فرهنگ علوي در فقر زدايي
امام علي عليه السلام فرهنگ سازي را از شمار سياست هاي خود در راه ستيز با فقر قرار داد و براي اجرا و اعمال آن، راهكارهاي گوناگوني برگزيد و از آنها بهره جست.
1.تشويق مردم به كار
الف: ترغيب عمومي
«مَن طَلَبَ الدنيا حَلالاً، تعطُّفاً عَلي والِدِ او ولدِ او زَوجهِ، بَعَثَهُ اللهُ تعالي و وَجَههُ عَلي صُورَهِ القَمَرِ ليلهَ البَدر؛ (1) هر كس بر پايه مهر و محبت به پدر و مادر، فرزند و همسر، رزق و روزي حلالي را تحصيل كند خداوند در حالي او را از قبر برانگيزد كه صورتش چون قرص قمر بدرخشد».
ظاهر اين روايت، ترغيب عموم مردم به كار و تلاش است، و اختصاص به گروه و صنفي از اقشار جامعه نداشته، بلكه توانگران نيز مشمول اين ترغيب و فراخواني بوده اند؛ چنانكه در روايتي ديگر، فرمود:
«اوصيكُم بِالخَشيَهِ مِنَ الله في السّرِ وَ العَلانيَه وَ العَدلَ فِي الرِّضا و الغَضَبِ، وَ الاكتسابِ فِي الفَقر و الغني (2)؛ شما را سفارش مي كنم به خدا ترسي در نهان و عيان، رعايت عدالت در خوشي و خشم و كسب روزي در روز نيازمندي و بي نيازي».
پس امير مؤمنان عليه السلام افزون بر فراخواندن تهي دستان به بازار كار، توانمندان و ثروتمندان را نيز به حضور در ميدان تلاش و فعاليت تشويق و ترغيب مي نمود، و با زدودن انديشه عار بودن كار براي توانگران، راه ورود آنان را نيز به بازار كار، هموار مي كرد.
ب:تشويق زهد پيشگان
«انّ طلبَ المَعاشِ مِنْ حِلّهِ لا يشغَلُ عَن عَمَلِ الاخِرَهُ؛ (3) بي ترديد در پي تأمين معيشت از راه حلال آن رفتن، انسان را از امور اخروي باز ندارد».
بلكه در سخني ديگر، آن را از جمله ويژگي هاي مومن به شمار آورده است:
«للمومِنِ ثلاثُ ساعات، فساعَهُ يُناجي فيها ربَّه وَ ساعَهُ يَرُمُّ به مَعاشَهُ و ساعَهُ يُخَلُّ بَيْنَ نفسِه وَ بينَ لَذَّتِها فيما يَحِلُّ و يَجمُل؛ (4) مؤمن را سه ساعت (برنامه و زمان) باشد: ساعت و مقطعي را به مناجات با خدايش اختصاص دهد، برهه اي از وقت خويش را به تامين و اصلاح معاش بپردازد، و زماني را به منظور استفاده از لذت هاي حلال براي خود واگذارد».
ج: تشويق صنعت گران
«اِنَّ الله يُحِبُّ المُحترِفَ الامين(5)؛ خداوند صاحب حرفه امين را دوست دارد».
د: تشويق بازرگانان
«تَعَرَّضُوا لِلتَّجارَهِ فانَّ لَكُم فيه غِنيً عَمّا ايدِي الناس(6)؛ به داد و ستد بپردازيد كه بي نيازي شما از آنچه در اختيار مردم است، در آن است».
پس بر پايه روايات، از جمله راه كارها و روش هاي فرهنگي امير مؤمنان عليه السلام، ترغيب و تشويق گروه ها و اصناف مختلف مردم به حضور در عرصه هاي گوناگون كار و فرصت هاي شغلي بود، تا در سايه فعاليت گسترده و فراگير مردم، بازار اشتغال به كار مفيد، گرم گرديده و سستي، تنبلي و بيكاري، رخت بر بسته و همگان با نشاط و انگيزه هاي برتر، قدم به ميدان كار گذارده و با حركت و تلاشي عمومي ، به جنگ با تهي دستي برخيزند و خود كفايي و بي نيازي از ديگران را در تأمين معيشت خويش، بر جاي آن نشانند.
2. تشويق بر اعتدال در مصرف
«لَن يُهلَكَ مَن اقتَصَدَ وَ لَن يَفتقِر من زَهَدَ (7)؛ كسي كه ميانه روي برگزيد، هرگز بيچاره نگردد و كسي كه زهد پيشه كرد، هرگز به دام نيفتد».
تاثيرگذاري ميانه روي و رعايت اعتدال- در مصرف و هزينه زندگي- براي مبارزه با فقر و رهيدن از آن، به گونه اي است كه اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
«ضَمِنتُ لِمَن اقتَصَد َ ان لا يَفتَقِر(8) ؛ براي كسي كه ميانه روي پيشه سازد، بي نيازي از ديگران را ضمانت مي كنم».
3. تهديد بر بيكاري
«مَن وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فاُبعَدَه اللهُ (9)؛ كسي كه آب و زميني در اختيار دارد و فقير است، خدا او را از رحمت خود محروم كرده است».
يعني تداوم فقر نيازمندان از كارگريز - با فراهم بودن همه ابزار و شرايط كاري- نتيجه قانون كلي و تغيير ناپذير حاكم بر جهان و نظام تكوين است كه به اقتضاي آن، «فقر» ميوه تلخ و طبيعي درخت بيكاري است و چيدن ميوه شيرين، از مسير كار و تلاش تحقق مي يابد.
تهديد بركم كاري
«مَنْ قَصُرَ فِي العَملِ ابتَلي بِالهمِّ (10)؛ آن كه دركاركوتاهي ورزيد، دچار اندوه گرديد».
برخي از شارحان نهج البلاغه همچون علامه خويي اين حديث را چنين معنا كرده اند:
«كوتاهي در كار دنيا و آخرت، مايه اندوه است».(11)
5. تهديد بر تنبلي
«انَّ الاشياءَ لَمّا ازدُوِجَت، ازدَوَج الكسلُ و العَجِزُ فَنُتِجا بَينَهُما الفَقر؛ (12) به يقين وقتي اشيا جفت هم شوند، تنبلي و ناتواني نيز گرد هم آيند و فقر و تهي دستي تولد يابد».
آن حضرت، تنبلي در امور دنيا را نشانه سستي و تنبلي بيشتر در امور آخرت دانسته و فرموده است:
«اني لا بغَضُ الرَّجُلَ يكوُن كَسلانَ مِن امرِ دَنياه، اذا كانَ كَسلانَ مِن امرِ دَنياه فَهوَ عشن آخرتِهِ اكسَل؛ (13) از مردي كه دركار دنيايش تنبل است، نفرت دارم؛ زيرا وقتي دركار دنياي خود تنبل باشد، دركارآخرتش تنبل تر است».
پس اگر مولود تنبلي در امور دنيوي«فقر» است، محصول تنبلي در امور اخروي نيز جز«درماندگي» نيست!
6. تهديد بر ناپايداري دركار
«مَن لَمْ يَصبِر علي كَدِّهِ صَبَر علي الافلاسِ؛ (14) كسي كه بر رنج عمل پايداري نورزد، بايد بر تهي دستي صبر كند[چون فقر و تنگدستي، محصول و كشت عدم استقامت او در كار بوده، از برداشت آن ناگزير است]».
«لِكُلِّ نعمَه مِفتاحُ و مِغلاقٌ فَمفتاحُها الصَّبرُ و مغلاقُها الكسَل؛ (15) هر نعمتي را كليد و قفلي است؛ كليد آن، صبر و قفل آن، تنبلي است».
اگر كسي پايداري دركار را پيشه خود ساخت، راه استفاده از نعمت را به روي خود گشوده و اگر سستي ورزيد، آن راه را خود، به روي خويش بسته است.
پي نوشت ها :
1. مسند زيد، ص255.
2. تحف العقول، ص390.
3. مصنفات شيخ مفيد، (الامالي)، ج13، ص119.
4. نهج البلاغه، حكمت390؛ تحف العقول، ص203؛ امالي، طوسي، ص47ح53240، قم، دارالثقافه، چ1، 1414ق.
5. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص158،قم، جامعه مدرسين.
6. كافي، كليني، ج5، ص319؛ من لا يحضره الفقيه، ج2،ص161؛ خصال، ص621.
7. بحار الانوار، مجلسي، ج77، ص212، ح1.
8. همان، ج71، ص346، ح9.
9. وسايل الشيعه، حر عاملي، ج1، ص24، بيروت، دار احياء التراث العربي.
10. نهج البلاغه، حكمت137.
11. منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، ميرزا حبيب الله خوي، ج21، ص194، تهران، مكتب الاسلاميه، تهران، چ2، 1398ق.
12. كافي، ج5، ص86.
13. دعائم الاسلام، تميمي مغربي، ج2، ص14، ح2، بيروت، دارالاضواء، چ1، 1411ق.
14. غرر الحكم و درر الكلم، ج2، ص229، ح1333، بيروت مؤسسه اعلمي للمطبوعات، بيروت، 1407ق.
15. شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد، ج20، ص322.