هيچ داني که سر صحبت ما دارد يار شاعر : انوري سر پيوند چو من باز فرود آرد يار هيچ داني که سر صحبت ما دارد يار تا از اين واقعه خود هيچ خبر دارد يار کاشکي هيچکسي زو خبري ميدهدي سالها زار بگرياند و بگذارد يار تو ببيني که مرا عشوه دهان خنداخند خون بريزد که همي موي نيازارد يار يارت ار جو کند خود چکند چون به عتاب پيش از آن کت به همين روز کم انگارد يار انوري جان جهان گير و کم انگار دلي