تو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم

تو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم شاعر : انوري بي‌وسيلت نتواني که بدرها پويي تو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم که خلاصي دهد از جاهلي و بدخويي من اگر شعر نگويم پي کاري گيرم تو همه روز رخ آز به خون مي‌شويي من همه شب ورق زرق فرو مي‌شويم کانچه من جويم از اين عمر تو آن کي جويي قيمت عمر من و عمر تو يکسان نبود بوي آن مي‌برم الحق تو همانا اويي باد رنگين بدل عمر که در خانه نهند حاصل از عمر تو آنست که شعري گويي ضايع از عمر من آنست که شعري گويم...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم
تو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم
تو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم

شاعر : انوري

بي‌وسيلت نتواني که بدرها پوييتو اگر شعر نگويي چه کني خواجه حکيم
که خلاصي دهد از جاهلي و بدخوييمن اگر شعر نگويم پي کاري گيرم
تو همه روز رخ آز به خون مي‌شوييمن همه شب ورق زرق فرو مي‌شويم
کانچه من جويم از اين عمر تو آن کي جوييقيمت عمر من و عمر تو يکسان نبود
بوي آن مي‌برم الحق تو همانا اوييباد رنگين بدل عمر که در خانه نهند
حاصل از عمر تو آنست که شعري گوييضايع از عمر من آنست که شعري گويم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط