آب جمال جمله به جوي تو مي‌رود

آب جمال جمله به جوي تو مي‌رود شاعر : انوري خورشيد در جنيبت روي تو مي‌رود آب جمال جمله به جوي تو مي‌رود دل در رکاب روي نکوي تو مي‌رود اي در رکاب زلف تو صد جان پياده بيش دردا از آنکه بر سر کوي تو مي‌رود هر روز هست بر سر کوي اجل دو عيد بادي که در حمايت بوي تو مي‌رود هر دم هزار خرمن جان بيش مي‌برد چون کاين مضايقت همه سوي تو مي‌رود جان خواهيم به بوسه و باز ايستي ز قول با آنکه در زمانه ز خوي تو مي‌رود در خاک مي‌نجويم جور زمانه را وين رنگ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آب جمال جمله به جوي تو مي‌رود
آب جمال جمله به جوي تو مي‌رود
آب جمال جمله به جوي تو مي‌رود

شاعر : انوري

خورشيد در جنيبت روي تو مي‌رودآب جمال جمله به جوي تو مي‌رود
دل در رکاب روي نکوي تو مي‌روداي در رکاب زلف تو صد جان پياده بيش
دردا از آنکه بر سر کوي تو مي‌رودهر روز هست بر سر کوي اجل دو عيد
بادي که در حمايت بوي تو مي‌رودهر دم هزار خرمن جان بيش مي‌برد
چون کاين مضايقت همه سوي تو مي‌رودجان خواهيم به بوسه و باز ايستي ز قول
با آنکه در زمانه ز خوي تو مي‌روددر خاک مي‌نجويم جور زمانه را
وين رنگ هم ز جنس رکوي تو مي‌رودرنگي نماند انوري اندر رکوي وصل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط