هيچ شکر چو آن دهان ديدي

هيچ شکر چو آن دهان ديدي شاعر : خواجوي کرماني هيچ تنگ شکر چنان ديدي هيچ شکر چو آن دهان ديدي جز کمر هيچ در ميان ديدي آن زمانت که در کنار آمد طوطي آتشين زبان ديدي در چمن همچو شمع مجلس ما هيچ در سرو بوستان ديدي راستي را شمائل قد او شاخ سنبل بر ارغوان ديدي دل رباتر ز زلف و عارض او کشته را هيچ در فغان ديدي در فغانم ز دست قاتل خويش هيچ درياي بيکران ديدي همچو غرقاب عشق او خواجو
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هيچ شکر چو آن دهان ديدي
هيچ شکر چو آن دهان ديدي
هيچ شکر چو آن دهان ديدي

شاعر : خواجوي کرماني

هيچ تنگ شکر چنان ديديهيچ شکر چو آن دهان ديدي
جز کمر هيچ در ميان ديديآن زمانت که در کنار آمد
طوطي آتشين زبان ديديدر چمن همچو شمع مجلس ما
هيچ در سرو بوستان ديديراستي را شمائل قد او
شاخ سنبل بر ارغوان ديديدل رباتر ز زلف و عارض او
کشته را هيچ در فغان ديديدر فغانم ز دست قاتل خويش
هيچ درياي بيکران ديديهمچو غرقاب عشق او خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط