چون سلامان شد حريف ابسال را شاعر : جامي صرف وصلش کرد ماه و سال را، چون سلامان شد حريف ابسال را هر دو را شد دل ز هجر او دو نيم باز ماند از خدمت شاه و حکيم محرمان کردندشان داناي راز چون ز حال او خبر جستند باز با وي از هر جا حکايت راندند بهر پرسش پيش خويشاش خواندند داستاني بيکم و بيکاست بود شد يقين کن قصه از وي راست بود در خلاصش دستي و پايي زدند هر يک اندر کار وي رايي زدند کز نصيحت نيست بهتر هيچ کار بر نصيحت يافت کار اول قرار ...