اي تن و اندامت از گل خرمني اي تن و اندامت از گل خرمنيشاعر : اوحدي مراغه اي عالمي حسني تو در پيراهنياي تن و اندامت از گل خرمنيکي فرود آيد به سرو و سوسني؟دل که بالاي تو و روي تو ديدشد جهان بر من چو چشم سوزنيبيدهان همچو چشم سوزنتجان شيرين را جدا کرد از تنيآنکه ببريد از من بيدل ترابار چندين برنتابد گردنيبر دلم داغ جفا تا کي نهي؟گر مجال افتد زهي خوش مردني!دوش ميگفتي که: پيش من بميرکي قراري داشتي در مسکني؟اوحدي مسکين به گيتي بيرخت