پسري با پدر به زاري گفت

پسري با پدر به زاري گفت شاعر : اوحدي مراغه اي که: مرا يار شو به همسر و جفت پسري با پدر به زاري گفت پند گير از خلايق، از من نه گفت: بابا، زنا کن و زن نه بهلد، کو گرفت چون تو بسي در زنا گر بگيردت عسسي ور تو بگذاريش چها نکند؟ زن بخواهي، ترا رها نکند چند ديدي و نيز ديدم چند از من و مادرت نگيري پند ريش بابا بين که: نيمه نماند آن رها کن که نان و هيمه نماند
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پسري با پدر به زاري گفت
پسري با پدر به زاري گفت
پسري با پدر به زاري گفت

شاعر : اوحدي مراغه اي

که: مرا يار شو به همسر و جفتپسري با پدر به زاري گفت
پند گير از خلايق، از من نهگفت: بابا، زنا کن و زن نه
بهلد، کو گرفت چون تو بسيدر زنا گر بگيردت عسسي
ور تو بگذاريش چها نکند؟زن بخواهي، ترا رها نکند
چند ديدي و نيز ديدم چنداز من و مادرت نگيري پند
ريش بابا بين که: نيمه نماندآن رها کن که نان و هيمه نماند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.