دست در روزگار مينشود شاعر : انوري پاي عمر استوارمينشود دست در روزگار مينشود در دل و ديده خوار مينشود شاهد خوب صورتست امل لاجرم آشکار مينشود روز شادي چو راز گردونست تا دو چشمم چهار مينشود هيچ غم را کران نميبينم عشق از آن پايدار مينشود پاي برجاي نيست حاصل دهر که دگر سال پار مينشود هيچ امسال ديدهاي هرگز واسمان دلفکار مينشود پر شد از خون دل کنار زمين رنگ چندين به کار مينشود شاد ميزي که در عروسي دهر مرگ در اختيار...