گر مرا بخت درين واقعه ياور نشود شاعر : خواجوي کرماني چکنم صبر کنم گر چه ميسر نشود گر مرا بخت درين واقعه ياور نشود گر ترا از من دلسوخته باور نشود صورت حال من از زلف دلاويز بپرس زانکه گر سر بشود شور تو از سر نشود شور عشق تو برم تا بقيامت در خاک روشنست اين همه کس را که منور نشود هر دروني که درو آتش عشقي نبود که چو شمعم همه شب دود بسر برنشود مگرم نامزد زندگي از سر برود عود اگر دم نزند خانه معطر نشود دوستان عيب کنندم که برآرم دم عشق اگرش...