باغبان گو برو باد مپيما کز گل

باغبان گو برو باد مپيما کز گل شاعر : خواجوي کرماني بدم سرد سحر باز نيايد بلبل باغبان گو برو باد مپيما کز گل از کف سرو قدي گلرخ مشکين کاکل جبدا باده‌ي گلرنگ به هنگام صبوح...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باغبان گو برو باد مپيما کز گل
باغبان گو برو باد مپيما کز گل
باغبان گو برو باد مپيما کز گل

شاعر : خواجوي کرماني

بدم سرد سحر باز نيايد بلبلباغبان گو برو باد مپيما کز گل
از کف سرو قدي گلرخ مشکين کاکلجبدا باده‌ي گلرنگ به هنگام صبوح
بجز از باد بهاري به در خرگه‌ي گلدر بهاران که رساند خبر کبک دري
دشت پر زمزمه و طرف چمن پرغلغلبنگر از ناله‌ي شبگير من و نغمه‌ي مرغ
از چه برگردن قمري بود از غاليه غلگر صبا سلسله برآب نهد فصل ربيع
بلبلان بي گل و مستان صبوحي بي ملباد نوروز چو برخاست نيارند نشست
زندش بلبله گلبانگ که قل قل قل قلمطرب آن لحظه که آهنگ فروداشت کند
وي ز گيسوي تو در حلقه‌ي سودا سنبلاي ز بادام تو در عين حجالت نرگس
همچو زاغي که زند در مه تابان چنگلآن سر زلف قمرساي شب آسا را بين
جزو بود آن همه و حسن جهانگير توکلهر چه خوبان جهانرا به دلارائي برد
بارش افتاده و گشتست اسير سر پلدست گيريد که خواجو که دلش رفت برود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما