طاقت عشق تو زين بيشم نماند شاعر : انوري بيش از اين بيتو سر خويشم نماند طاقت عشق تو زين بيشم نماند برگ گفتار کمابيشم نماند راست ميخواهي نخواهم بيتو عمر زان دل بيصبر درويشم نماند شد توانگر جانم از تيمار و غم در جهان بيگانه و خويشم نماند تا گرفتم آشنايي با غمت چون دل تدبيرانديشم نماند چون کنم تدبير کارت چون کنم کاعتقاد مذهب و کيشم نماند انوري تا کي از اين کافربچه