پيامبر اسلام، پيام آور بشارت و رحمت (1)

ترديدى نيست كه نبوت ها هم ناظر به رستگارى اخروى هستند هم معطوف به سعادت در اين دنيا; هم به كمال فردى نظر دارند هم به تكامل اجتماعى. در هر نبوت و دعوتى دور كن بسيار مهم قابل درك و تشخيص هستند:
چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيامبر اسلام، پيام آور بشارت و رحمت (1)

پيامبر اسلام، پيام آور بشارت و رحمت (1)
پيامبر اسلام، پيام آور بشارت و رحمت (1)


 

نويسنده:محمد نصيرى




 

اشاره
 

ترديدى نيست كه نبوت ها هم ناظر به رستگارى اخروى هستند هم معطوف به سعادت در اين دنيا; هم به كمال فردى نظر دارند هم به تكامل اجتماعى. در هر نبوت و دعوتى دور كن بسيار مهم قابل درك و تشخيص هستند:
1. محتواى رهايى بخش دعوت 2. شيوه ابلاغ و ارائه محتواى دعوت.
در دعوت خاتم انبياء اين دو حقيقت چنان در هم تنيده شده اند كه انسان نمى داند آيا همه چيز محتوا و معناست يا ارائه روش نيز مورد نظر است، هرچند شيوه دعوت نيز، به هيچ وجه صِرف قالب و چارچوب تلقى نمى شود. شيوه و روش بنا به مكان و زمان و در برابر هر مخاطبى مى تواند تنوع و تكثر بيابد. در نگاهى دقيق بنا به تعداد مخاطبان مى توان بى شمار روش دعوت داشت. با اين حال برخى از شيوه هاى دعوت از ابعاد عام تر و افق تاثير گسترده ترى برخوردار بوده است و نسبت به جامعه گسترده ترى سودمند است. سخن از اين كه گونه هاى مختلف دعوت چيست و وجوه تمايز آنها كدام است و نيز سخن از كم و كيف محتواى دعوت و نيز گفتوگو درباره صفات و خصوصيات داعيان و مبلّغان، با آنكه از قلمرو اين مقاله خارج نيست، هدف اصلى اين پژوهش نيز نيست، چه اين كه هر كدام از موضوعات مذكور فرصت فراخ تر و مطالعات عميق تر و جدى ترى را مى طلبد. در اين نوشتار تنها به اين موضوع پرداخته مى شود كه در دعوت پيامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، دعوت و تبليغ با شيوه بشارت، نقش بيشترى داشته است. برنامه تبليغى و هدايتى پيامبراكرم بيش و پيش از آنكه بر انذار، ترساندن، هشداردادن و تنبيه استوار باشد، بر بشارت، نويد و تشويق استوار بوده است. براى اين كار پس از تحليل مفردات مورد بحث عنوان تحقيق به مقايسه آيات در بردارنده بشارت و انذار پرداخته شده، سپس از چند زاويه بر ديدگاه مقبول پرتو افكنى شده است و در ادامه ديدگاه يكى از مفسران معاصر در اين باب مطرح و بررسى شده است. اشاره اى كوتاه به تبيين خصوصيت بسيار آشكار و عمده دعوت پيامبراكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) يعنى تأكيد دعوت بر بصيرت و معناى آن نيز در ادامه آمده است و در نهايت به تفاوت بشارتِ اسلامى و محمدى و تبشير مسيحى، اشاره شده است.

واژه شناسى بشارت:
 

بشارت به كسر و فتح باء به معناى فرح، شادمانى و خبر صادق، و جمع آن بشائر است. در صحاح اللغة آمده است كه اگر بشارت به طور مطلق به كار رود فقط به معناى نويد و خير و مژدگانى است و تنها در صورتى به معنى شرّ است كه قرينه اى در كار باشد،[2]
برخى ديگر بشارت را هر خبر صادقى مى دانند كه چهره آدمى را تحت تأثير قرار دهد، شادى بخش باشد يا حزن آور، البته استعمال آن در خبر شادى بخش غلبه يافته است. پس بشارت از بَشَرة به معناى صورت و پوست صورت و حاكى از مژدگانى، و هر خبرى است كه در «بشره» تأثير بگذارد و از شنيدن آن رنگ چهره آدمى دگرگون شود. بشارت هم خبرهاى مسرت انگيز و هم خبرهاى اندوه بخش را شامل مى شود ، چنان كه در قرآن كريم هم در حق مومنان (فبشّر المؤمنين)،[5] استعمال شده است.
زبيدى نيز در تاج العروس معتقد است كه هرگاه بشارت به طور مطلق به كار رود به خبر اختصاص يابد، چنانكه استعمال آن در خبرهاى شادى آفرين و مسرت بخش به مراتب بيشتر از استعمال آن در موارد وعده و تهديد به عذاب است.[7]
واژه بشارت با مشتقات آن قريب به 90 بار در قرآن به كار رفته است. مژده الاهى به ولادت چند تن از پيامبران قبل از ولادت و قبل از رسالتشان، مژده به مؤمنان، اهل تقوا، صابران، نيكوكاران، و...، مژده به آمرزش، فضل، رحمت و عنايت خداوند و بهشت رضوان، برخى از مصاديق بشارت به خير در قرآن كريم است.[9] چنانكه به عنوان مبشّر نيز در صحف ديگر انبياء از جمله حضرت مسيح (علیه السّلام) نيز وصف شده است.از قرآن كريم نيز به عنوان بشارت ياد شده است. نمونه هايى از آياتى كه واژه بشارت و مشتقات آن به كار رفته عبارت است از:
وَيُبَشِّرَ المُؤْمِنينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً، الإسراء (9:17)
يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَة مِنْهُ وَرِضْوان، التوبه (21:9)
وَبَشَّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّات، البقرة (25:2)
وَ بَشِّر الصَّابِرِينَ، البقرة (155:2)
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْق عِنْدَ رَبِّهِمْ، يونس (2:10)
فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ، الحجّ (34:22)
وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَىْء وَهُدًىوَرَحْمَهوَبُشْرَى لِلْمُسْلِمينَ، النحل (89:16)
وَ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى، هود (69:11)
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى الله لَهُمُ الْبُشْرَى، زمر (17:39)
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذيراً، البقرة (119:2)
وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّه لِلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً، سبأ (28:34)
وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَنَذيراً، الإسراء (105:17)
وَ مُبَشِّراً بِرَسُول يَأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ، الصفّ (6:61)[10]
حاصل آنكه بشارت اغلب در معناى خبر فرح بخش و اميد و اطمينان آور اطلاق شده است و متعلّق تبشير و بشارت نيز يا نعمت هاى محسوس اعم از نعمت هاى دنيوى و اخروى است يا نعمت هاى معقول كه كامل ترين آن جنّة اللقاء مى باشد،[12]

واژه و اصطلاح شناسى انذار
 

اَنْذَرَ يُنْذِرُ انذار به معناى بر حذرداشتن، تذكردادن و آگاه كردن، متنبّه ساختن، هشدار و اخطاردادن، ترسانيدن و بيم دادن در ابلاغ آمده است و نذر بالشىء ينذر اى علَّمه فحذّره، اَنْذَره بالامر انذاراً و نذراً و نُذراً اى علّمه و حذّره من عواقبه قبل حلوله و خوّفه فى ابلاغه: او را نسبت به آن كار، آگاه و از عواقب آن برحذر داشت.[14]
زبيدى نيز اصل انذار را به معنى اعلام مى گيرد. اَنْذَرَه بالامر انذاراً او نذراً، أى اعلمه و قيل حذّره و خوّفه فى ابلاغه.[15]
از اين تعاريف به دست مى آيد كه انذار به معناى اعلان، آگاهى دادن و اطلاع رساندن مى باشد، هرچند ممكن است در اين اعلان نوعى هشدار هم وجود داشته باشد. به نظر مى رسد آياتى چون انذر عشيرتك الاقربين هم كه مربوط به آغاز رسالت است، در معناى دعوت و آگاهى دادن به كار رفته است. آيه شريفه قم فانذر نيز با توجه به اين كه مربوط به آغاز رسالت است، و آغاز دعوت و رسالت بيشتر نيازمند اطلاع رسانى و آگاهى دادن است تا ترسانيدن مردم از آن، در همين معنا به كار رفته است.
بارى، اگر انذار به معناى هشدار دادن و ترسانيدن باشد، يا به عذاب هاى محسوس اعم از دنيوى و اخروى اشاره دارد يا به عذاب هاى غير محسوسى كه بارزترين آن محروم ماندن از لقاى خداوند است. هدف دعوت به اين شيوه نيز در نهايت همان رسيدن به مقام قرب الهى است.[16]
در قرآن كريم لفظ انذار و مشتقات آن كه قريب به 120 بار به كار رفته است; از اين قبيل است:
وأذْكُرْ أَخَا عَاد إِذْ أَنْذَر قَوْمَهُ بِالاَْحْقَافِ، أحقاف (21:46)
فَإِن أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَة عَاد وَثَمُودَ، فُصّلت (13:41)
إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ، النبأ (40:78)
قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْىِ، أنبياء (45:21)
وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِى بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىوَ مَنْ حَوْلَهَا، أنعام (92:6)
فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طَائِفَة لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجِعُوا إِلَيْهِمْ، توبه (122:9)
أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِى وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا، الانعام (130:6)
يَا أَيُّهَا المُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ، مدّثّر(2:74)
أَوَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّه إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ، أعراف (188:7)
إِنْ أَنَا الاّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْم يُؤْمِنُونَ، أعراف (188:7)
إِنَّما أنْتَ نَذِيرٌ، هود (12:11)
إِنْ أنا الاّ نَذِيرٌ مُبِينٌ، شعراء (115:26)
وَ إِنَّمَا أَنا نَذِيرٌ مُبِينٌ، عنكبوت (50:29)
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشَاهَا،. نازعات (45:79)
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْم هَاد، رعد (7:13)
وَ مَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَة إِلاَّ لَهَا مُنْذِرُون،. شعراء (208:26)
وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرينَ، أنعام (48:6)
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَْمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ، شعراء (194:26)[17]
حاصل آنكه گرچه لفظ انذار و مشتقات آن بيشتر از لفظ بشارت و مشتقات آن است[18]بايد توجه داشت كه بنا به آنچه از اهل لغت نقل شد گاهى انذار به معناى اعلان و آگاهى دادن است و گاهى به معناى آگاهى دادن همراه با ترسانيدن و هشدار دادن و گاهى نيز به معناى خصوص تخويف و ترسانيدن است.
بر اين اساس برخى اشكالات احتمالى كه ممكن است بر اثر كثرت اين واژه در قرآن بروز نمايد مرتفع مى شود; زيرا گرچه آياتى كه لفظ انذار در آنها به كار رفته ممكن است از تعداد آياتى كه لفظ بشارت در آنها به كار رفته بيشتر باشد، ولى نه به اين معنا كه تعداد آياتى كه از ترس، شدائد و جهنم سخن گفته بيشتر از آيات بشارت است، چرا كه اصولا معناى اصلى انذار همان آگاهى است.

كاربرد بشارت قبل از انذار
 

در اغلب آيات قرآن كه در آن مشتقات بشارت و انذار با هم به كار رفته، بشارت پيش از انذار به كار رفته است و اين تقدّم صورى در لفظ از سوى خداى حكيم داراى حكمتى است كه همان تقدم روش دعوت به بشارت است; از اين قبيل است:
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً و نَذِيراً، أحزاب (45:33)
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّة لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيرا، سبأ (28:34)
امام على(علیه السّلام) نيز آن گاه كه درباره پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن گفته به صراحت بُعد تبشيرى و بشارتى پيامبراكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را بر بُعد تنذيرى و تخويفى مقدم داشته است; از جمله فرمايد: امين وحيه و خاتم رسله و بشير رحمته و نذير نقمته.[20]

اخلاق پيامبرانه و بشارت در دعوت
 

همه انبياء به ويژه خاتم انبياء فروتنانه، بر زمين مى نشستند ( و كان يجلس جلسة العبيد) ، بر زمين غذا مى خوردند به دست خود پاى افزار خويش را پينه مى بستند جامه خود را وصله مى كردند، همتراز ياران و پيروان مى نشستند و... . اين رفتار و سيره عملى بزرگترين نويد براى عموم مردم و طبقات مختلف ـ غير از اشراف ـ است; زيرا نشان مى دهد كه صاحب دعوت از خود آنهاست، در دسترس، قابل تأسى و دست يافتنى است. اين امر به روشنى اميدوارى به آينده دعوت و پيمودنى بودن طريقت را نويد مى دهد.
على(علیه السّلام) مى فرمايد: خداى تعالى بزرگ منشى را از پيامبران زدود و فروتنى را براى آنها پسنديد، پس پيامبران از روى تواضع گونه هاى خود را بر زمين نهادند و چهره هاى خود را به خاك ماليدند و در برابر مؤمنان فروتنى نمودند.[22] امّا خداى تعالى چنين نكرد بلكه طريق فروتنى و مهربانى را برگزيد نه خشونت در دعوت را و بشارت را بر انذار و تخويف مقدم داشت.

صفات جمال الهى
 

همانطور كه پيش تر گفتيم يكى از القاب قرآن كريم بشارت است: و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شىء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين[36]
اندكى تأمل در اين آيات و صدها نمونه ديگر در همين سياق به روشنى ابتناى دعوت انبياء و از آن جمله نبى اعظم اسلام بر مهربانى، مهرورزى و بشارت آميز بودن آن را اثبات مى كند; از آنجا كه هدف اصلى بعثت و دعوت، تربيت و هدايت است نه انتقامجويى و خشونت، خداى متعال در آيه اخير با لحنى آكنده از نهايت لطف و محبت، آغوش رحمتش را به روى همگان، از مسلم و مؤمن تا مشرك و كافر باز كرده و فرمان عفو را صادر نموده است: «بگو اى بندگانم كه بر نفس خود ستم و اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد كه خدا تمامى گناهان را مى آمرزد، زيرا او آمرزنده رحيم است». دقت در مفردات آيه چنان اميدى در انسان ها ايجاد مى كند و چنان بشارتى را به بخشش و غفران نويد مى دهد كه حتى «شيطان» هم به غفران و رحمت الاهى طمع مى كند. به رغم اختلاف نظرى كه درباره مراد از «عباد» وجود دارد، علامه طباطبايى بر آن است كه در شمول لفظ «عبادى» نسبت به مشركان، جاى هيچ ترديدى نيست، بلكه مى توان گفت اين احتمال كه جمله «يا عبادى» به خاطر سياقى كه دارد مختص به مشركان باشد، از اين كه بگوئيم مختص به مؤمنين است قابل قبول تر است، اين وجه از ابن عباس هم نقل شده است[38]

پيامبر رحمت
 

صفت رحمت و مهربانى كه در پيامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جلوه اى خاص دارد و در آياتى چند هم به اين وصف اشاره شده است. مظهر و تجلى رحمت پروردگار متعال است كه در تجلى نخستين و در حقيقت محمديّه متجلى شده و هر يك از انبياء و اولياء الاهى نيز با عنايت به نسبتى كه با اين حقيقت پيدا مى كنند تن پوش رحمت الاهى را در خود متجلى مى بينند. چنانكه اشاره شد رحمت و مشتقات آن مانند رحمن و رحيم بيشترين كاربرد را در قرآن دارد و فروغ احسان و بخشايش الاهى و نويد رحمت و محبت ربّانى، از آغاز تا انجام اين نامه آسمانى متجلى است. افزون بر تكرار 114 بار شريفه بسم الله الرحمن الرحيم، وصف رحمن و رحيم صدها بار با تركيب هاى گوناگون به كار رفته است. اوصافى چون غفور، ودود، رؤوف، لطيف نيز در سراسر كتاب الاهى به چشم مى خورد كه همه آنها نشانگر رحمت الاهى و بيانگر لطف، مهر، بخشش و خير رسانى، و بشارت و انعام خداى تعالى به بندگان است. و سريان و جريان فيض وجود اين اسماء و صفات در پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
چگونه چنين نباشد در حالى كه خداى محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر خود رحمت را حتم و لازم گردانده: كتب ربّكم على نفسه الرحمة[42]
در سخت ترين شرايطى كه اذيت و آزار دشمنان همراه با بدترين اهانت ها و خشن ترين رفتارها نسبت به آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعمال مى شد، خداى متعال او را به شكيبايى دلدارى مى داد: واصبر و ما صبرك الاّ بالله و لا تحزن و لا تك فى ضيق ممّا يمكرون.[43]
اصولا خداوند مدارا، مهربانى و رعايت حال مردم را پرتوى از رحمت خودش دانسته: فبما رحمة من الله لنت لهم، و در ادامه فرموده است: «اگر تندخو، خشن، عصبانى مزاج، عبوس و سخت دل بودى از گرد تو پراكنده مى شدند» به رغم اين خوشرويى و نويدهاى آرام بخش اگر باز سرپيچى كردند از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه.[44]
در اين كه منظور از بلاغ مبين در آيه شريفه و ما على الرسول الاّ البلاغ المبين چيست، ديدگاه هاى مختلفى وجود دارد در كنار منطقى بودن و جامع بودن بلاغ شايد بتوان نويدبخش بودن بلاغ را نيز از مصاديق بلاغ مبين دانست.

پی نوشت :
 

[1]. ج2، مادة بشرة، ص591ـ590.
[2]. التوبة (9): 3.
[3]. بقرة (223:2).
[4]. نساء (138:4).
[5]. توبه (3:9).
[6]. زبيدى، تاج العروس، ج3، ماده بشره، ص45ـ44.
[7]. رك: محمدباقر، مجلسى، بحارالانوار، ج6، ص135.
[8]. رك: الاسراء (17)، 105; فاطر (35)، 24.
[9]. النحل (16)، 89 .
[10]. رك: الكهف (2:18); التوبه (112:9); (37:22); (47:33); (17:39); التوبه (124:9); يونس (64:10); الحديد (12:57); يوسف (96:12); النساء (165:4).
[11]. رك: جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن، ج6، ص365.
[12]. براى آگاهى بيشتر از كيفيت استعمال اين واژه در روايات نگاه كنيد به: بحار الانوار، ج86، ص108; ج98، ص223; ج101، ص358; ج16، ص130 و 102; ج11، ص341; ج12، ص291; ج18، ص376; ج15، ص177.
[13]. در ادبيات عرب هم كه خروس را مكنّا به كنيه ابوالمنذر كرده اند بخاطر اين است كه آدم هاى خوابيده را بيدار مى كند، آگاه مى كند نه اين كه مى ترساند.
[14]. فيومى، المصباح المنير، ج1 2، ص599، ماده نذر.
[15]. زبيدى، تاج العروس، ماده نذر.
[16]. رك: جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن، ج6، ص364.
[17]. رك: الليل (14:92); يس (11:26); مريم (97:19); يس (6:36); الأحقاف (12:46); نوح (1:71); المُرسلات (6 :77); هود (25:11); فاطر (23:35); فاطر (24:35); الذاريات (50و51:51); سبأ (28و34:34); الأحزاب (45:33); النمل (92:27); يونس (73:10); الصافّات (72و73:37)
[18]. براى آگاهى بيشتر از نحوه به كارگيرى اين واژه و معانى آن در احاديث نگاه كنيد به: بحارالانوار، ج2، ص279; ج35، ص399 و 402; ج98، ص304;23، ص4; ج86، ص108 و 116 و 344; ج14، ص40 و 411.
[19]. رك: معاديخواه، فرهنگ آفتاب: فرهنگ تفصيلى مفاهيم نهج البلاغه، ص2853.
[20]. رك: همان، ص2863.
[21]. نهج البلاغة، خطبه 160.
[22]. نهج البلاغة، خطبه 234 /192 و رك: الدليل على موضوعات نهج البلاغة، ص206ـ203.
[23]. النحل (89:16).
[24]. الانعام (160:6).
[25]. الاعراف (56:7).
[26]. الانعام (12:6).
[27]. الانعام (133:6).
[28]. المؤمنون (109:23).
[29]. البقرة (143:2).
[30]. الانفال (64:81).
[31]. التوبة (117:9).
[32]. هود (90:11).
[33]. الزمر (53:39).
[34]. الانعام (54:6).
[35]. الانعام (145:6).
[36]. الزمر (53:39).
[37]. الميزان فى تفسير القرآن، ج17، ص423.
[38]. تفسير نمونه; ج19، ص521ـ523.
[39]. الانعام (154:6).
[40]. اعراف (156:7).
[41]. توبه (128:9).
[42]. انبياء (107:21).
[43]. نحل (127:16).
[44]. آل عمران (159:131).



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط