روزي پسري با پدر خويش چنين گفت

روزي پسري با پدر خويش چنين گفت شاعر : انوري کان مردک بازاري از آن زرق چه جويد روزي پسري با پدر خويش چنين گفت کز گند طمعشان سگ صياد نبويد گفتا چه تفحص کني احوال گروهي مردم به سوي مزبله و جيفه نپويد عاقل به چنان طايفه‌ي دون نگرايد زان تخم در آن خاک چه پاشي که چه رويد بازار يکي مزرعه‌ي تخم فسادست تا روي تو چون لاله به خونابه نشويد اميد مکن راستي از پشت بنفشه زان در همه بازار يکي راست نگويد قولي نبود راست‌تر از قول شهادت که يک لحظه بي‌زاء...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روزي پسري با پدر خويش چنين گفت
روزي پسري با پدر خويش چنين گفت
روزي پسري با پدر خويش چنين گفت

شاعر : انوري

کان مردک بازاري از آن زرق چه جويدروزي پسري با پدر خويش چنين گفت
کز گند طمعشان سگ صياد نبويدگفتا چه تفحص کني احوال گروهي
مردم به سوي مزبله و جيفه نپويدعاقل به چنان طايفه‌ي دون نگرايد
زان تخم در آن خاک چه پاشي که چه رويدبازار يکي مزرعه‌ي تخم فسادست
تا روي تو چون لاله به خونابه نشويداميد مکن راستي از پشت بنفشه
زان در همه بازار يکي راست نگويدقولي نبود راست‌تر از قول شهادت
که يک لحظه بي‌زاء زحمت زيداگر انوري خواهد از روزگار
که تا بر سر راء رحمت ريدمگس را پديد آورد روزگار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط