عشق آن بت ساکن ميخانه ميگرداندم شاعر : خواجوي کرماني جان غمگين در پي جانانه ميگرداندم عشق آن بت ساکن ميخانه ميگرداندم چون ز خويش و آشنا بيگانه ميگرداندم آشنائي از چه رويم دور ميدارد ز خويش هندوي آن نرگس ترکانه ميگرداندم ترک رومي روي زنگي موي تازي گوي من عاقل بسيار گو ديوانه ميگرداندم بسکه ميترساند از زنجير و پندم ميدهد با چنان دامي اسير دانه ميگرداندم دانهي خالش که بر نزديک دام افتاده است گرد شمع روش چون پروانه ميگرداندم آتش...