مسکين پدرش خبر چو ز آن يافت شاعر : جامي چون باد به سوي او عنان تافت مسکين پدرش خبر چو ز آن يافت وز مهر کشيدش اندر آغوش مهر پدري ز دل زدش جوش رو بهر چه در وبال داري؟ کاي جان پدر! چه حال داري؟ دادي دل خود به دلربايي امروز شنيدهام که جايي نيکو هنريست عشقبازي، در خطهي اين خط مجازي هر منظر خوب، دلگشا نيست ليکن همه کس به آن سزا نيست نسبت به تو کمترين کنيزست ليلي که به چشم تو عزيزست، پيوند اميد بگسل از وي! بردار خداي را دل از...