اين روايات مى گويد:
«در اين اخبار (به خصوص حديث آخر)، اشاره هاى علمى، تعريفهاى سرى، رمزهاى معنوى و آگاهى هاى عرفانى، علاوه بر معارف عقلى و معنوى اين سوره ها وجود دارد كه فقط راسخان در علم و دين و سالكان راه كشف و يقين، قدر آن را مى شناسند و حقيقت معانى آن را در مى يابند، نه كسانى كه به عبارات تمسك مى جويند و همچون خفاش در تاريكى هاى اين استعارات در رفت و آمد هستند.9
او از روايات مربوط به فضائل سوره ها همچنين نتيجه مى گيرد كه آيات قرآن، از نظر محتوا نسبت به يكديگر، مراتب و فضيلت مخصوص به خود دارند.10
د) تفسير و تأويل آيات
در اين جا به ذكر دو نمونه از رواياتى مىپردازيم كه درصدد تفسير و يا تأويل آيات الهى است و ملاصدرا آن ها را نقل كرده است. او در مثال زدن خداوند به پشه، روايتى از امام صادقعليه السلام آورده كه خداوند به پشه مثال زد؛ زيرا با وجود حجم كوچكش، همه اعضاى بدن فيل را به اضافه دو عضو ديگر، در او قرار داده است. خداوند به اين وسيله، مؤمنان را از لطيف و عجيب بودن آفريده هايش آگاه مى كند.12
او در ذيل آيه «انا أنشأنا هن انشاء» (واقعه/35) روايتى آورده است كه دلالت مى كند كه مراد از اين آيه، پير زنانى هستند كه خداوند آنها را به خلقت ديگرى در مىآورد و هنگامى كه شوهرانشان به سراغشان مى آيند، آنها را بكر مىبينند.13
ه ) بيان روايات هم سياق با آيات مورد بحث
نمونه ديگر سخن او در ذيل آيه «واقيموا الصلاة و آتوا الزكاة واركعوا مع الراكعين» (بقره /43) است كه در باره فضيلت نماز و توجه داشتن به خدا در حال نماز، شانزده حديث از فريقين آورده و هفت حديث در باره كسانى كه زكات نمى پردازند، ذكر كرده است.15 و درباره «واركعوا مع الراكعين» پس از تطبيق دادن آن با نماز جماعت، روايتى را ذكر مى كند كه دلالت دارد بر اين كه ثواب نماز جماعت، 24 مرتبه بيشتر از نماز فرادا است.16
و باز در ذيل آيه «يطوف عليهم ولدان مخلدون» (واقعه /17) از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم روايتى نقل مى كند كه از آن حضرت درباره اطفال مشركان سئوال شد. حضرت فرمودند: «آن ها خدمتگزاران اهل بهشت هستند.» در نظر ملاصدرا، اين حديث، هم سياق با آيه مذكور است.17
و) تعيين مصداق
بنابراين، ملاصدرا در ميان تفاسير مختلف، اولويت را به تفسيرى مى دهد كه عموميت بيشترى دارد. در اين تحليل، با پذيرش مصداق حديث، عموميت قرآن نيز حفظ شده است.
با ذكر موارد ياد شده مشخص مىشود كه مهمترين وجه امتياز تفسير ملاصدرا نسبت به برخى از تفاسير، اين است كه او در همه حال از روايات اهل بيتعليهم السلام استفاده كرده است؛ زيرا يارى گرفتن از حاملان علوم الهى، دقيق ترين راه براى فهم معارف الهى و كلام خداوند است.
چگونگى بهرهگيرى از روايات توسط ملاصدرا
الف) شرح روايت و بيان اسرار آن
1 - ملاصدرا در بيان معناى حديث «لاجبرو لاتفويض، بل أمربين الامرين»19 مى گويد:
«مراد اين نيست كه عبد، حالتى بين جبر و تفويض دارد؛ بلكه بدين معناست كه اختيار انسان، عين اضطرارش و جبرش، عين تفويض اوست. او در عين اختيار، مضطر است و در عين جبر، مختار است؛ چون براى هر چيزى صفتى است كه كمال دوم آن است.20
2 - در روايتى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم آمده است: «انّ اشدّ الناس عذاباً يوم القيامة، عالم لم ينفعه اللَّه بعلمه»
«معذبترين مردم در روز قيامت، عالمى است كه خداوند به وسيله علمش، نفعى به او نرساند.21«
ملاصدرا در باره اين دسته از علماء مى نويسد: «سرّش اين است كه اين ها در شريفترين اشيا كه همان علم به خدا و احكامش است، به پستترين اشيا، همچون جاه و منزلت دنيوى، تفاخر به ثروت دنيا، اعتماد به زيورهاى دنيوى و جاودانه بودن در زمين متوسل شدهاند.»22
3 - در حديثى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايد:
«العلم علمان: علم الابدان و علم الأديان»23 «علم بر دو قسم است: علم به بدن ها و علم به دينها».
ملاصدرا در شرح اين روايت مى گويد:
«اين حديث، اشاره به اين دارد كه كمال انسان وابسته به اصلاح اين دو روح است؛ زيرا به وسيله شناخت طب و عمل به مقتضاى آن، روح كه ابتداى خلقتش از خاك است، سالم مى ماند و با شناخت علم الهى و دين ربانى، حال روحى كه امر الهى و بازگشت آن به سوى خداست، اصلاح مى شود. پس به وسيله اصلاح يكى از آن دو و تعديل آن، امر معاش دنيوى درست مى شود و با اصلاح ديگرى، امر معاد و آخرت آدمى درست مى شود. نزد افراد زيرك، احتياط در ترجيح سالم كردن معاد بر سالم كردن معاش و ترجيح عيش آخرت بر عيش دنياست.»24
4 - ملاصدرا در ذيل رواياتى كه در باره فضيلت و ثواب اذكارى همچون «سبحان اللَّه»، «الحمدللَّه» و «لااله الااللَّه» ذكر شده است، مىگويد:
«گمان نكنيد كه اين حسنات در مقابل حركت زبان به اين كلمات است، بدون اين كه معانىاش در قلب حاصل و احساس شود. سبحان اللَّه، كلمه اى است كه بر تقديس دلالت مى كند؛ لااله الا اللَّه كلمه اى است كه بر توحيد دلالت مى كند و الحمدللَّه، كلمه اى است كه بر شناخت نعمت خداوند واحد دلالت مى كند. بنابراين، حسنات در مقابل معارفى اسلامى مى باشد كه از انوار ايمان و يقين هستند.25
اين موارد، نمونه هايى از شرح و تفسير روايات بود و امثال اين ها در تفسير ملاصدرا به وفور دريافت مى شود.
پي نوشت ها :
1. ر.ك: صدرالمتألهين شيرازى، تفسير القرآن الكريم، تصحيح محمد خواجوى، قم، انتشارات بيدار، 1363 ه. ش، 176/7.
2. همان، /155.
3. همان، 59/5.
4. همان، 10/7.
5. ترمذى، محمد بن عيسى، سنن الترمذى، تحقيق احمد محمد شاكر، بيروت، دارالكتب العلمية، بى تا، 150/3.
6. ملاصدرا؛ تفسير القرآن الكريم، 271/1.
7. همان، 404/5.
8. نورى، ميرزا حسين؛ مستدرك الوسائل، الطبعة الثانية، بيروت، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408 ه . ق ، 33/4.
9. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، 168/1.
10. همان، 19/4.
11. ر.ك: مجله تخصصى علوم حديث، سال چهارم، شماره سوم، /43 - 47.
12. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، 208/2؛ طبرسى، امين الاسلام، تفسير مجمع البيان، 67/1.
13. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، 54/7؛ حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نورالثقلين، 219/5.
14. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، 134-148/3.
15. همان، 245 - 253/3.
16. همان، /255؛ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، 285/8.
17. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، 30/7؛ حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نورالثقلين، 212/5.
18. ملاصدرا، همان، 268/1؛ حويزى، همان، 32/1.
19. كلينى، محمد بن يعقوب؛ الكافى فى الأصول، 160/1، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365 ه . ش، 160/1.
20. ملاصدرا، همان، 163/2.
21. متقى الهندى، على، كنزالعمال، بيروت، مؤسسة الرسالة، بى تا، 208/10.
22. ملاصدرا، همان، 210/6.
23. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، تحقيق استاد على اكبر غفارى صفت، تهران، المكتبة الاسلامية، 1386 ه.ق، 220/1.
24. ملاصدرا، تفسير القرآن الكريم، 57-58/6.
25. همان، 387/3.