شيخکي بر فسانه بود وگزاف

شيخکي بر فسانه بود وگزاف شاعر : اوحدي مراغه اي چشم بر هم نهاده ميزد لاف شيخکي بر فسانه بود وگزاف حرمت و آب رخ بکاستمش در حديثي دليل خواستمش به غضب گفت: ازين سخن بگذر از مريدان او مريدي خر شرح گردون ز جبرييل مخواه او دليلست ازو دليل مخواه ور جدل ميکني به مدرسه رو هر چه گويد به گوش دل بشنو تن نهادم به عجز و خاموشي چون نظر کردم آن غضب کوشي مرغ ريش مرا نهشتي بال گر نه تسليم کردمي در حال
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شيخکي بر فسانه بود وگزاف
شيخکي بر فسانه بود وگزاف
شيخکي بر فسانه بود وگزاف

شاعر : اوحدي مراغه اي

چشم بر هم نهاده ميزد لافشيخکي بر فسانه بود وگزاف
حرمت و آب رخ بکاستمشدر حديثي دليل خواستمش
به غضب گفت: ازين سخن بگذراز مريدان او مريدي خر
شرح گردون ز جبرييل مخواهاو دليلست ازو دليل مخواه
ور جدل ميکني به مدرسه روهر چه گويد به گوش دل بشنو
تن نهادم به عجز و خاموشيچون نظر کردم آن غضب کوشي
مرغ ريش مرا نهشتي بالگر نه تسليم کردمي در حال


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.