جان نقش رخ تو بر نگين دارد شاعر : انوري دل داغ غم تو بر سرين دارد جان نقش رخ تو بر نگين دارد صد گونه هنر در آستين دارد تا دامن دل به دست عشق تست کاکنون پي جان و قصد دين دارد چشم تو دلم ببرد و ميبينم تا باز چه فتنه در کمين دارد وافکنده کمان غمزه در بازو انصاف بده که برگ اين دارد گويي که سخن مگوي و دم درکش خرم دل آنکه پوستين دارد تا چند که پوستين به گازر ده جز عشق تويي که در زمين دارد در باغ جهان مرا چه ميبيني در فرقت تو دلي...