نه درد عشق مييارم نهفتن شاعر : خواجوي کرماني نه ترک عشق مييارم گرفتن نه درد عشق مييارم نهفتن بگل خورشيد چون شايد نهفتن نگردد مهر دل در سينه پنهان حديث خويش با بيگانه گفتن غريبست از کساني کاشنايند بمژگانت در ميخانه رفتن اگر فراش ديري فرض عينست نشايد مست در محراب خفتن بگو با نرگس ميگون که پيوست بالماس زبان دردانه سفتن بود کارم بياد درج لعلت چه حاجتشان بکوي کعبه رفتن مقيمان در ميخانه خواجو