اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري

اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري شاعر : خاقاني چون نور دل نماند برون راه چون بري اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري تا زان چراغ راه ز ظلمت برون بري اول چراغ برکن و آنگه چراغ جوي آن زخم مار ني که به باد فسون بري هجران يار بر جگرت زخم مار زد در جنب محنتي که ز هجران کنون بري آن درد دل که برده‌اي آنگه عروسي است در خون نشسته‌اي چه غم دست خون بري خاقانيا حريف فراقي به دست خون
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري
اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري
اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري

شاعر : خاقاني

چون نور دل نماند برون راه چون برياي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري
تا زان چراغ راه ز ظلمت برون برياول چراغ برکن و آنگه چراغ جوي
آن زخم مار ني که به باد فسون بريهجران يار بر جگرت زخم مار زد
در جنب محنتي که ز هجران کنون بريآن درد دل که برده‌اي آنگه عروسي است
در خون نشسته‌اي چه غم دست خون بريخاقانيا حريف فراقي به دست خون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط