هست به دور تو عقل نام شکسته شاعر : خاقاني کار شکسته دلان تمام شکسته هست به دور تو عقل نام شکسته باده عجب راوق است و جام شکسته عشق تو بس صادق است آه که دل نيست برده و در تنگناي شام شکسته صبح اميد مرا به تاختن هجر ايمه به صد پاره شد کدام شکسته گوهر عمرم شکسته شد ز فراقت هست طلسم وفا مدام شکسته از تو وفا چون طلب کنم که در اين عهد هست به نوعي ز دهر نام شکسته زير فلک نيست جنس و گر هست آب زده، سنگ سوده، بام شکسته گويي کي بينم من آسياي...