ياد باد آنکه نياورد ز من روزي ياد شاعر : خواجوي کرماني شادي آنکه نبودم نفسي از وي شاد ياد باد آنکه نياورد ز من روزي ياد که بکوه آيد و برسنگ نويسد فرهاد شرح سنگين دلي و قصه شيرين بايد گو هم آواي شما باز گرفتار افتاد گر بمرغان چمن بگذري اي باد صبا بنده تا قد ترا ديد شد از سروآزاد سرو هر چند ببالاي تو ميماند راست کس بروز من سرگشتهي بد روز مباد تا چه کردم که بدين روز نشستم هيهات يا مگر مادرم از بهر فراقت ميزاد گوئيا دايهام از بهر غمت...