درمان دل خود از که جويم

درمان دل خود از که جويم شاعر : انوري افسانه‌ي خويش با که گويم درمان دل خود از که جويم چيزي که نيابم آن چه جويم تخمي که نرويد آن چه کارم دور از رخت اي صنم به رويم آورد فراق زردرويي بيت‌الاحزان شدست کويم اي يوسف عصر بي‌رخ تو چون بيم و اميد چند پويم اندر ره حرص با دو همراه بر چهره همي رود دو جويم من تشنه بر آن لبم وگر چند وقتست اگرنه سنگ و رويم بي‌سنگ شدم ز فرقت آري
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درمان دل خود از که جويم
درمان دل خود از که جويم
درمان دل خود از که جويم

شاعر : انوري

افسانه‌ي خويش با که گويمدرمان دل خود از که جويم
چيزي که نيابم آن چه جويمتخمي که نرويد آن چه کارم
دور از رخت اي صنم به رويمآورد فراق زردرويي
بيت‌الاحزان شدست کويماي يوسف عصر بي‌رخ تو
چون بيم و اميد چند پويماندر ره حرص با دو همراه
بر چهره همي رود دو جويممن تشنه بر آن لبم وگر چند
وقتست اگرنه سنگ و رويمبي‌سنگ شدم ز فرقت آري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط