باز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي

باز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي شاعر : خاقاني درد نوم به درد کهن برفزوده‌اي باز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي کامروز پاره‌ي دگرش در فزوده‌اي کوتاه بود بر قدت اي جان قباي ناز اين دم قيامت است که خوش‌تر فزوده‌اي در ساز ناز بود تو را نغمه‌هاي خوش کم کرده‌اي و در سخن زر فزوده‌اي آخر چه موجب است که باز از حديث وصل چشم مرا طويله‌ي گوهر فزوده‌اي باري اگر طويله‌ي عمرم گسسته‌اي روزي که سوز هجران کمتر فزوده‌اي هردم هزار بار به خونم نشانده‌اي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي
باز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي
باز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي

شاعر : خاقاني

درد نوم به درد کهن برفزوده‌ايباز از کرشمه زخمه‌ي نو در فزوده‌اي
کامروز پاره‌ي دگرش در فزوده‌ايکوتاه بود بر قدت اي جان قباي ناز
اين دم قيامت است که خوش‌تر فزوده‌ايدر ساز ناز بود تو را نغمه‌هاي خوش
کم کرده‌اي و در سخن زر فزوده‌ايآخر چه موجب است که باز از حديث وصل
چشم مرا طويله‌ي گوهر فزوده‌ايباري اگر طويله‌ي عمرم گسسته‌اي
روزي که سوز هجران کمتر فزوده‌ايهردم هزار بار به خونم نشانده‌اي
بر هر غميش صد غم ديگر فزوده‌ايخاقاني از پي تو سر اندازد ارچه باز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط