گر آن مه در نظر بودي چه بودي

گر آن مه در نظر بودي چه بودي شاعر : خواجوي کرماني ورش بر ما گذر بودي چه بودي گر آن مه در نظر بودي چه بودي گر او را اين خبر بودي چه بودي مرا کز بيخودي از خود خبر نيست پري روي دگر بودي چه بودي اگر چون آن پري پيکر در آفاق گرش با ما نظر بودي چه بودي بدينسان کز نظر يکدم جدا نيست دريغا صبر گر بودي چه بودي مرا گويند درمان تو صبرست گر آنشب را سحر بودي چه بودي روانم در شب هجران بفرسود گرم پرواي سر بودي چه بودي مرا چون با سر زلفت سري هست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر آن مه در نظر بودي چه بودي
گر آن مه در نظر بودي چه بودي
گر آن مه در نظر بودي چه بودي

شاعر : خواجوي کرماني

ورش بر ما گذر بودي چه بوديگر آن مه در نظر بودي چه بودي
گر او را اين خبر بودي چه بوديمرا کز بيخودي از خود خبر نيست
پري روي دگر بودي چه بودياگر چون آن پري پيکر در آفاق
گرش با ما نظر بودي چه بوديبدينسان کز نظر يکدم جدا نيست
دريغا صبر گر بودي چه بوديمرا گويند درمان تو صبرست
گر آنشب را سحر بودي چه بوديروانم در شب هجران بفرسود
گرم پرواي سر بودي چه بوديمرا چون با سر زلفت سري هست
مرا گر بال و پر بودي چه بوديچو بر بام تو باشد مرغ را راه
گر او را سيم و زر بودي چه بوديز خواجو سيم و زر داري تمنا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.