جان توجه بروي مهوش کرد

جان توجه بروي مهوش کرد شاعر : خواجوي کرماني دل تمسک بزلف دلکش کرد جان توجه بروي مهوش کرد خاک بر دست آب و آتش کرد مهر رويش که آب آتش برد همچو زلفم چرا مشوش کرد آنکه کارم چو طره برهم زد بر مه و مشتري کمانکش کرد ابرويش تا چه شد که پيوسته نسبتش دل بتير آرش کرد هر خدنگي که غمزه‌اش بگشود صفحه‌ي چهره را منقش کرد مردم ديده‌ام بخون جگر خوش نبود آنکه رفت و شب خوش کرد روز خواجو بروي او خوش بود
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جان توجه بروي مهوش کرد
جان توجه بروي مهوش کرد
جان توجه بروي مهوش کرد

شاعر : خواجوي کرماني

دل تمسک بزلف دلکش کردجان توجه بروي مهوش کرد
خاک بر دست آب و آتش کردمهر رويش که آب آتش برد
همچو زلفم چرا مشوش کردآنکه کارم چو طره برهم زد
بر مه و مشتري کمانکش کردابرويش تا چه شد که پيوسته
نسبتش دل بتير آرش کردهر خدنگي که غمزه‌اش بگشود
صفحه‌ي چهره را منقش کردمردم ديده‌ام بخون جگر
خوش نبود آنکه رفت و شب خوش کردروز خواجو بروي او خوش بود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط