آگه نهاي ز حالم اي جان و زندگاني شاعر : انوري دردا که در فراقت ميبگذرد جواني آگه نهاي ز حالم اي جان و زندگاني روزي چنان که آيد عمري چنانک داني عمري همي گذارم روزي همي شمارم هرگز ز تو نديدم يک روز مهرباني هرگز ز من نديدي يک روز بيوفايي تا چند بيوفايي تا کي ز بدگماني در کار من نظر کن بر حال من ببخشاي وي بخت نامساعد کاريست آسماني اي يار ناموافق رنجيست بينهايت