آن عرابي به شتر قانع و شير شاعر : جامي در يکي باديه شد مرحلهگير آن عرابي به شتر قانع و شير شب در آن مرحله کردند نزول ناگهان جمعي از ارباب قبول شتري برد به قربانيشان خاست مردانه به مهمانيشان بهر ايشان شتري ديگر برد روز ديگر ره پيشينه سپرد چيزي از دادهي دوشين امروز» عذر گفتند که: «باقيست هنوز، ديگ جود آيدم امروز به جوش» گفت: «حاشا که ز پس ماندهي دوش کرد محکم، شتري ديگر کشت روز ديگر به کرمورزي، پشت بهر کاري ز ميان غايب شد ...