در عشق تو عافيت حرام است شاعر : خاقاني آن را که نه عشق پخت خام است در عشق تو عافيت حرام است جز نيستيي که بر دوام است کس را ز تو هيچ حاصلي نيست با داعيهي تو نيم گام است صد ساله ره است راه وصلت اين باد ندانم از چه جام است شهري ز تو مست عشق و ما هم با درد تو داو ما تمام است ز آن نيمه که پاک بازي ماست ديدار تو تا ابد حرام است ز آنجا که جفاي توست بر ما هر داغي را هزار نام است هر دل ز تو با هزار داغ است تا داغ به نام او کدام است ...