مرا که راه نمايد کنون به خانهي دل شاعر : خواجوي کرماني که خاک راهم اگر دل دهم به خانهي گل مرا که راه نمايد کنون به خانهي دل اگر چه بنده باقبال ميشود مقبل من آن نيم که ز دينار باشدم شادي دلش کجا بسهي قامتان شود مائل چو سرو هر که برآورد نام آزادي مگر گهي که ز من منقطع شود قاتل مرا قتيل نبيند کسي بضربت تيغ بود لبالبش از آب ديدگان منزل به راه باديه مستسقي جمال حرم به حکم آنکه ز سيلاب نگذرد محمل ز چشم ما نرود کاروان بوقت رحيل چو آب...