اي بر سر سروران يگانه شاعر : انوري بحر کرم تو بيکرانه اي بر سر سروران يگانه بر قبهي عرش آشيانه سيمرغ جلالت تو کرده ميبخش به پشت تازيانه ميگير جهان به روي خنجر آن سود ترا بود زيان نه گر قصهي بنده را کني گوش مخمور ز بادهي شبانه در خانه نشسته بود داعي آتشکده کرده تابخانه در کنج خزيده چون کشيشي سيب و به و نقل خسروانه وز بهر شراب لعل در پيش کبک و بط و تيهو و سمانه وز بهر کباب کرده بر سيخ شمعي دو نهاده در ميانه ساقي...