اي دل مکن انکار و از اين کار مينديش اي دل مکن انکار و از اين کار مينديششاعر : خواجوي کرماني ور زانکه در اين کاري از انکار مينديشاي دل مکن انکار و از اين کار مينديشچون يار بدست آيد از اغيار مينديشدر کام نهنگان شو و کامي بکف آوروز باديه و وادي خونخوار مينديشبا شوق حرم سرمکش از تيغ حراميگنجت چو بدست اوفتد از مار مينديشمارست غم عشقش و او گنج لطافتاز نقطه برون آي و ز پرگار مينديشگر زانکه توئي نقطهي پرگار محبتاز نور مبرا شود و از نار مينديشچون دست دهد پرتو انوار تجليور لاف انا الحق زني از دار مينديشدر عشق چو قربان شوي از کيش برون آيچون سر بشد از دست ز دستار مينديشگر جان طلبد يار دل يار بدست آرانکار مکن وز غم اين کار مينديشخواجو اگرت سر برود در سر اين کار